radepayebachegi.blogfa.com
ردپای بچگی
http://www.radepayebachegi.blogfa.com/8903.aspx
بدون محبت، زندگی چیز مهمی نیست! من هم همراه آن ها آواز می خوانم و از کاروان ها دور می شویم. نوشته شده توسط کیریستین بوبن. در کتاب دیوانه بازی. نوشته شده در دوشنبه سوم خرداد ۱۳۸۹ساعت 15:0 توسط مهیار ریاحی نیا. سلاخی میگریست، به قناری کوچکی دل باخته بود. جز با چشم دل هیچی را چنان چه باید دید نمی شود دید.نهاد و گوهر را چشم سر نمی بیند. در آرشيو موضوعي مي توانيد نوشته هاي مورد نظر خود را راحت تر پيدا كنيد. در اين وبلاگ نوشته هايي از بزرگان ايران و جهان را با ذكر نام و منبع مي نويسم و گاهي هم از خودم.
radepayebachegi.blogfa.com
ردپای بچگی
http://www.radepayebachegi.blogfa.com/9012.aspx
بدون محبت، زندگی چیز مهمی نیست! بعد از مدت ها احساس کردم نیاز دارم اینجا رو به روز کنم. چند روزه دائم دارم این شعر رو گوش می دم. نمی دونم چرا اما دلم خواست این شعر که نسبتا طولانی هم هست رو اینجا بنویسم. هر کسی می تونه بنا به اون حس و حالی که داره از این شعر برداشت کنه. اگر دوست داشتین برداشت شخصیتون رو از این شعر برام بنویسین. خوشحال می شم. در ضمن در لینک زیر می تونید کتاب صوتی این شعر رو هم با صدای احمد شاملو دانلود کنید و از گوش دادنش لذت ببرید. لینک دانلود کتاب صوتی:. یکی بود یکی نبود. عموصحرا، ت پ لی.
radepayebachegi.blogfa.com
ردپای بچگی
http://www.radepayebachegi.blogfa.com/9003.aspx
بدون محبت، زندگی چیز مهمی نیست! خیلی دلم می خواد بنویسم. شاید بیشتر از همیشه! سوژه ای ندارم برای نوشتن. شاید من دیگه اطرافم رو نمی بینم که سوژه ای نمی بینیم. نوشته شده در چهارشنبه یازدهم خرداد ۱۳۹۰ساعت 22:55 توسط مهیار ریاحی نیا. سلاخی میگریست، به قناری کوچکی دل باخته بود. جز با چشم دل هیچی را چنان چه باید دید نمی شود دید.نهاد و گوهر را چشم سر نمی بیند. در آرشيو موضوعي مي توانيد نوشته هاي مورد نظر خود را راحت تر پيدا كنيد. اميدوارم بتوانم با اين مطالب ياداور چيزهاي مهم فراموش شده باشم! قصه هاي دل (ادبي).
dide-neveshteha.blogfa.com
دیده-نوشته ها - مردی بر آستانه
http://www.dide-neveshteha.blogfa.com/post-16.aspx
همانجا ایستاده بود.بر لبه پل عابر پیاده! لحظه ای نگران شدم.آنجا چه کار می کرد؟ چرا کسی نمی دیدش؟ چرا کسی توجهی نمی کرد؟ این آرامش عجیب در چنین موقعیتی از چه ناشی می شد؟ سعی کردم با سرعت خودم را پایین پل برسانم تا بتوانم وضعیت را بهتر بسنجم که اگر احتمال خطر وجود داشت بتوانم کاری کنم ولی. نگاه متفکر و مبهوتش که به شهر خیره شده بود مرا هم میخکوب کرد.همه چیز در حال گذر بود،آدمها،ماشینها و ثانیه ها. ولی او در خلوت شگفتش همچنان ساکن، بر لبه ایستاده بود. خیالم آسوده شده بود.باید می رفتم.راه افتادم.
