aftabgardantarin.blogfa.com

rahalost.blogsky.com

از خویش گفتن ها.....

http://www.rahalost.blogsky.com/page/3

از خویش گفتن ها. دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم. خسته ام از این بودن هایت. که نابودم میکند غصه ی درد دار انتظارت. من باشم این سوی دیوار. باخنده هایی که هر لحظه دلم را آب میکند. فقط گاهی سرک بکش و ببین که دلم را آب نبرده باشد. نوشته شده در جمعه 29 دیماه سال 1391 ساعت 10:05 ق.ظ توسط خاطره. یکی میاد تو زندگیت. یکی میاد تو زندگیت . میگه دوستت داره تو هم خوشت میاد چون تورو دوست داره . کم کم به هم عادت میکنید وابسته میشید یه جواریی که فک میکنید بدون هم بودن واستون محال. احساس ناپخته ام چنگ...

rahalost.blogsky.com

خیال بودن - از خویش گفتن ها.....

http://www.rahalost.blogsky.com/1392/02/11/post-315

از خویش گفتن ها. دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم. هوای آمدنت،لای اشک هایم پیداست! شبیه حس کشدار نفس. وقتی که لب های ترک دارم را به بازی می گیرد! در رختشورخانه ی خاطرات.یادت را می شوید. دل بی خیالت را مهمان خیالم کن. نوشته شده در چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 07:59 ب.ظ توسط خاطره. گل میکند همه چیز. فکر میکنم مرده ام. در جایی زندگی میکنم. دلت را بتکان . یکی بود یکی نبود. پهن دشت بی خدا. یکی از همین روزها. آهو دختری بی عشق. خاطرات کهنه و اشعار نو. وشاید عشق یعنی همین.

rahalost.blogsky.com

از خویش گفتن ها.....

http://www.rahalost.blogsky.com/page/36

از خویش گفتن ها. دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم. آسمان دلم همیشه بی تو ابری است. تو در همهء خاطرات من جا داری. لابه لای پرده ها. در یکایک برگها و گلهای باغچه. حتی روی رومیزی صاف اتو کشیده ام جای تو هست. از پنجره که به حیاط نگاه می کنم تو در تمیزی شیشه ها نشسته ای . . . اما همچنان سهم من آسمانیست که. آویختن یک پرده آن را از من می گیرد . . . نوشته شده در شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 07:25 ب.ظ توسط خاطره. وقتی بیکسی ستاره شب آویز خانه ات میشودآنگاه نیاز دست به سویت دراز میکند.

rahalost.blogsky.com

از خویش گفتن ها.....

http://www.rahalost.blogsky.com/1392/10/25/post-321

از خویش گفتن ها. دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم. دردهایم خسته تر از آنند که زخمی ام کنند! مثل هنجار اندیشه های تلخ. که رگ خواب سکوت را می شناسند. به نفس های بغض دار. تا به من بفهمانند چقدر این درد ها خسته اند. نوشته شده در چهارشنبه 25 دیماه سال 1392 ساعت 06:44 ب.ظ توسط خاطره. گل میکند همه چیز. فکر میکنم مرده ام. در جایی زندگی میکنم. دلت را بتکان . یکی بود یکی نبود. پهن دشت بی خدا. یکی از همین روزها. آهو دختری بی عشق. خاطرات کهنه و اشعار نو. وشاید عشق یعنی همین. آفتاب گردان ترین 2.

rahalost.blogsky.com

خوابهای کودکی - از خویش گفتن ها.....

http://www.rahalost.blogsky.com/1392/01/18/post-313

از خویش گفتن ها. دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم. درلابه لای خوابهای کودکیم بزرگ شدم. رویای تشنه ی بلوغ سراب آرزوهایم شد. و من درست زمانی بزرگ شدم. که مادر برای خواباندن دردهایش برایم لالایی میخواند. شکوفه های سیب حیاطمان با اندک تلنگری ریخت. یا وقتی بوی شب بوها خوابم را عطر آگین کرد. یا بین دعای نسترن که بر سجاده ی پدر می ریختم. خواب آشفته ای بود. اما حیف بزرگ شدم. نوشته شده در یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 ساعت 07:58 ق.ظ توسط خاطره. گل میکند همه چیز. فکر میکنم مرده ام. دلت را بتکان .

