heblis.mihanblog.com
حسین وحدتی*هبلیس*تئاتر *ادبیات * اسطوره *بنیاد بهرام heblis - مطالب شعر
http://heblis.mihanblog.com/post/category/7
حسین وحدتی*هبلیس*تئاتر *ادبیات * اسطوره *بنیاد بهرام heblis. هبلیس به سکوت می میرد کلامی به زنده بودنش بگو. چهارشنبه 8 آذر 1391. نوشته شده توسط: حسین وحدتی. نوع مطلب : شعر. ا ذان می زند از یخ در خروس قطب جنوب. نماز برف قضا می شود در شلوار مستور سحر. زفاف شش ماهه می گیرد شهوت یخ از آفتاب. ایمان به قطر خواب قطبی جنین می شود. آلت اسکیمو گوشت خام خورشید است. در ریش تنک خروس سیبری می نوازد مهربانی. در سعی سگهای آبی صفا. به صحرای عرفات برف. لبش چشمه می شود. تا به گردن سورتمه بار گوش ماهی برقصد صید. می سوخت اطل...
heblis.mihanblog.com
حسین وحدتی*هبلیس*تئاتر *ادبیات * اسطوره *بنیاد بهرام heblis - اگر /حکمت متروک
http://heblis.mihanblog.com/post/272
حسین وحدتی*هبلیس*تئاتر *ادبیات * اسطوره *بنیاد بهرام heblis. هبلیس به سکوت می میرد کلامی به زنده بودنش بگو. جمعه 26 آبان 1391. نوشته شده توسط: حسین وحدتی. نوع مطلب : شعر. این دیوک پرچانه ی هر روز. این گناه من در گور ماهی مرداب. اگر مرگ می کاشت در من بیهودگی های یک تکرار. اگر ننگ می کاشت در بود. این بیهود بانو عروس گنداب اندام. این مرد نامردی نبود در ما. دامداغ ناكامی می شد بذر نابودی. این نوشداروی زهر آلود سهراب کش. فرمان فریب است این اگر حتی نیست در هیچ حیوانی غیر از من. حسین وحدتی ( هبلیس). تکه ای از د...
heblis.mihanblog.com
حسین وحدتی*هبلیس*تئاتر *ادبیات * اسطوره *بنیاد بهرام heblis - مطالب بنیاد بهرام
http://heblis.mihanblog.com/post/category/9
حسین وحدتی*هبلیس*تئاتر *ادبیات * اسطوره *بنیاد بهرام heblis. هبلیس به سکوت می میرد کلامی به زنده بودنش بگو. یکشنبه 6 بهمن 1387. اهداف تأسیس بنیاد بهرام. نوشته شده توسط: حسین وحدتی. نوع مطلب : بنیاد بهرام. خوانشی از برخی اهداف تأسیس بنیاد بهرام و جایزه ادبی بهرام قلم. الف اهداف و تعریف. 1 همت و تلاش استاد بهرام بیضایی خود بنیادی است ماندگار و نامشان یادگاری است نوشته در دفتر شایستگان تاریخ فرهنگ و هنر ایران . 2 بنیاد بهرام تندیسی است بر ساخته و زیور یافته از زحمات. ب برنامه ها . 5 تهیه آرشیوی از همه ی آثا...
heblis.mihanblog.com
حسین وحدتی*هبلیس*تئاتر *ادبیات * اسطوره *بنیاد بهرام heblis - نیچه ی بخت من
http://heblis.mihanblog.com/post/273
حسین وحدتی*هبلیس*تئاتر *ادبیات * اسطوره *بنیاد بهرام heblis. هبلیس به سکوت می میرد کلامی به زنده بودنش بگو. شنبه 4 آذر 1391. نیچه ی بخت من. نوشته شده توسط: حسین وحدتی. نیچه ی بخت من. مرده سبیل بی سالومه. زرتشت بخور میکند در هذیان اهورا. مفسده می خواند خود را دختر خشکیده بخت در خستگی اهریمن مرده مزاج. در هپروت من توبه می کند سالومه. از رنج من تنم در اسهال تباهی سکوت می کند احساسم. درد میگیرد دهان فریادم. آخرین زخم در کفن خاطره می خوابد خیس در نجاست از ادرار ادامه ی این درد فقیه. تیغ می خواهد بر رگارگ دل.
heblis.mihanblog.com
حسین وحدتی*هبلیس*تئاتر *ادبیات * اسطوره *بنیاد بهرام heblis - کوچ خسته
http://heblis.mihanblog.com/post/274
حسین وحدتی*هبلیس*تئاتر *ادبیات * اسطوره *بنیاد بهرام heblis. هبلیس به سکوت می میرد کلامی به زنده بودنش بگو. یکشنبه 5 آذر 1391. نوشته شده توسط: حسین وحدتی. نوع مطلب : شعر. خال خسته ی ایمان. گل میداد در تن مردانه ی یک شک. قصر غرایز بلقیس بی هد هد. پر ز نگاه در سیمهای نور در پرسشهای خشکیده در سایه. ستاره می شد ترنج مسکوت. گلو تکرار یک غمباد ادریسی. تهوه در ترافیک یک فریاد پر اخطار. خاری از تهوه خالی در گلوی شک فرشید وار. آه می خارید در قوزک پای خشک در خاک روبه. کبود میکرد با لب. قبول درد یک وارث. مدیر وبلاگ...
