asthesedayspass.blogspot.com
My Bohemian World
http://asthesedayspass.blogspot.com/2008/05/mind-is-like-parachute-useless-if-not.html
Http:/ mybohemianworld.blogfa.com/. Posted by Soulmate : 8:05 AM. بهت می گم"، "خودم زنگ می زنم". هرچی فکر کردم یادم نیومد خیابان لاله کجاست، توصیفی که کردی به پارک لاله بیشتر میومد. هیچ زمانی از زندگیمون هیچ وقت تکرار نمیشه. فقط باید دیدمون رو عوض کنیم تا قشنگی اون لحظات رو ببینیم. میدونی که نظرم چیه. اگه بخوام شروع کنم یه پست برات مینوسیم. بلکه بو یئر لره بیرده گلمدیم . دومان سالامات قال داغ سالامات قال. خیابون لاله تو تهران نیست. من که سعی میکنم از دستشون ندم. قدم زنان با خدا در خیابان بی نام:. همه می ...
myfarcry.blogsky.com
پرواز بر فراز آشیانه فاخته
http://www.myfarcry.blogsky.com/1385/07
پرواز بر فراز آشیانه فاخته. دوشنبه 17 مهرماه سال 1385. نمیدونست چرا انقدر ناشیگری کرده بود.انقدر که ارورکهای بد ذات زشترو الان ردشو گرفته بودن و ساعتها بود که در تعقیبش بودن.خسته بود! بوی گندی اونو به خودش اورد! در میان علفزار.از روی اسبش که تیری آتشین در پهلو داشت! محکم به زمین خورد.خودش را سریع جمع کرد و ایستاد.اما دیگر جای عکس العملی باقی نبود.وقتی اوروک ها به سرعت بهش نزدیک میشدند.حتی نتونست دست به طرف کمانش ببره! اما وقتی از روبروش گذشت.برای اولین بار دیدش.و فقط یکبار.دیگه قدرت اینرو ندا...دور دسترو...
myfarcry.blogsky.com
پرواز بر فراز آشیانه فاخته
http://www.myfarcry.blogsky.com/1386/04
پرواز بر فراز آشیانه فاخته. جمعه 1 تیرماه سال 1386. توی سایه.توی سایه.توی سایه.داره میاد بیرون.فرمانروای پلید زشتیها.همون که بهش میگن نیمه تاریک عشق! داره میاد بیرون.از توی سایه.حالا دیگه راه فراری نیست.شمشیر توی دستمه.و بیشتر از هر موقعی آغشته به خون دشمنانم.بیا.بیا.واگویه های علی توی ذهنش مثل پژواک تکرار میشدن.زره طلایی رنگش نور زرد اون بعد از ظهر آتشین میدان نبرد رو توی چشم سپاهیان دو طرف انعکاس میداد.وقتی در میان میدان شنی نبرد رودر رو ایستاده بود و منتظر سایه! قلبش به شدت میکوبید! اما تنها چیزی که ا...
myfarcry.blogsky.com
پرواز بر فراز آشیانه فاخته
http://www.myfarcry.blogsky.com/1385/09
پرواز بر فراز آشیانه فاخته. سهشنبه 14 آذرماه سال 1385. خوابش نمیبرد.زیر سیگاری کنار تختش دیگه پر از ته سیگار شده بود.حس میکرد نفسش بالا نمیاد.نیم خیز شد و رو تخت نشست.پرده اتاقشو کشیده بود. همیشه از این بالا شهر خیلی قشنگ به نظر میومد.ولی امشب خیلی بد حال بود.حتی چراغای شهرم با چشمکاشون آرومش نمیکردن.بلند شد.لباساشو تنش کرد.سیگارشو از رو میز برداشتو از آپارتمانش زد بیرون.حتی این موقع شبم باید تو ترافیک اسیر بود! زل زد به چراغ قرمز! یکم به فکر خودت باش.نه زنی نه بچه ای.همه چیزت شده کار کار کار! یه پسر....
