161.persianblog.ir

161.blogfa.com

خاطرات خودم - 06

http://www.161.blogfa.com/post-9.aspx

صلت كدام قصيده اي. ستاره باران جواب كدام سلامي. از دريچه ی تاريك؟ كلام از نگاه تو شكل مي بندد. خوشا نظر بازيا كه تو آغاز مي كني! فرياد كدم زنداني است. به لبان بر آماسيده. گل سرخي پرتاب مي كند؟ چيزي بدهكار آفتاب نيست. نگاه از صداي تو ايمن مي شود. چه مؤمنانه نام مرا آواز مي كني! با عقيق و سبزه و آينه. داسي سرد بر آسمان گذشت. كه پرواز كبوتر ممنوع است. صنوبرها به نجوا چيزي گفتند. و گزمگان به هياهوي شمشير در پرندگان نهادند. بي رحمانه اندك بود و. باغ را پژمرده مي كند. از آفتاب و نفس. چنان بريده خواهم شد.

161.blogfa.com

خاطرات خودم - 10

http://www.161.blogfa.com/post-14.aspx

صلت كدام قصيده اي. ستاره باران جواب كدام سلامي. از دريچه ی تاريك؟ كلام از نگاه تو شكل مي بندد. خوشا نظر بازيا كه تو آغاز مي كني! فرياد كدم زنداني است. به لبان بر آماسيده. گل سرخي پرتاب مي كند؟ چيزي بدهكار آفتاب نيست. نگاه از صداي تو ايمن مي شود. چه مؤمنانه نام مرا آواز مي كني! با عقيق و سبزه و آينه. داسي سرد بر آسمان گذشت. كه پرواز كبوتر ممنوع است. صنوبرها به نجوا چيزي گفتند. و گزمگان به هياهوي شمشير در پرندگان نهادند. بي رحمانه اندك بود و. باغ را پژمرده مي كند. از آفتاب و نفس. چنان بريده خواهم شد. میخوا...

161.blogfa.com

خاطرات خودم - 19

http://www.161.blogfa.com/post-27.aspx

صلت كدام قصيده اي. ستاره باران جواب كدام سلامي. از دريچه ی تاريك؟ كلام از نگاه تو شكل مي بندد. خوشا نظر بازيا كه تو آغاز مي كني! فرياد كدم زنداني است. به لبان بر آماسيده. گل سرخي پرتاب مي كند؟ چيزي بدهكار آفتاب نيست. نگاه از صداي تو ايمن مي شود. چه مؤمنانه نام مرا آواز مي كني! با عقيق و سبزه و آينه. داسي سرد بر آسمان گذشت. كه پرواز كبوتر ممنوع است. صنوبرها به نجوا چيزي گفتند. و گزمگان به هياهوي شمشير در پرندگان نهادند. بي رحمانه اندك بود و. باغ را پژمرده مي كند. از آفتاب و نفس. چنان بريده خواهم شد.

161.blogfa.com

خاطرات خودم - 16

http://www.161.blogfa.com/post-24.aspx

صلت كدام قصيده اي. ستاره باران جواب كدام سلامي. از دريچه ی تاريك؟ كلام از نگاه تو شكل مي بندد. خوشا نظر بازيا كه تو آغاز مي كني! فرياد كدم زنداني است. به لبان بر آماسيده. گل سرخي پرتاب مي كند؟ چيزي بدهكار آفتاب نيست. نگاه از صداي تو ايمن مي شود. چه مؤمنانه نام مرا آواز مي كني! با عقيق و سبزه و آينه. داسي سرد بر آسمان گذشت. كه پرواز كبوتر ممنوع است. صنوبرها به نجوا چيزي گفتند. و گزمگان به هياهوي شمشير در پرندگان نهادند. بي رحمانه اندك بود و. باغ را پژمرده مي كند. از آفتاب و نفس. چنان بريده خواهم شد. برای ...

161.blogfa.com

خاطرات خودم - 11

http://www.161.blogfa.com/post-15.aspx

صلت كدام قصيده اي. ستاره باران جواب كدام سلامي. از دريچه ی تاريك؟ كلام از نگاه تو شكل مي بندد. خوشا نظر بازيا كه تو آغاز مي كني! فرياد كدم زنداني است. به لبان بر آماسيده. گل سرخي پرتاب مي كند؟ چيزي بدهكار آفتاب نيست. نگاه از صداي تو ايمن مي شود. چه مؤمنانه نام مرا آواز مي كني! با عقيق و سبزه و آينه. داسي سرد بر آسمان گذشت. كه پرواز كبوتر ممنوع است. صنوبرها به نجوا چيزي گفتند. و گزمگان به هياهوي شمشير در پرندگان نهادند. بي رحمانه اندك بود و. باغ را پژمرده مي كند. از آفتاب و نفس. چنان بريده خواهم شد.