heblis.mihanblog.com
حسین وحدتی*هبلیس*تئاتر *ادبیات * اسطوره *بنیاد بهرام heblis - صدای شیرین قند
http://heblis.mihanblog.com/post/271
حسین وحدتی*هبلیس*تئاتر *ادبیات * اسطوره *بنیاد بهرام heblis. هبلیس به سکوت می میرد کلامی به زنده بودنش بگو. دوشنبه 22 آبان 1391. نوشته شده توسط: حسین وحدتی. نوع مطلب : شعر. صدای هذیان دندان در دهان خواب و شب. صدای بادهای خسته از هضم عود و عنبر و بود. صدای چرک خواب و پوست و دست بیداری. صدای آب و لیوان و دست. صدای تیغ و صابون و دست و ریش. صدای ساطور هر س در تن ناخن. صدای شیرین قند در دهان صبح. و هجوم صدا در تن از ترافیک عضلات شروع. صدای خارش پوست و خواهش دست. صدای غبار و زمان خشکیده در دماغ و دم و بازدم.
heblis.mihanblog.com
حسین وحدتی*هبلیس*تئاتر *ادبیات * اسطوره *بنیاد بهرام heblis
http://heblis.mihanblog.com/page/5
حسین وحدتی*هبلیس*تئاتر *ادبیات * اسطوره *بنیاد بهرام heblis. هبلیس به سکوت می میرد کلامی به زنده بودنش بگو. یکشنبه 30 مرداد 1390. نوشته شده توسط: حسین وحدتی. نوع مطلب : شعر. برای گردن انگشت گیج جان من. کج کنید نگاه چاقو را. از انگشت گیج جان من. ابوجهل از سوراخش بزند بیرون. واژه ) لانه بسازد. بر شاخه ی گاو لاغر معنا. یوسف بریزد از خوشه خوشه ی انگشت گناه. گندم بشود مورچه ی شعور سلیمان را. و بیست و چهار هزار پیامبر و ایضا من. بیائید کنار دار قالی بلقیس سکوت. نقشه ی فهم خود را قالی بکشیم شاعرانه تا عرش.
heblis.mihanblog.com
حسین وحدتی*هبلیس*تئاتر *ادبیات * اسطوره *بنیاد بهرام heblis
http://heblis.mihanblog.com/page/7
حسین وحدتی*هبلیس*تئاتر *ادبیات * اسطوره *بنیاد بهرام heblis. هبلیس به سکوت می میرد کلامی به زنده بودنش بگو. چهارشنبه 15 تیر 1390. برهنه شو به باد. نوشته شده توسط: حسین وحدتی. نوع مطلب : شعر. باید تو را ثبت کنم. و خودم را مخلصین له دین تو. باید تو را بنویسم به استناد صدای گریه ای. باید تو را ثبت کنم. که مرا هنوز خیس است غسل نفس ات. و ترس تغییر تو از سیاهی به سیاهی سفید شده. در شب و برف. در برهنگی اسناد فسیل شده ی تحمل حاملگی. تا لختی و طهارت حیض و. خجالت و تاریخ تباهی ات. ای مادرم و دیگران ایشان. تن منفک ...
heblis.mihanblog.com
حسین وحدتی*هبلیس*تئاتر *ادبیات * اسطوره *بنیاد بهرام heblis
http://heblis.mihanblog.com/page/8
حسین وحدتی*هبلیس*تئاتر *ادبیات * اسطوره *بنیاد بهرام heblis. هبلیس به سکوت می میرد کلامی به زنده بودنش بگو. شنبه 21 خرداد 1390. خاطرات پوست من یادش بخیر. نوشته شده توسط: حسین وحدتی. نوع مطلب : شعر. سالک زده تماس تنم تلخ. برکه ی آب حیات. و تنی به اتفاق. بزاق تازگی میزند جار. و تن به ولایت تن. مرگ را پیر می کند. پشه ی بی دهان مرگ. در خاطرات پوست من یادش بخیر. جمعه 20 خرداد 1390. نوشته شده توسط: حسین وحدتی. نوع مطلب : شعر. سیاهه ی نام من. روح پریده از درخت. رد می شود به شکل قرار. رد می شود به آوار. نوشته شد...
heblis.mihanblog.com
حسین وحدتی*هبلیس*تئاتر *ادبیات * اسطوره *بنیاد بهرام heblis
http://heblis.mihanblog.com/page/3
حسین وحدتی*هبلیس*تئاتر *ادبیات * اسطوره *بنیاد بهرام heblis. هبلیس به سکوت می میرد کلامی به زنده بودنش بگو. سه شنبه 17 آبان 1390. نوشته شده توسط: حسین وحدتی. نوع مطلب : شعر. حجم شکنجه از آب. بدن چاه می شد از سر. توبه غرق می شد از دهان در شوک آب. هرزه گی خبر آورد از عشق. کر گوش می شد غیرت. نام زنی ناموس درد می گرفت مردی تا حد غلام. از غریزه می جنبید شرم. تجاوز وضو می گرفت. برق می بوسید شقیقه را. توماس می خندید تلخ در جلاد. جرقه می زد خون. فریاد می شد رگ با گلوی خشک. بخار عقاید ابتذال فضارا پر کرده بود.