atlas-g.blogfa.com

star-ofcity.blogfa.com

.::میشه هیچی رو ندید فقط نگاه کرد::. - ماه و پلنگ

http://www.star-ofcity.blogfa.com/post-115.aspx

میشه هیچی رو ندید فقط نگاه کرد: . را خوی غریبی است. و هیچ چیز را. بالاتر از خود نمیتواند دید. درشبهای بدر کامل دیدار ماه بلند تر پلنگ را به خشم و جنونی میکشاند که از سنگها و صخره ها برجهد و حریف گستاخ را از افلاک به خاک فرو کشد. فاجعه زندگی پلنگ نیز وقتی شکل میگیرد که میپندارد در جهشی از فراز قله بر ماه دست خواهد یافت. اما غرور شکسته پلنگ وقتی به باطل بودن خیالش پی میبرد که به خیره چنگ در هوا زدست و ،. خیال خام پلنگ من به سوی ماه، جهیدن بود. و ماه را زبلندایش به روی خاک کشیدن بود. اگر چه لحظه ی دیدارت.

star-ofcity.blogfa.com

.::میشه هیچی رو ندید فقط نگاه کرد::. - قصه ی عشق

http://www.star-ofcity.blogfa.com/post-113.aspx

میشه هیچی رو ندید فقط نگاه کرد: . زلیخا عشق نمی داند. زلیخا مغرور قصه اش بود زلیخا به همنشینی نامش با یوسف می نازید زلیخا بر بلندای قصه رفت و گفت رونق این قصه همه از من است این قصه بوی زلیخا می دهد کجاست زنی که چون من شایسته عشق پیامبری باشد ، تا بار دیگر قصه ای این چنین زیبا شود؟ قصه دیگر نازیدن زلیخا را تاب نیاورد و گفت: بس است زلیخا! بس است .از قصه پایین بیا ، که این قصه اگر زیباست ، نه به خاطر تو ، که زیبایی همه از یوسف است . برگرفته از داستان عرفان نظرآهاری. با عصای پیران و. زود آشنای دیر یافته!

star-ofcity.blogfa.com

.::میشه هیچی رو ندید فقط نگاه کرد::. -

http://www.star-ofcity.blogfa.com/post-108.aspx

میشه هیچی رو ندید فقط نگاه کرد: . من انقدر خواب بودم ، نمی دیدم. چی داره میگه نگات ، چی میگن اون چشمات. من انقدر خواب بودم، نمی فهمیدم. معنی حرف تورو ازتوی گریه هات. تا به خودم بیام یکی تو رو دزدید. چشمای خمارم دیگه هیچ وقت تو رو ندید. شبهای تنهای تنهای من. پر شد از درد حسرتهای من. سرمای شبهام و دستهای تنهامو گرم کن. امشب تو برگرد به دنیای من. بگذر از درد گناه های. فریاد دل میگه به یک بار دیگه رحم کن. بارون اشکاتو ای کاش یک بار میدیدم. معنای حرفاتو ای کاش من می فهمیدم. من انقدر خواب بودم ، نمی دیدم.

star-ofcity.blogfa.com

.::میشه هیچی رو ندید فقط نگاه کرد::.

http://www.star-ofcity.blogfa.com/86052.aspx

میشه هیچی رو ندید فقط نگاه کرد: . زلیخا عشق نمی داند. زلیخا مغرور قصه اش بود زلیخا به همنشینی نامش با یوسف می نازید زلیخا بر بلندای قصه رفت و گفت رونق این قصه همه از من است این قصه بوی زلیخا می دهد کجاست زنی که چون من شایسته عشق پیامبری باشد ، تا بار دیگر قصه ای این چنین زیبا شود؟ قصه دیگر نازیدن زلیخا را تاب نیاورد و گفت: بس است زلیخا! بس است .از قصه پایین بیا ، که این قصه اگر زیباست ، نه به خاطر تو ، که زیبایی همه از یوسف است . برگرفته از داستان عرفان نظرآهاری. با عصای پیران و. زود آشنای دیر یافته!

