arshiajoonam.blogfa.com

pesarbala1387.blogfa.com

خاطرات امیرمحمد - سفر به کیش - نوروز 94

http://www.pesarbala1387.blogfa.com/post-226.aspx

امیرمحمد زیباترین بهانه مامان و بابا برای خوشبختی. سفر به کیش - نوروز 94. امیرمحمد خیلی دلش میخواست که با فرنوش بره ولی خوب امکانش نبود . بعد از بدرقه کردن صاحبخانه با نهاری که خاله جون فهیمه تدارک دیده بود و خوراکیهای عید از خودمون پذیرایی کردیم . بعد یک ساعت استراحت راهی فرودگاه شدیم . امیرمحمد درگیر پله برقی و بالا و پایین رفتن از پله بود . آخر هم یه بار از روی یکی از پله ها افتاد و بیخیال شد. بالاخره هواپیما پرواز کرد . و امیرمحمد هم خوشحال از اینکه به زودی فرنوش جونشو میبینه . با امیرمحمد در مراکز خ...

pesarbala1387.blogfa.com

خاطرات امیرمحمد - حاشیه های جشن تولد

http://www.pesarbala1387.blogfa.com/post-279.aspx

امیرمحمد زیباترین بهانه مامان و بابا برای خوشبختی. حاشیه های جشن تولد. روزی که قرار بود فرنوش جون از تهران بیاد به آقای بزرگی(راننده سرویس ) گفتم تا امیرمحمد و به خونه عزیز ببره . خودم هم از اداره رفتم اونجا . بابایی ساعت 2 به امیرمحمد زنگ زد و گفت بیام دنبالت با هم بریم خونه؟ امیرمحمد هم جواب داد : بابایی فرنوش هنوز نیومده منتظرشم . فرنوشی حدود ساعت 4 اومد . امیرمحمد هم که در پوست خود نمیگنجید . غروب امیرمحمد گفت مامانی میشه فردا آمادگی نرم. حدود ساعت 7 گفتم امیرمحمد حاضر شو بریم خونه . ژله خرده شیشه را...

pesarbala1387.blogfa.com

خاطرات امیرمحمد - بیماری عمو همت

http://www.pesarbala1387.blogfa.com/post-287.aspx

امیرمحمد زیباترین بهانه مامان و بابا برای خوشبختی. چند روز بعد از تولد آمیتیس جون عمو همت مهربون و خوب ما مریض و در بیمارستان بستری شد . دور قلبشون آب آورده بود و باید عمل جراحی روشون انجام میشد تا انشاءالله خوب و خوبتر از همیشه بشن . ما هم پنجشنبه راهی تهران شدیم تا از عمو همت عیادت کنیم . دایی جون مهندس دانشگاه بود و تو راه تهران رفتیم فیروزکوه تا دایی جون هم با ما بیاد تهران . تو فاصله ای که کلاس فرهاد تموم شه امیرمحمد و به پارک بردیم . هوا هم رو به سردی بود . جشن آب در بوستان تلار. یه روز خوب دریایی.

mypouria.blogfa.com

پوریا تمام زندگی من - کمپ نیروگاه نکا

http://www.mypouria.blogfa.com/post-11.aspx

پوریا تمام زندگی من. خاطره از زبان پوريا:. عمو میثم ( شوهر خاله راحیلم ) کارمند نیروگاه نکاست. پنجشنبه ۲۷ بهمن ۹۰ برامون تو نیروگاه یه سوئیت گرفت. ما به اتفاق خاله راحیل و دایی علی رضا و مامانی و پدرجون که یه خونواده ۹ نفره رو تشکیل می دیم بعد از ظهر پنجشنبه به اونجا رفتیم . خلاصه اون روز بازی به پنالتی کشیده شد و تو ضربه های پنالتی بالاخره ما بردیم. هوراااا. شب به مامانم گفتم این ۱ ساعتی رو که بازی کردیم هیچوقت فراموش نمی کنم چون خیلی بهم خوش گذشت.

mypouria.blogfa.com

پوریا تمام زندگی من - ابراز عشق

http://www.mypouria.blogfa.com/post-7.aspx

پوریا تمام زندگی من. خواستم امروز از اين همه ابراز احساسات و علاقه هميشگي پسرم نسبت به خودم تشكر كنم. پوريا جونم! عزيزكم وقتي به خونه مي ام بهت مي گم پوريا كسي زنگ نزد بهم مي گي فقط عشقم ، عزيزترين كسم بهم زنگ زد مي گم كي؟ مي گي تو ديگه مامانا نازم .بهم مي گي مامان خدا چه فرشته ي نازي بهم داده بهترين مادرو بهم داده و با قلب كوچكت تمام عشقت رو نثارم مي كني . با وجود تو زندگي چقدر زيباست و خداوند چه هديه ي قشنگي رو بهم داده كه مي تونم عشق واقعي رو فقط با تو احساس كنم .