radepayebachegi.blogfa.com
ردپای بچگی
http://www.radepayebachegi.blogfa.com/post-55.aspx
بدون محبت، زندگی چیز مهمی نیست! سوال چهارم: خانه ی آباد یا سرزمین آباد؟ از مرحوم پرفسور حسابی (به اصلاحیه مراجعه شود. نقل میکنن که جهان سوم جائی است که هرکس بخواهد کشورش را آباد کند خانهاش خراب میشود و هرکس بخواهد خانهاش آباد باشد باید در تخریب کشورش بکوشد! اینجا که غربیه بینمون نیست. شما واقعا کدوم رو انتخاب می کنید؟ گویا گوینده این مطلب دکتر پاپلی یزدیه و به اشتباه اونو متعلق به دکتر حسابی میدون. عکس خانه ی ای که در بالا مشاهده کردید مربوط به ویلایی در لویزان است. در خبرنامه عضو شوید تا از به روز شدن و...
radepayebachegi.blogfa.com
ردپای بچگی
http://www.radepayebachegi.blogfa.com/8906.aspx
بدون محبت، زندگی چیز مهمی نیست! خوشبخت ترین زوج دنیا درست در همان زمان و همان نقطه. نوشته شده توسط مصطفی مستور. در کتاب من گنجشک نیستم. نوشته شده در سه شنبه سی ام شهریور ۱۳۸۹ساعت 23:8 توسط مهیار ریاحی نیا. سلاخی میگریست، به قناری کوچکی دل باخته بود. جز با چشم دل هیچی را چنان چه باید دید نمی شود دید.نهاد و گوهر را چشم سر نمی بیند. در آرشيو موضوعي مي توانيد نوشته هاي مورد نظر خود را راحت تر پيدا كنيد. در اين وبلاگ نوشته هايي از بزرگان ايران و جهان را با ذكر نام و منبع مي نويسم و گاهي هم از خودم.
radepayebachegi.blogfa.com
ردپای بچگی
http://www.radepayebachegi.blogfa.com/post-58.aspx
بدون محبت، زندگی چیز مهمی نیست! دوست، تقدیر گریزناپذیر ما نیست. بگوییم : حرف نزن فقط بیا و وقتی دوستمان بی هیچ حرفی آمد خیالمان راحت باشد که در این دنیا تنها نیستیم. با دوستانمان می توانیم حرف نزنیم، کاری نکنیم، جایی نرویم و فقط از اینکه هستند خوشحال و خوشبخت باشیم. نوشته شده توسط سروش صحت. نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۰ساعت 23:42 توسط مهیار ریاحی نیا. سلاخی میگریست، به قناری کوچکی دل باخته بود. جز با چشم دل هیچی را چنان چه باید دید نمی شود دید.نهاد و گوهر را چشم سر نمی بیند.
radepayebachegi.blogfa.com
ردپای بچگی
http://www.radepayebachegi.blogfa.com/8908.aspx
بدون محبت، زندگی چیز مهمی نیست! این دسته گل ها پر از ارادت و عشق است. یک روز خ لواره، یک دسته گل کوچک کوتاه قد برایت آوردم. پدرت، ناگهان و پیش از تو سر رسید. دسته ی گل را دید. آذری خندید. در ساوالان من، گل بالاتر از قامت توست، گیله مرد کوچک! تو در دریای گل، برای دخترم، یک قطره گلک آورده ای مردک؟ این قطره پر از ارادت است آقا اما در آن دریای شما جز گل هیچ چیز نیست. همه اش این دسته گل کوتاه که نیست. عشق هم هست. ایمان، سخت تر از آهن آبدیده. صدای زنبور می آمد و تو را دیدم که از دور می آمدی. قصه هاي دل (ادبي).
radepayebachegi.blogfa.com
ردپای بچگی
http://www.radepayebachegi.blogfa.com/8907.aspx
بدون محبت، زندگی چیز مهمی نیست! داستان هجدهم: دل قوی دار. تقدیم به دوست عزیزم. که پرسید چرا این روز ها کمتر می نویسی و تشویق به نوشتنم کرد:. سه بعد از ظهر بود. همانطور که مشغول تماشای بازی بچه ها بود بدون اینکه متوجه باشد غرق در افکار خود شده بود:. و پس دادن همین جامدادی بود، که بهانه ی دیدار سوم شد و حالا بیشتر از شش ماه از آن روز می گذرد. روزی که بله را از دوستش گرفت دم دمای غروب، توی دریاچه قایق سواری می کردند. نوشته شده توسط مهیار ریاحی نیا. سوال چهارم: خانه ی آباد یا سرزمین آباد؟ ممنون از دوستانی که...