star-ofcity.blogfa.com

.::میشه هیچی رو ندید فقط نگاه کرد::. - ** واست می میرم **

http://www.star-ofcity.blogfa.com/post-106.aspx

میشه هیچی رو ندید فقط نگاه کرد: . واست می میرم *. سردی نگاه رو بشکن فاصله سزای ما نیست. تو بمون واسه همیشه این جدایی حق ما نیس. بودن تو ارزومه حتی واسه ی یه لحظه. می میرم بی تو. خوندن من یه بهانس یه سرود عاشقانس. من برات ترانه می گم تا بدونی که باهاتم. تو خود دلیل بودنم بی تو شب سحر نمیشه. می میرم بی تو. من عشقت رو به همه دنیا نمی دم حتی یادت رو به کوه. و دریا نمی دم. با تو می مونم واسه همیشه. اگه دنیا بخواد من و تو تنها بمونیم واست می میرم جواب دنیا رو می دم. با تو می مونم واسه همیشه. و دریا نمی دم.

star-ofcity.blogfa.com

.::میشه هیچی رو ندید فقط نگاه کرد::. - "ظلمت"

http://www.star-ofcity.blogfa.com/post-112.aspx

میشه هیچی رو ندید فقط نگاه کرد: . چه شتابیست به راه. به چه خواهی بردن در شبی از نیمه تاریک پناه. مرمرین پله آن غرفه عاج! ای دریغا که ز ما بس دوراست. لحظه ها را دریاب. چشم فردا کور است. نه چراغیست در آن پایان-. هر چه از دور نمایانست. شاید آن نقطه نورانی-. می فرومانده به جام. سر به سجاده نهادن تا کی. می درخشد در می. ما دو سرگشته تنها چون موج. به پناهی که تو می جویی خواهیم رسید. اندر آن لحظه جادویی به اوج. نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۸۶ساعت 13:52 توسط ستاره. با عصای پیران و. زود آشنای دیر یافته!

star-ofcity.blogfa.com

.::میشه هیچی رو ندید فقط نگاه کرد::.

http://www.star-ofcity.blogfa.com/86044.aspx

میشه هیچی رو ندید فقط نگاه کرد: . چه شتابیست به راه. به چه خواهی بردن در شبی از نیمه تاریک پناه. مرمرین پله آن غرفه عاج! ای دریغا که ز ما بس دوراست. لحظه ها را دریاب. چشم فردا کور است. نه چراغیست در آن پایان-. هر چه از دور نمایانست. شاید آن نقطه نورانی-. می فرومانده به جام. سر به سجاده نهادن تا کی. می درخشد در می. ما دو سرگشته تنها چون موج. به پناهی که تو می جویی خواهیم رسید. اندر آن لحظه جادویی به اوج. نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم تیر 1386ساعت 13:52 توسط ستاره. با عصای پیران و. زود آشنای دیر یافته!

star-ofcity.blogfa.com

.::میشه هیچی رو ندید فقط نگاه کرد::. -

http://www.star-ofcity.blogfa.com/post-114.aspx

میشه هیچی رو ندید فقط نگاه کرد: . نوشته شده در سه شنبه سی ام مرداد ۱۳۸۶ساعت 10:49 توسط ستاره. خرد و خراب خسته جوانی خود را پشت سر نهاده ام. با عصای پیران و. اکنون من در نیمشبان عمر خویشم. آنجا که ستاره ئی نگاه مشتاق مرا انتظار می کشد. در نیمشبان عمر خویشم سخنی بگو با من. زود آشنای دیر یافته! تا آن ستاره اگر توئی. سپیده دمان را من. به دوری و دیری. در واپسین لحظات روز یگانه. با تو یک گام و. با تو یک سکوت و. دستان من از نگاه تو سرشارست. هفته او ل اسفند ۱۳۸۸. هفته سوم بهمن ۱۳۸۸. هفته چهارم شهریور ۱۳۸۶. اخبار...

star-ofcity.blogfa.com

.::میشه هیچی رو ندید فقط نگاه کرد::. - بی خدا حافظ

http://www.star-ofcity.blogfa.com/post-109.aspx

میشه هیچی رو ندید فقط نگاه کرد: . به همین سادگی رفتی بی خدا حافظ عزیزم. سهم تو شد روز تازه سهم من اشک که بریزم. به همین سادگی کم شد عمر گل بوته ، تو دستم. گله از تو نیست میدونم خودم اینو از تو خواستم. به جون ستاره هامون تو عزیز تر از چشمامی. هر جا هستی خوب و خوش باش. تا ابد بغض صدامی. تو رو محض لحظه هامون نشه باورت یه وقتی. که دوست ندارم ، اینو به خدا گفتم به سختی. من اگه دوست نداشتم پای غم هات نمیموندم. واست این همه ترانه از ته دل نمیخوندم. اگه گفتم برو خوبم واسه این بود که میدیدم. عمرم ، نفسامی که هنوزی.