babyjon.blogfa.com

simijoon.blogfa.com

کاغذ پاره های ایراندخت کرد - تقدیم به مردان ایران زمین

http://www.simijoon.blogfa.com/post-175.aspx

کاغذ پاره های ایراندخت کرد. تقدیم به مردان ایران زمین. پدرم، برادرم، همسرم، پسرم، عشقم! با تو ام که خود را جنسی برتر از من می شماری. من مادرت، خواهرت، همسرت یا دخترت نیستم. منم، یک زن، یک انسان مثل تو، همراه تو تا انتهای عالم، نه یک موجود از سیاره ای دیگر که از دنده چپ تو به وجود آمده و هرگز داستان های ساخته تو و مردان دیگر را باور نمی کنم. من عشق وحشی ام را در مقابل هزاران جفت چشم بی دریغ نثار تو می کنم و تو در مقابل یک جفت چشم من نیز برای عشق ورزی، با دکمه های ماشین حسابت درگیری. چرا به من صفت حیله گری...

simijoon.blogfa.com

کاغذ پاره های ایراندخت کرد - به یاد داشته باش :

http://www.simijoon.blogfa.com/post-173.aspx

کاغذ پاره های ایراندخت کرد. به یاد داشته باش :. من نباید چیزى باشم که تو میخواهى ، من را خودم از خودم ساخته ام، منى که من از خود ساخته ام، آمال من است، تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند. لیاقت انسانها کیفیت زندگى را تعیین میکند نه آرزوهایشان و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو میخواهى و تو هم میتوانى انتخاب کنى که من را میخواهى یا نه . ولى نمیتوانى انتخاب کنى که از من چه میخواهى. نوشته شده در شنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۹۰ساعت 11:33 توسط دختر کرد ایران زمین. با صدای بی صدا. پلک بر هم زدنی.

simijoon.blogfa.com

کاغذ پاره های ایراندخت کرد - حمید مصدق

http://www.simijoon.blogfa.com/post-163.aspx

کاغذ پاره های ایراندخت کرد. تو به من خنديدي و نمي دانستي. من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم. باغبان از پي من تند دويد. سيب را دست تو ديد. غضب آلود به من كرد نگاه. سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك. و تو رفتي و هنوز،. سالهاست كه در گوش من آرام آرام. خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم. و من انديشه كنان غرق در اين پندارم. كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت. نوشته شده در جمعه نوزدهم فروردین ۱۳۹۰ساعت 1:9 توسط دختر کرد ایران زمین. با صدای بی صدا. سکوت نشانه سکوت نیست. یادداشت های دختر دستفروش مترو.

simijoon.blogfa.com

کاغذ پاره های ایراندخت کرد - آه‌ ای رویای خوب

http://www.simijoon.blogfa.com/post-182.aspx

کاغذ پاره های ایراندخت کرد. آه ای رویای خوب. خسته شده بودم. از اینکه برای نزدیکتر شدن به تو، با خودم، با گذشتهام و با تمام نقشههای آیندهام بیگانه و بیگانه تر میشدم. ترسیده بودم. از اینکه روزی، در این وحش بی عاطفه ی ارتباطات، خودم را از دستهای آدمی حلق آویز کنم که یک احمق تم ام عیار است. آن عاشق شیفته و آن دیوانه ی مشتاق در وجودم کشته شده بود. از ابهت با شکوه یک اتفاق دل انگیز چه مانده بود؟ آهای رویای خوب روزگار دروغ! پر از وحشت سایههای تلخ و حقیقت آینههای شکسته ام. با صدای بی صدا. سکوت نشانه سکوت نیست.

simijoon.blogfa.com

کاغذ پاره های ایراندخت کرد - لامپ...

http://www.simijoon.blogfa.com/post-159.aspx

کاغذ پاره های ایراندخت کرد. لامپی را كه سوخته است باید عوض كرد . تنها انسان های نادان لامپ سوخته را بر سقف كلبه خود می آویزند و به آن خیره می مانند . باید از نو حركت كرد و از گذشته عبرت گرفت. نوشته شده در سه شنبه نهم فروردین ۱۳۹۰ساعت 11:19 توسط دختر کرد ایران زمین. در اين برهوت دنيا بگذار بودنمان بيهوده نماند بگذار آزاد باشيم و دستان پينه بسته و چهره آفتاب سوخته مردمانمان را از ياد نبريم بگذار رسالت بودنمان را دريابيم و نگذاريم دنيا روح بزرگمان را به اسارت نام و نان ببرد. با صدای بی صدا. پلک بر هم زدنی.

