poetrytranslationproject.blogspot.com
Poetrytranslations Azita Ghahreman: کارین لنتز / سوئد Karin Lentz
http://poetrytranslationproject.blogspot.com/2014/01/karin-lentz.html
Friday, 31 January 2014. کارین لنتز / سوئد Karin Lentz. خانه در حصار است. درختان؛ جزیره و تلالو جویبار. کتاب ها در حصارند. تخت و پرده ها و پنجره. گلهای آکلیا، گلهای رُز. گل های فراموشم نکن در حصارند. عصب ها؛ خون و احساس را پوشانده. زن در حصار است. آرام خودش را رها می کند تا راهی به بیرون پیدا کند. در حصار جدیدش می رقصد. تورها درهم گره می خورد. دنبال سوراخی می گردی تا از حلقه بگریزی. هنوز راهی برای پرواز هست، بالا یا پایین. و سایه ی تور را نمی شناسی. با سرعت می دوی. گاه زمین می خوری گاهی برمی خیزی. کارین ...
poetrytranslationproject.blogspot.com
Poetrytranslations Azita Ghahreman: February 2014
http://poetrytranslationproject.blogspot.com/2014_02_01_archive.html
Monday, 24 February 2014. Sally Crabtere ,UK. چشم های تو را من بوسیدم. نازشان کرد م با زبانم. خواب را مزه کردم. رویاهای تو را گرفت. آنها نیزبه آرامی در من زمزمه کردند. گم شده در بوسه ها. زیر تابش آفتاب پیدا شدیم. همیشه در حرکت است تا ابد. در همه ذرات ِ تنم. شیرینی به لب هایم میرسد. پشت سر باقی بگذار. چیزی که زیبا یاشد. حتی اگر تنها لبخندی باشد. مثل هلال ماه که لبخند خداست. و تاریکی های مارا نورانی میکند. Monday, 17 February 2014. تو میتوانستی بچه ام باشی. من بچه تو میتوانستم با شم. میشد مراقب هم باشیم.
poetrytranslationproject.blogspot.com
Poetrytranslations Azita Ghahreman: June 2013
http://poetrytranslationproject.blogspot.com/2013_06_01_archive.html
Sunday, 30 June 2013. شاعر ف لسطینی غسان زقطان برنده جایزه ادبی گریفین 2013. فارسی آزیتا قهرمان./از کتاب "چون پرنده ای سرگردان مرا دنبال میکند ". تصویر خانه ای در بیت جلا ". باید او برگردد تا آن پنجره را ببنند. دیگر کاملا واضح نیست. هرچه هست و آنچه باید کرد. چیزها دیگر واضح نیست. از وقتی او گم شان کرد. انگار سوراخی درونش دهن باز کند. پر کردن شکاف ها خسته اش کرده. و تماشای غباراز روزی که او گم شان کرد. خاطرات به او حقه می زنند. فریبش میدهند انگار ؛ کلک بازند. کودکیش چون شعبده ای ظاهر میشود این جا. Subscri...
poetrytranslationproject.blogspot.com
Poetrytranslations Azita Ghahreman: February 2015
http://poetrytranslationproject.blogspot.com/2015_02_01_archive.html
Tuesday, 3 February 2015. Attila Józse آتیلا ژوزف شاعر مجار. دیوانه شو ؛ نترس ؛ تو آزادی ؛ چرا که دیوانه ها آزاد ند. و آرزویشان مثل میمون سر کوبیدن. به دیواره قفس تا میله ها بلرزند. دیوانه شو ؛ بی تعلق ؛ رها و بی رنگ. بلاهت ؛ لاپوشانی این قلب پاک ولبریزاست. در عمق رودخانه زیر لای و لجن فرو رفتن. دیوانه شو ؛ از تهمت ها نترس. نه بازنده ای تو؛ نه بُردی در کار است. بازی تمام می شود ؛ مانند مرگ ناشی باش. حرف های تو بویی از فریب نخواهد داد. دلیر خواهی شد ؛ آسوده خاطر و آرام. Subscribe to: Posts (Atom). Shel Si...
poetrytranslationproject.blogspot.com
Poetrytranslations Azita Ghahreman: Niels Hav . Danmark
http://poetrytranslationproject.blogspot.com/2014/02/niels-hav-danmark.html
Wednesday, 5 February 2014. Niels Hav . Danmark. با لحن كودكانهاي كه من حرف ميزد. نشد بگوييم: عشق من. دوستت دارم يا زيبا. جملههايي كه غش و ضعف ميرفتند. کلمههايي برای ما زيادي درجه يك. که لباس راحتی به تن نداشتند. بعدها ياد گرفتم. زيبايي چيزي واقعي ست. حسی که با واژههای. بی ان که خودت را قرباني ببيني. اين خودفريبي: حرفهاي قطعي. همين حالا هنوز ما در يك رمان روسي زندگي ميكنيم. در شعرهاي الكساندر پوشكين. كه نشاني خيابانها را عوض کرد. روی همان تخت در دامنه كوهستان بخوابيم. حالا اينجا مسكو است.