myfarcry.blogsky.com
پرواز بر فراز آشیانه فاخته
http://www.myfarcry.blogsky.com/1386/10
پرواز بر فراز آشیانه فاخته. چهارشنبه 5 دیماه سال 1386. برای عضویت در خبرنامه این وبلاگ نام کاربری خود در سیستم بلاگ اسکای را وارد کنید. تعداد بازدیدکنندگان : 196270. Powered by BlogSky.com. عناوین آخرین یادداشت ها. پسر تنهایی با یه سنگ توی دستش. افقهای نارنجی دوست سیمون. One flew over the cuckoos nest. تاب خوردن با چشمان بسته! مثل ریشه و خاک. و خداوند ژرژ را آفرید. روز میلاد تن من. با امید و افتخار. از اینجا تا ابدیت. در آستانه فصلی سرد. اینسرت جادوئی یک جفت چشم عاشق. ۱ ۲ ۳ ازمایش میشه. پسری از جنس گل سرخ.
myfarcry.blogsky.com
پرواز بر فراز آشیانه فاخته
http://www.myfarcry.blogsky.com/1385/10
پرواز بر فراز آشیانه فاخته. پنجشنبه 14 دیماه سال 1385. من روی آتیش وایسادم! پناه دادن به من این آتیشو به جون شماها هم میندازه! اینو گفتمو ساکت موندم! منتظر عکس العملشون بودم.اونا گروهی بودن که سرشون برای این چیزا درد میکرد.نه اینکه بخوان کمکت کنن.فقط برای اینکه خودی نشون داده باشن.یه گروه سه نفره که نشونه بارزشون بی کله بودنشون بود.اینو از مگنوم کنده تو دست رئیسشون فهمیدم! از خودش خیلی بزرگتر بود! شش ماه قبل.تالار برج گردان. نزدیک یکی از میزهای خالی ایستادم.تالار هم ایستاد! چیزی نگفتم.نگاهم کرد.ل...دیگه ...
myfarcry.blogsky.com
پرواز بر فراز آشیانه فاخته
http://www.myfarcry.blogsky.com/1386/02
پرواز بر فراز آشیانه فاخته. شنبه 22 اردیبهشتماه سال 1386. دیگه بعد از اون شب هیچوقت خواب اونجارو ندید! هر چقدر که سعی کرد نتونست.نمیدونست چرا! حتی دیگه نمیتونست با چشمش اونجوری ببینه! روزها و روزها و روزها.علی تنها بود.خیلی.و از وقتی اون خوابو دید بیشتر احساس تنهایی میکرد! توی مدرسه دوستی نداشت.دوست نداشت که داشته باشه! شاید به خاطر اینکه دیگه نمیخواست کس دیگه ای به خاطراتش وارد بشه! به ذهنش .تنها به مدرسه میرفت و تنها برمیگشت.میرفت توی اتاقش و تا شب سرش توی درس بود! دوست نداشت فراموشش کنه! راه دیگه ای ن...
myfarcry.blogsky.com
پرواز بر فراز آشیانه فاخته
http://www.myfarcry.blogsky.com/1384/10
پرواز بر فراز آشیانه فاخته. دوشنبه 19 دیماه سال 1384. گمونم نارحتن از اینکه شکارشون از خودشون باهوشتر از آب دراومده! همیشه راپتورارو دوست داشتم و تحسین میکردم.ولی الان .هوووف شانس اوردم نتونستن گیرم بندازن.هنوز دارن دور درخت چرخ میزنن.تاکی باید این بالا بمونم.کمربندمو درمیارم و باهاش خودمو به تنه درخت میبندم.خوابم میاد.باید بخوابم.سرمو میذارم رو تنه درخت و چشامو میبندم.بلافاصله خوابم میبره! یکم شبه لاکپشتای غول آسا و یکم هم شبه یه تانک زرهی! با دستام گوشامو میگرم.هنوز داره نعره میکشه.منم از ترس ش...سینما...