simijoon.blogfa.com

کاغذ پاره های ایراندخت کرد - ...

http://www.simijoon.blogfa.com/post-169.aspx

کاغذ پاره های ایراندخت کرد. مهربانی را وقتی دیدم که کودکی خورشید را در دفتر نقاشیش سیاه کشید تا پدر کارگرش زیر نور آفتاب نسوزد. نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۰ساعت 23:39 توسط دختر کرد ایران زمین. در اين برهوت دنيا بگذار بودنمان بيهوده نماند بگذار آزاد باشيم و دستان پينه بسته و چهره آفتاب سوخته مردمانمان را از ياد نبريم بگذار رسالت بودنمان را دريابيم و نگذاريم دنيا روح بزرگمان را به اسارت نام و نان ببرد. با صدای بی صدا. سکوت نشانه سکوت نیست. یادداشت های دختر دستفروش مترو. ماجراهای من و مادرشوهر.

simijoon.blogfa.com

کاغذ پاره های ایراندخت کرد - جواد نوروزی

http://www.simijoon.blogfa.com/post-167.aspx

کاغذ پاره های ایراندخت کرد. که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده. باغبان از پی او تند دوید. به خیالش می خواست،. حرمت باغچه و دختر کم سالش را. از پسر پس گیرد! غضب آلود به او غیظی کرد! این وسط من بودم،. سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم. من که پیغمبر عشقی معصوم،. بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق. و لب و دندان. تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم. و به خاک افتادم. هر دو را بغض ربود. دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:. او یقینا پی معشوق خودش می آید! پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:. با صدای بی صدا.

simijoon.blogfa.com

کاغذ پاره های ایراندخت کرد - خاطره

http://www.simijoon.blogfa.com/post-180.aspx

کاغذ پاره های ایراندخت کرد. خاطره ها به ذهن پریشانم هجوم می آورند. خاطرات بودن با تو. چه سخت است باور کافی نبودن تو. باور تلخی ادامه آن مسیر نا آشنا. مسیری که سر هر کوچه اش یادگارها دارم. کوچه هایی که با همه ترس و تلخی، شیرین تر از همیشه می نمایند. می دانم سراب می بینم. اما گاهی تماشای سراب هم لذت بخش است. گاهی که هجوم خاطره ها سهمگین است. بگذار خیالم لااقل از تو آسوده باشد. نوشته شده در چهارشنبه بیستم فروردین 1393ساعت 1:24 توسط دختر کرد ایران زمین. با صدای بی صدا. سکوت نشانه سکوت نیست. پلک بر هم زدنی.

simijoon.blogfa.com

کاغذ پاره های ایراندخت کرد - ...

http://www.simijoon.blogfa.com/post-181.aspx

کاغذ پاره های ایراندخت کرد. بیا دوری کنیم از هم. بیا تنها بشیم کم کم. بیا با من تو بدتر شو. بیا از من تو رد شو. ببین گاهی یه وقتایی دلم سر میره از احساس. نه می خوابم نه بیدارم از این چشمای من پیداست. تنم محتاج گرماته زیادی دل به تو بستم. هیچ دردی در این حد نیست من از این زندگی خستم. دلم تنگ میشه بیش از حد. دلم تنگ میشه بیش از حد. بیا دوری کنیم از هم. بیا تنها بشیم کم کم. بیا با من تو بدتر شو. بیا از من تو رد شو. نوشته شده در پنجشنبه پنجم تیر 1393ساعت 0:36 توسط دختر کرد ایران زمین. با صدای بی صدا.

simijoon.blogfa.com

کاغذ پاره های ایراندخت کرد - کلاغ

http://www.simijoon.blogfa.com/post-172.aspx

کاغذ پاره های ایراندخت کرد. از كلاغ بام خانه ات سراغم را نگیر او برای تصاحب تكه صابونی سیصد سال است که دروغ می گوید. نوشته شده در سه شنبه سی و یکم خرداد ۱۳۹۰ساعت 0:35 توسط دختر کرد ایران زمین. در اين برهوت دنيا بگذار بودنمان بيهوده نماند بگذار آزاد باشيم و دستان پينه بسته و چهره آفتاب سوخته مردمانمان را از ياد نبريم بگذار رسالت بودنمان را دريابيم و نگذاريم دنيا روح بزرگمان را به اسارت نام و نان ببرد. با صدای بی صدا. سکوت نشانه سکوت نیست. یادداشت های دختر دستفروش مترو. فقط غیر ممکن غیر ممکن است.