baran-faryade-marg.blogfa.com
سمفونی باران در خلاءسمفونی باران در خلاء - سمفونی یعنی باران...باران یعنی سقوط...سقوط یعنی خلاء
http://baran-faryade-marg.blogfa.com/
سمفونی باران در خلاء - سمفونی یعنی باران...باران یعنی سقوط...سقوط یعنی خلاء
http://baran-faryade-marg.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Wednesday
LOAD TIME
0.2 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
61
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.175 sec
SCORE
6.2
سمفونی باران در خلاء | baran-faryade-marg.blogfa.com Reviews
https://baran-faryade-marg.blogfa.com
سمفونی باران در خلاء - سمفونی یعنی باران...باران یعنی سقوط...سقوط یعنی خلاء
baran-faryade-marg.blogfa.com
سمفونی باران در خلاء - مضحكه نامه ي دُن كيشت لامانچاي
http://www.baran-faryade-marg.blogfa.com/post-76.aspx
سمفونی باران در خلاء. سمفونی یعنی باران.باران یعنی سقوط.سقوط یعنی خلاء. مضحكه نامه ي د ن كيشت لامانچاي. همه صدايش مي زنند: سانچوپانزا. استغرق در تناليته هاي رنگي بر روي صحنه ام. مي چرخند.بازي مي كنند.يا شايد زندگي هم ميكنند.هماهنگ.چشم هايشان پر از درد است. باران نيز مي بارد.هوا رعد و برقو طوفاني است.پير مرد ژنده پوش. دن كيشت. را مي گويم همراه. ش درد را فرياد مي زنند و جرعه جرعه مي نوشند. روسينانت. همچنان مي تازد.مي تازد.مي تازد. چه بلايي سر روسينانت. به جرم شاد بودن؟ آن هم چه درختي! در صحنه كه پيروز شدي!
سمفونی باران در خلاء - شب ماه ِ باراني...
http://www.baran-faryade-marg.blogfa.com/post-67.aspx
سمفونی باران در خلاء. سمفونی یعنی باران.باران یعنی سقوط.سقوط یعنی خلاء. اشاره ای رو به آسمان. ماه. می بارد.اینجا شب. فضا را پرکرده.می بارد همچنان. روشن کرده ام.می سوزد.روشن می کند.گم شده ام در افکار مبهمم.هنوز درگیرم. در گیر صداقت.پاکی.وفا.روزنه.روشنایی.انسانيت.زلالي. باران. شمع همچنان مي سوزد.افكارم هنوز در گيرند.حس عجيبيست. حس غريبيست .زير نور ماه. مي بارد و من خيس نمي شوم.شايد همان چترم باز است كه هنوز به پاس طراوت. همه جا باران است.افكارم بارانيست. چشمهايم. است سياهست شب من. اينجا شب من بارانيست.
سمفونی باران در خلاء - خطای منطق دل...
http://www.baran-faryade-marg.blogfa.com/post-70.aspx
سمفونی باران در خلاء. سمفونی یعنی باران.باران یعنی سقوط.سقوط یعنی خلاء. در دست.خيره به صفحه هاي سفيد. ي كه هنوز رد پاي باران. نوشته هايم بوي ترديد. گرفته اند. افكارم. شك و ترديد در وجودم ريشه دوانده اند.دستم در قلم. نگاهم. در دلم. ترس. در چشمانم موج ميزند.حس مبهمي در دلم. مي لرزد.مدام تكرار مي كنم:اشتباهي بيش نيست. خطايي كه شيرين و گاه تلخ است. تلخيش آزارم مي دهد.تلخيش فراميگيرد اين منطق را. من همانم كه عقيده اي دارد در مورد ثبوت دل. در مورد استواري عقل. به راستي من همانم؟ به كجا مي رسد.
سمفونی باران در خلاء - از نو ببار باران...
http://www.baran-faryade-marg.blogfa.com/post-75.aspx
سمفونی باران در خلاء. سمفونی یعنی باران.باران یعنی سقوط.سقوط یعنی خلاء. از نو ببار باران. بازگشتم.با کوله باری از خاطرات.چه شیرین و چه تلخ.سخت بود دور بودن از طنین سمفونی هایم. ۲سالی گذشت. مثل باد هم گذشت.که نبودم.اما اکنون هستم با کوله باری از خاطرات نا نوشته.آیا هنوز بارانی. آیا سمفونی به گوش می رسد؟ برای شروع کافی است.منتظر می مانم. پن:هوا بس نا جوانمردانه گرم. نوشته شده در یکشنبه دوازدهم تیر ۱۳۹۰ساعت 23:49 توسط باران. دارد باران میبارد.به پاس این همه طراوت لطفا یک دقیقه چتر هایتان را ببندید.