rahalost.blogsky.com

در جایی زندگی میکنم - از خویش گفتن ها.....

http://www.rahalost.blogsky.com/1392/01/02/post-312

از خویش گفتن ها. دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم. در جایی زندگی میکنم. من درجایی زندگی میکنم:. که شاعرانه به هوس سیبی تکه های غرور را. پای احساسی گنگ چال میکنند. و مترسک می سازند تا دل دانه گرم شود به روییدن . غافل از این که ریشه های دانه زمین گیر شده اند! درجایی زندگی میکنم :. که خیال وقتی بهاری میشود می بارد. مردمانش مانند بغض گیر کرده اند. میان مشتی خاطرات خیس. که بی رحمانه ، وسوسه ی خیال خوابشان را می آشوبد. چه مردمان غریبی دارد زمینم. پ ن : دوستان از این همه نبودن شرمنده ام.

rahalost.blogsky.com

مادرم - از خویش گفتن ها.....

http://www.rahalost.blogsky.com/1392/09/11/post-319/مادرم

از خویش گفتن ها. دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم. ای کاش آهنگ صدایت را. با بغض شب پیوند میدادم. یا در کنار یاد بود بی کسی هایم. لمس نگاهت لحظه ای از قاب دل میکند. از خاک و از آن قبر جا میماند. یا در کنار م باز می جستم. آن شانه های مهربانت را. ای وای برمن . عطر تو را ازخانه ی بی تو. ای کاش امشب خواب من آیی. کابوس بودن ها نمی ارزد! مادرم ، یکسال شد که نبودنت را فریاد میزنم. نوشته شده در دوشنبه 11 آذرماه سال 1392 ساعت 12:38 ب.ظ توسط خاطره. گل میکند همه چیز. فکر میکنم مرده ام.

rahalost.blogsky.com

حقیقت حسین - از خویش گفتن ها.....

http://www.rahalost.blogsky.com/1392/08/20/post-318/حقیقت-حسین

از خویش گفتن ها. دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم. کیست که یاری کند مرا؟ صدای بغض آلودت چادر شب را درید. وابهت خورشید ، زیر سم ستوران لگد مال شد! واقعه رقم خورد ، به نامت. تا بعد از تو پایمال شدن حق تاریخ دار شود. نوشته شده در دوشنبه 20 آبانماه سال 1392 ساعت 11:08 ب.ظ توسط خاطره. گل میکند همه چیز. فکر میکنم مرده ام. در جایی زندگی میکنم. دلت را بتکان . یکی بود یکی نبود. پهن دشت بی خدا. یکی از همین روزها. آهو دختری بی عشق. خاطرات کهنه و اشعار نو. وشاید عشق یعنی همین. آفتاب گردان ترین 2.

rahalost.blogsky.com

از خویش گفتن ها.....

http://www.rahalost.blogsky.com/page/4

از خویش گفتن ها. دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم. گوش دل از ناله ات پر است. از بی کسی نگو. که سرم مست دردتوست. آری نگاه مرا ،اشک تیر می زند. تا خون نشسته باشد و تو. از بس که پرده خوانی خیال تو کردم. در گوشه ی خیال،. خاطرات تو را ،چال میکنم. چندی است، بر مدار جدایی است قطب ها. دل کندن از تو ، مرا پیر کرده است. چشم من از سو فتاده است. نوشته شده در دوشنبه 6 آذرماه سال 1391 ساعت 09:48 ب.ظ توسط خاطره. خیالت که راحت شده از خیالم! نگاهم که جان میدهد در پناهت. پناهم شکستی تو با بی خیالی.