mypouria.blogfa.com

پوریا تمام زندگی من

http://www.mypouria.blogfa.com/9005.aspx

پوریا تمام زندگی من. سفری به بندر انزلی. جمعه ۷ مرداد ۹۰ با پوریا و عمه فاطی و بچه هاش به سمت دهکده ساحلی بندر انزلی که از طریق اداره رزرو کرده بودیم حرکت کردیم. پوریا هم چون با بچه های عمش بود خوشحال بود. دیدن مناظر سواحل دریا در طول مسیر تا گیلان برای پوریا دیدنی بود. پوریا هم این چند روز تا می تونست شنا کرد. اون عاشق شناست. عکس از محوطه دهکده ساحلی. نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم مرداد ۱۳۹۰ساعت 9:43 توسط مامان پوریا.

mypouria.blogfa.com

پوریا تمام زندگی من

http://www.mypouria.blogfa.com/9006.aspx

پوریا تمام زندگی من. عيد فطر امسال زن دايي نيلا تو خانه دريا محمودآباد از طرف شركت كاله جهت معرفي محصولات آن شركت برنامه اي ترتيب داد و انواع مسابقات نيز در اين جشن برگزار شد . ما هم پوريا رو به اين مراسم برديم . آقا پورياي ما هم از فرصت استفاده كرد و با انواع وسائل تفريح كه تو خانه دريا بود ، بازي كرد. پوريا با خاله راحيل تو مسابقات مارپله شركت كرد. پوريا اولين كسي بود كه به آخرين خون. نوشته شده در چهارشنبه سی ام شهریور ۱۳۹۰ساعت 9:59 توسط مامان پوریا.

mypouria.blogfa.com

پوریا تمام زندگی من - خانه دریا محمودآباد

http://www.mypouria.blogfa.com/post-12.aspx

پوریا تمام زندگی من. عيد فطر امسال زن دايي نيلا تو خانه دريا محمودآباد از طرف شركت كاله جهت معرفي محصولات آن شركت برنامه اي ترتيب داد و انواع مسابقات نيز در اين جشن برگزار شد . ما هم پوريا رو به اين مراسم برديم . آقا پورياي ما هم از فرصت استفاده كرد و با انواع وسائل تفريح كه تو خانه دريا بود ، بازي كرد. پوريا با خاله راحيل تو مسابقات مارپله شركت كرد. پوريا اولين كسي بود كه به آخرين خون. نوشته شده در چهارشنبه سی ام شهریور ۱۳۹۰ساعت 9:59 توسط مامان پوریا.

2amirmother.blogfa.com

امیرهای مادر - نوروز 93بر همگان مبارکباد

http://www.2amirmother.blogfa.com/post-150.aspx

نوروز 93بر همگان مبارکباد. بر چهره گل، نسیم نوروز خوش است در طرف چمن، روی دل افروز خوش است. از دی كه گذشت هر چه گوئی خوش نیست خوش باش و ز دی مگو كه امروز خوش است. نوشته شده در سه شنبه نوزدهم فروردین 1393ساعت 13:45 توسط amir joon. مادرم دوستت دارم روزت مبارک. یک روز شاد اما همراه با . ماجرای امیرعلی جون و آقا دزده. گشت و گذارهای نوروز 93. نوروز 93بر همگان مبارکباد. برگزاری اردوی علمی بازدید از دانشگاه مازندران- بابلسر. امیرعلی جون و جشن تخم مرغ رنگی. سفره هفت سین 93 امیراحمدجون. گالری عکس دوستان عزیزمان.

2amirmother.blogfa.com

امیرهای مادر

http://www.2amirmother.blogfa.com/9209.aspx

همه لحظه هاي پاياني پاييزتان پرازخش خش آرزوهاي قشنگ، يلدا مبارک. امسال مراسم یلدا را یه شب زودتر گرفتیم. بخاطر اینکه بابا جون باید شنبه و یکشنبه برای یه ماموریت به تهران می رفتند. اما شب یلدا ،غروب شنبه بود می خواست برگرده و دوباره یکشنبه به تهران بره. وقتی مامانم متوجه برنامه اش شد به بابابزرگ جون اطلاع داد. و با درایت بابابزرگ جون ،برنامه گذاشتیم تا شام را مهمان ایشان بیرون بخوریم و. بعد آن هم همین امشب مراسم شب یلدا را بجا آوریم. هنگام برگشتن هم هندوانه و انار خریدیم. بعد به سراغ فال حافظ رفتیم. قرار ...