سمفونی باران در خلاء - بارش ٍاشک ٍماه ٍشب ٍپاییزی.......
http://www.baran-faryade-marg.blogfa.com/post-72.aspx
سمفونی باران در خلاء. سمفونی یعنی باران.باران یعنی سقوط.سقوط یعنی خلاء. بارش اشک ماه شب پاییزی. از ماه شب پاييزي چكيد روي گونه ي ماه. شروع به باريدن كرد. باراني. متولد شد.در اين سياهي مطلق نفوذ بر دلها فرود آمد.او آسماني. ي تجلي هستي.فرود آمد بر اين دو رنگي.فريب و ريا.نقاب ها.صحنه تئاتر زندگي.افسوس كه او نيز بازيگري. شد در اين صحنه. و من از كنار كوچه خاطرات. اين سال ها عبور مي كنم.ورق مي زنم روز هاي ديگر عمرم را در اين شب پاييزي. خش خش برگ ها چه طنيني دارد در اين سال ها.برگ هاي پاييزي. باران.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
بادبادک رفت بالا..قرقره از غصه لاغر شد.. - اعتصاب دانشگامونه ...
http://hagoona.blogfa.com/post-153.aspx
بادبادک رفت بالا.قرقره از غصه لاغر شد. اگر تنها ترین تنهایان شوم بازهم خداهست اوجانشین تمام نداشتن هاست. نوشته شده در شنبه سیزدهم مهر ۱۳۸۷ساعت 23:9 توسط یه انسان! سلام من دخترک چوپانی نیستم نرم خو آنگونه که در افسانه ها. اما جنگلبانی ام که زمین را,باد را, و کوه را. با تو قسمت می کنم. دوستم داشته باش لبخند بزن و یاری ام کن تا. حقيرند مردماني که نه جرأت دوست داشتن دارند ، نه ارادهي دوست نداشتن ، نه لياقت دوست داشته شدن و نه متانت دوست داشته نشدن با اين حال مدام شعر عاشقانه می خوانند .
بادبادک رفت بالا..قرقره از غصه لاغر شد.. -
http://hagoona.blogfa.com/post-129.aspx
بادبادک رفت بالا.قرقره از غصه لاغر شد. اگر تنها ترین تنهایان شوم بازهم خداهست اوجانشین تمام نداشتن هاست. فراموش کردن آدمها به سادگی آب خوردنه . فقط تفاوتش تو دمای آبه . یعنی دماش بیشتراز گرمای تن منه موقع یدن این عکس؟ عزیزم فک کنم از ساعت ۹.۳۰ گذشته . دیگه واقعا درو بستن . دیوووونه .گلناره دیووونه . همینو بهم می گفتی نه؟ Ghabele tavajohe hame idiye yahoom hak shode dige behesh payam nafrestin. نوشته شده در یکشنبه سوم شهریور ۱۳۸۷ساعت 21:7 توسط یه انسان! اما جنگلبانی ام که زمین را,باد را, و کوه را.
بادبادک رفت بالا..قرقره از غصه لاغر شد.. -
http://hagoona.blogfa.com/post-147.aspx
بادبادک رفت بالا.قرقره از غصه لاغر شد. اگر تنها ترین تنهایان شوم بازهم خداهست اوجانشین تمام نداشتن هاست. دنیا که شروع شد زنجیر نداشت. خدا دنیای بی زنجیر آفرید . آدم بود که زنجیر را ساخت، شیطان کمکش کرد. دل،زنجیر شد ، زن، زنجیر شد. دنیا پر از زنجیر شد و آدم ها همه دیوانه ی زنجیری! خدا دنیا را بی زنجیر می خواست. نام دنیای بی زنجیر اما بهشت است. امتحان آدم همین جا بود . دست های شیطان از زنجیر پر بود. خدا گفت: زنجیر هایشان را پاره کنند. شاید نام زنجیر شما عشق است. یک نفر زنجیر هایش را پاره کرد.