poetrytranslationproject.blogspot.com
Poetrytranslations Azita Ghahreman: January 2014
http://poetrytranslationproject.blogspot.com/2014_01_01_archive.html
Friday, 31 January 2014. کارین لنتز / سوئد Karin Lentz. خانه در حصار است. درختان؛ جزیره و تلالو جویبار. کتاب ها در حصارند. تخت و پرده ها و پنجره. گلهای آکلیا، گلهای رُز. گل های فراموشم نکن در حصارند. عصب ها؛ خون و احساس را پوشانده. زن در حصار است. آرام خودش را رها می کند تا راهی به بیرون پیدا کند. در حصار جدیدش می رقصد. تورها درهم گره می خورد. دنبال سوراخی می گردی تا از حلقه بگریزی. هنوز راهی برای پرواز هست، بالا یا پایین. و سایه ی تور را نمی شناسی. با سرعت می دوی. گاه زمین می خوری گاهی برمی خیزی. خانه د...
poetrytranslationproject.blogspot.com
Poetrytranslations Azita Ghahreman: May 2014
http://poetrytranslationproject.blogspot.com/2014_05_01_archive.html
Friday, 23 May 2014. ترجیح می دهم با خودکار کهنه ای بنویسم. که ازته جوب خیابان پیدا یش کردم. یکی از همین خودکار هایی که از یک برق کار. از یک پمپ بنرین یا بانک کش رفتم. نه فقط برای اینکه مفت و مجانی است. چون خیال می کنم فقط یک وسیله ی این جوری. فیوز نوشتن و ذوق ِ من است. به زحمت و ماهرانه روی دفتر های اجرایی ادارت. ورازهایی کل حیات عرق ریختن. یک باربا وسواس با یک خودکار فشفشه ای. درباره شعر ناب و پوچی خالص شعرهایی نوشتم. اما حالا دوست دارم همه ی کاغذها را. با اشک و آب دماغ به گند بکشم. یعنی آدمبزاد این هم...
poetrytranslationproject.blogspot.com
Poetrytranslations Azita Ghahreman: شعر مجله تجربه ویژه نوروز ۱۳۹۴ . Niels hav
http://poetrytranslationproject.blogspot.com/2015/05/niels-hav.html
Wednesday, 6 May 2015. شعر مجله تجربه ویژه نوروز ۱۳۹۴ . Niels hav. در گوشه شهری غریب و پرت گم شده بودم. خیابان ها با شیب تندی می رفت به سمت بالا. عابران با لباس هایی به رنگ روشن. با گام های پرشتاب از کنارم گذشتند. دیدم چیزهایی سبک در کیف همراه خود دارند. یکی را نگاه داشتم تا جهت را بپرسم. و ناگهان در مرکز انبوهی ار چهره های آشنا بودم. شما کجا می روید ؟ برایشان توضیح می دادم و. آنها گوششان به من با لبخند ؛انگاربرای اولین بار. لحن مرده ای را شنیده باشند. بعد همه با هم حرف زدند ؛ درهم و برهم. خانه در حصار ا...
poetrytranslationproject.blogspot.com
Poetrytranslations Azita Ghahreman: T.Erdenetsogt شاعر مغول
http://poetrytranslationproject.blogspot.com/2013/07/erdintsogt.html
Saturday, 27 July 2013. بیهوده به حرف های دو نفر گوش دادن. بیهوده د رگوش زمین نجوا کردن. بیهوده بین دو ذهن راه رفتن. بیهوده به کسی آن دورها امید بستن. بیهوده حرف های کهنه رادوباره زمزمه کردن. بیهوده برزمینی که نور ماه بر آن میتابد خوابیدن. بیهوده زنان زیبا را فریب دادن. بیهوده مسیر بادها را چرخاندن. بیهوده رفتار حقیرانه پیش گرفتن. بیهوده جوانی را به آتش کشیدن. بیهوده اسب شمن را به کمندانداختن. بیهوده سکه ها را سوراخ کردن. بیهوده دنیا را با کلک هایش خواباندن. بیهوده به قلبی سرشارعشق خندیدن. کارین لنتز / س...