gholipor.blogfa.com
عاشقانه ها - مهر مادری
http://www.gholipor.blogfa.com/post-34.aspx
در این وبلاگ مطالب عاشقانه را برایتان به یادگار میگذاریم. مادر من فقط یك چشم داشت. من از اون متنفر بودم . اون همیشه مایه خجالت من بود. اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت. یك روز اون اومده بود دم در مدرسه كه به من سلام كنه و منو با خود به خونه ببره. خیلی خجالت كشیدم. آخه اون چطور تونست این كار رو بامن بكنه؟ به روی خودم نیاوردم، فقط با تنفر بهش یه نگاه كردم و فورا از اونجا دور شدم. روز بعد یكی از همكلاسی ها منو مسخره كرد و گفت، هووو، مامان تو فقط یك چشم داره! برای شركت در...
gholipor.blogfa.com
عاشقانه ها - عشق......!!!!!!
http://www.gholipor.blogfa.com/post-25.aspx
در این وبلاگ مطالب عاشقانه را برایتان به یادگار میگذاریم. پیرمردی صبح زود از خانهاش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد میشدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند. پرستاران ابتدا. زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند سپس به او گفتند: باید ازتو عکسبرداری شود تا. جایی از بدنت آسیب ندیده باشد. پیرمرد غمگین شد و گفت عجله دارد و نیازی به. عکسبرداری نیست. پرستاران از او دلیل را پرسیدند. سالمندان است. هر صبح آنجا میروم و صبحانه را با او میخورم. نمیخواهم دیر. حتی مرا هم نمیشناسد.
gholipor.blogfa.com
عاشقانه ها - یه داستان عشقی و رمانتیک
http://www.gholipor.blogfa.com/post-19.aspx
در این وبلاگ مطالب عاشقانه را برایتان به یادگار میگذاریم. یه داستان عشقی و رمانتیک. وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد . به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد . آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:"متشکرم". روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت :"قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد" . سالهای خیلی زیادی گذشت ...
gholipor.blogfa.com
عاشقانه ها - خداوندا كفر نميگويم - دکتر شریعتی
http://www.gholipor.blogfa.com/post-36.aspx
در این وبلاگ مطالب عاشقانه را برایتان به یادگار میگذاریم. خداوندا كفر نميگويم - دکتر شریعتی. چه میخواهی تو از جانم؟ مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی. اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی. غرورت را برای تکه نانی. به زیر پای نامردان بیاندازی. و شب آهسته و خسته. تهی دست و زبان بسته. به سوی خانه باز آیی. زمین و آسمان را کفر میگویی. اگر در روز گرما خیز تابستان. تنت بر سایهی دیوار بگشایی. لبت بر کاسهی مسی قیر اندود بگذاری. و قدری آن طرفتر. و اعصابت برای سکهای اینسو و آنسو در روان باشد. زمین و آسمان را کفر میگویی.
gholipor.blogfa.com
عاشقانه ها - عشق يعنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
http://www.gholipor.blogfa.com/post-21.aspx
در این وبلاگ مطالب عاشقانه را برایتان به یادگار میگذاریم. تا حالا شده عاشق بشين؟ ميدونين عشق چه رنگيه؟ ميدونين عشقق چه مزه اي داره؟ ميدونين عشق چه بويي داره؟ ميدونين عاشق چه شکليه؟ ميدونين معشوق چه کار ميکنه با قلب عاشق؟ مدونين قلب عاشق براي چي ميزنه؟ ميدونين قلب عاشق براي کي ميزنه؟ اگه جواب اين همه سئوال رو ميخواين! مطلب زير رو بخونين.خيلي جالب و آموزندس. يه روز ديدي خودت اينجايي و دلت يه جاي ديگه بدون كه كار از كار گذشته و تو عاشق شدي. همه چي با يک نگاه شروع ميشه. مي بيني كار دل رو؟ خلاصه بعد يه جنگ و.
gholipor.blogfa.com
عاشقانه ها - عشق واقعی...
http://www.gholipor.blogfa.com/post-26.aspx
در این وبلاگ مطالب عاشقانه را برایتان به یادگار میگذاریم. چند روزی که در یکی از اتاق های بیمارستان بستری شده بودم،. زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه ی بی پایانی را ادامه می دادند. زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می خواست. او همان جا بماند. از حرف های پرستارها. متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش. بسیار وخیم است.در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم. یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارددانشگاه شده. گوسفند و یک گاو است. در راهروی بیمارستان.
gholipor.blogfa.com
عاشقانه ها - دوستت دارم بهترینم
http://www.gholipor.blogfa.com/post-14.aspx
در این وبلاگ مطالب عاشقانه را برایتان به یادگار میگذاریم. دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید. بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید. موعد عروسی فرا رسید. زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور. شده بود. مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش. نابینا باشد. 20 سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار.
gholipor.blogfa.com
عاشقانه ها - زود قضاوت نکنید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1
http://www.gholipor.blogfa.com/post-33.aspx
در این وبلاگ مطالب عاشقانه را برایتان به یادگار میگذاریم. زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت. به پروازش باقي مانده بود، تصميم گرفت براي گذراندن وقت کتابي. خريداري کند. او يک بسته بيسکوئيت نيز خريد و بر روي يک صندلي. نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد. مردي در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه ميخواند. وقتي که او. نخستين بيسکوئيت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم يک. بيسکوئيت برداشت و خورد. او خيلي عصباني شد ولي چيزي نگفت. مرد آخرين بيسکوئيت را نصف کرد و نصفش ديگرش را. این و...
gholipor.blogfa.com
عاشقانه ها - فراموشت نمی کنم
http://www.gholipor.blogfa.com/post-31.aspx
در این وبلاگ مطالب عاشقانه را برایتان به یادگار میگذاریم. تا تو رفتی همه گفتند. از دل برود هر آنکه از دیده برفت. وبه ناباوری وغصه ی من خندیدند. آه ای رفته سفر که دگر باز نخواهی برگشت. کاش می امدی ومی دیدی. که در این عرصه ی دنیای بزرگ. چه غم آلوده جدایی هایست. نرود هرآنکه از دیده برفت. عشق اگر عشق تو و عاشق اگر من باشم. آنچه هرگز نتوان دید جدایی باشد. نوشته شده در سه شنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۸۸ساعت 9:51 توسط عاشق ترین عاشق ها. این وبلاگ شخصیست و دل نوشته های صاحب دلان را برایتان قرار میدهیم.