بادبادک رفت بالا..قرقره از غصه لاغر شد..
http://hagoona.blogfa.com/8704.aspx
بادبادک رفت بالا.قرقره از غصه لاغر شد. اگر تنها ترین تنهایان شوم بازهم خداهست اوجانشین تمام نداشتن هاست. گلنار . . . پرواز را به خاطر بسپار . نوشته شده در شنبه پانزدهم تیر ۱۳۸۷ساعت 12:58 توسط یه انسان! مرا به یاد آور . آنزمان که با هم سخن از گیسوی خوشبخت من و شقایق هتی سوخته ی بوسه ی تو می گفتیم . مرا به یاد آور آنگاه که تا شمال ترین شمال وتا جنوب ترین جنوب تنها برای حس با هم بودم می پیمودیم . نگاه هرزه ی نامحرمان و ددان روزگار را پژیزی نمی شمردیم . ای یگانه ترین یار . ای مهربان ترینم . سخن ار چه می گویی؟
...::: مامان محمد مهدی :::...
http://negar140.persianblog.ir/1389/7
مامان محمد مهدی : :. یکی از پاتختی های کنار تختمون که ٣ تا کشو داره پر شده از عشق های دوران دانشجویی من نوار کاست هام. که اگه اون موقع ها سوال لوس و تکراریه ( اگه بدونی زلزله میخواد بیاد قبلش چه وسیله ایی رو با خودت برمیداری و حفظش میکنی چیه؟ محکم و با اطمینان جواب میدادم : فقط نوارام! آخه عاشقشون بودم. برام پر بودن از خاطره و یاد دوستای دوست داشتنیم. چه حس و حالی که با اونا بدست نیاورده بودم! اون روزی وروجک برای اولین بار یکی از کشوهای پاتختی رو باز کرده و از اونجایی که تا حالا چیزی به اسم نوارکاست!
...::: مامان محمد مهدی :::...
http://negar140.persianblog.ir/post/140
مامان محمد مهدی : :. خیلی دوست دارم بنویسم، ولی حسش نیست! نوشته شده در یکشنبه ۱٢ دی ۱۳۸٩ساعت ۱۱:٤٦ ب.ظ توسط مامان محمدمهدی نظرات . همسر گرام (وبلاگ اول: شهید مهدی باکری). همسرگرام (وبلاگ دوم: اسکالپل). مامان محمدباقر (دوست خوبم). چند قدم نزدیکتر به خدا. پشت مرزهای ممنوعه (سمیه). محمدمهدی روزنوشت مامان و بابای. محمدمهدی کوچلو و خاطراتش. محمدمهدی گلبرگ مامان و بابا. محمدمهدی نی نی کوچلو. محمدمهدی و مامان راحله. آرزو جون مامان آرش وروجک. مامان اليا (حس قشنگ مادری). مامان ماهان و نیکان×. از خانه یک طلبه.
...::: مامان محمد مهدی :::... >> کلاهبرداری !
http://negar140.persianblog.ir/post/141
مامان محمد مهدی : :. همسر گرام (وبلاگ اول: شهید مهدی باکری). همسرگرام (وبلاگ دوم: اسکالپل). مامان محمدباقر (دوست خوبم). چند قدم نزدیکتر به خدا. پشت مرزهای ممنوعه (سمیه). محمدمهدی روزنوشت مامان و بابای. محمدمهدی کوچلو و خاطراتش. محمدمهدی گلبرگ مامان و بابا. محمدمهدی نی نی کوچلو. محمدمهدی و مامان راحله. آرزو جون مامان آرش وروجک. مامان اليا (حس قشنگ مادری). مامان ماهان و نیکان×. از خانه یک طلبه. روزهای زندگی من با یک طلبه.
بادبادک رفت بالا..قرقره از غصه لاغر شد..
http://hagoona.blogfa.com/8706.aspx
بادبادک رفت بالا.قرقره از غصه لاغر شد. اگر تنها ترین تنهایان شوم بازهم خداهست اوجانشین تمام نداشتن هاست. مامانی عزیزم شایان کوچولوی من . می خوام بدونی یه روز می یام پیشت . یه روز می یام و پیدات می کنم . بعدباهم می ریم رو چمنای خوابگا غلت می خوریم . می یارمت رو تخت خودم .حتی اگه آرزو نذاره . می دونم که خوابام تعبیر میشه . من می یام . منتظرم بمون . . . نوشته شده در پنجشنبه بیست و هشتم شهریور ۱۳۸۷ساعت 12:29 توسط یه انسان! این شعرو هروقت می خونم حالم خوب میشه . عصر جمعه ام را. قيل و قال شنبه تلخ.