161.blogfa.com

خاطرات خودم - 19

http://www.161.blogfa.com/post-28.aspx

صلت كدام قصيده اي. ستاره باران جواب كدام سلامي. از دريچه ی تاريك؟ كلام از نگاه تو شكل مي بندد. خوشا نظر بازيا كه تو آغاز مي كني! فرياد كدم زنداني است. به لبان بر آماسيده. گل سرخي پرتاب مي كند؟ چيزي بدهكار آفتاب نيست. نگاه از صداي تو ايمن مي شود. چه مؤمنانه نام مرا آواز مي كني! با عقيق و سبزه و آينه. داسي سرد بر آسمان گذشت. كه پرواز كبوتر ممنوع است. صنوبرها به نجوا چيزي گفتند. و گزمگان به هياهوي شمشير در پرندگان نهادند. بي رحمانه اندك بود و. باغ را پژمرده مي كند. از آفتاب و نفس. چنان بريده خواهم شد.

161.blogfa.com

خاطرات خودم - 07

http://www.161.blogfa.com/post-10.aspx

صلت كدام قصيده اي. ستاره باران جواب كدام سلامي. از دريچه ی تاريك؟ كلام از نگاه تو شكل مي بندد. خوشا نظر بازيا كه تو آغاز مي كني! فرياد كدم زنداني است. به لبان بر آماسيده. گل سرخي پرتاب مي كند؟ چيزي بدهكار آفتاب نيست. نگاه از صداي تو ايمن مي شود. چه مؤمنانه نام مرا آواز مي كني! با عقيق و سبزه و آينه. داسي سرد بر آسمان گذشت. كه پرواز كبوتر ممنوع است. صنوبرها به نجوا چيزي گفتند. و گزمگان به هياهوي شمشير در پرندگان نهادند. بي رحمانه اندك بود و. باغ را پژمرده مي كند. از آفتاب و نفس. چنان بريده خواهم شد.

161.blogfa.com

خاطرات خودم - 18

http://www.161.blogfa.com/post-26.aspx

صلت كدام قصيده اي. ستاره باران جواب كدام سلامي. از دريچه ی تاريك؟ كلام از نگاه تو شكل مي بندد. خوشا نظر بازيا كه تو آغاز مي كني! فرياد كدم زنداني است. به لبان بر آماسيده. گل سرخي پرتاب مي كند؟ چيزي بدهكار آفتاب نيست. نگاه از صداي تو ايمن مي شود. چه مؤمنانه نام مرا آواز مي كني! با عقيق و سبزه و آينه. داسي سرد بر آسمان گذشت. كه پرواز كبوتر ممنوع است. صنوبرها به نجوا چيزي گفتند. و گزمگان به هياهوي شمشير در پرندگان نهادند. بي رحمانه اندك بود و. باغ را پژمرده مي كند. از آفتاب و نفس. چنان بريده خواهم شد.

161.blogfa.com

خاطرات خودم - 14

http://www.161.blogfa.com/post-22.aspx

صلت كدام قصيده اي. ستاره باران جواب كدام سلامي. از دريچه ی تاريك؟ كلام از نگاه تو شكل مي بندد. خوشا نظر بازيا كه تو آغاز مي كني! فرياد كدم زنداني است. به لبان بر آماسيده. گل سرخي پرتاب مي كند؟ چيزي بدهكار آفتاب نيست. نگاه از صداي تو ايمن مي شود. چه مؤمنانه نام مرا آواز مي كني! با عقيق و سبزه و آينه. داسي سرد بر آسمان گذشت. كه پرواز كبوتر ممنوع است. صنوبرها به نجوا چيزي گفتند. و گزمگان به هياهوي شمشير در پرندگان نهادند. بي رحمانه اندك بود و. باغ را پژمرده مي كند. از آفتاب و نفس. چنان بريده خواهم شد.

161.blogfa.com

خاطرات خودم - 20

http://www.161.blogfa.com/post-29.aspx

صلت كدام قصيده اي. ستاره باران جواب كدام سلامي. از دريچه ی تاريك؟ كلام از نگاه تو شكل مي بندد. خوشا نظر بازيا كه تو آغاز مي كني! فرياد كدم زنداني است. به لبان بر آماسيده. گل سرخي پرتاب مي كند؟ چيزي بدهكار آفتاب نيست. نگاه از صداي تو ايمن مي شود. چه مؤمنانه نام مرا آواز مي كني! با عقيق و سبزه و آينه. داسي سرد بر آسمان گذشت. كه پرواز كبوتر ممنوع است. صنوبرها به نجوا چيزي گفتند. و گزمگان به هياهوي شمشير در پرندگان نهادند. بي رحمانه اندك بود و. باغ را پژمرده مي كند. از آفتاب و نفس. چنان بريده خواهم شد. که چق...