بادبادک رفت بالا..قرقره از غصه لاغر شد.. - در این مورد به هیچ سوالی پاسخ نمی دم ...
http://hagoona.blogfa.com/post-152.aspx
بادبادک رفت بالا.قرقره از غصه لاغر شد. اگر تنها ترین تنهایان شوم بازهم خداهست اوجانشین تمام نداشتن هاست. در این مورد به هیچ سوالی پاسخ نمی دم . اگه خیلی دوست داری می تونی تو هم یه وبلاگ بسازی و آدرسشو واسم تو همین وبلاگ بذاری .). این وبلاگ بسته شد . می خوام برم یه جایی که هیشکی. آدرسشو نداشته باشه . کودکیه جاهلانه ی صورتی رنگم . نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم مهر ۱۳۸۷ساعت 1:30 توسط یه انسان! سلام من دخترک چوپانی نیستم نرم خو آنگونه که در افسانه ها. اما جنگلبانی ام که زمین را,باد را, و کوه را.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
61
مانند باران بخشنده بودن سخته
مانند باران بخشنده بودن سخته. با سلام خدمت دوستان گل خودم. سال نو همه ی شما عزیزان مبارک به خصوص تنها بازدید. خونه ی تنهایی من آرمین. و بهرام .امیدوارم سالی. پر برکت وپر از. نوشته شده در ۸۸/۱۲/۲۷ساعت 21 توسط باران. یادت میاد با دستامون پل عاشقی ساختیم. گفتیم که ما مال همیم هر دو دلا رو باختیم. یادت میاد اون روزا که شدم دیوونه ی تو. دلم از خونه زد بیرون شدم ویرونه ی تو. یادت میاد حرفامو با اون چشات می خوندی. یه حرفی که می زدی تا آخرش می موندی. یادت میاد با یه نگاه د لا چطور می لرزید. تو شهر خالهای سفید با...
باران عشق
تا کسی نفهمه چقدر عاشقم. تا کسی نفهمه دلم واس شنیدن صدای کسی تنگ شده. که یه روزی عاشقم کردو حالا مدتها منو از شنیدن صداش محرووم کرده. میخندم.تا کسی نگه چقدر تو ساده ای.خاک برسرت که هنوز منتظری. به یاد همه شبهایی که گریه هاتو من ارووم میکردم. با صدای بلند به حال غریب خودم میخندم. چون نمیخوام کسی به گریه هام بخنده. نوشته شده در دوشنبه شانزدهم بهمن 1391 ساعت 12:46 توسط mahsa joOOon. من ازت خاطره دارم. همه ی درد منی تو. غم دنیا که غمی نیست. من ازت خاطره دارم. خاطره درد کمی نیست. من ازت خاطره دارم.
بارانی از جنس شیشه
بارانی از جنس شیشه. چه سخت است تکرار غریبانه واژه ملموس تنهایی. چرا همیشه میگن ب قول معروف؟ چرا نمیگن ب قول غفور یا بقول موسوی یا اصن بگن ب قول میرزاجانپور. عجب وضعی شده هاااا. آدم توی این سایتای دانلود موزیک که میره. حس میکنه رفته حفاری نفت! باید چند کیلومتر بری پایین. تا به اصل مطلب برسی. از همین تریبون اعلام میکنم هر شخص سخیفی که. تنهایی کل ته دیگ غذا رو بخوره در ردیف هیتلر ,. نرون ,اسکندر مقدونی ,چنگیز خان مغول و. قرار میگیره! من الان زخم خوردم از این قضیه زخم خورده میفهمی! بعد آسمونو نگاه کن. یاכتہ ...
نردبام آسمان
نردبامی که از آن عشق می رفت به بام ملکوت. ارسال اس ام اس. ارسال اس ام اس تبلیغاتی. سه شنبه 4 شهریور 1393 ] [ 16:57 ] [ باران. در این دنیا زیپ دهان که هیچ باید زیپ چشم را هم کشید. دوشنبه 19 اسفند 1392 ] [ 21:54 ] [ باران. یکشنبه 18 اسفند 1392 ] [ 14:53 ] [ باران. وقتی پس از سالها میبینیش و براش غریبه ای. یکشنبه 18 اسفند 1392 ] [ 14:50 ] [ باران. یکشنبه 18 اسفند 1392 ] [ 14:00 ] [ باران. بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو. بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو. شب از فراق تو می نالم ای پری رخسار. پر از شن و خاک.
سمفونی باران در خلاء
سمفونی باران در خلاء. سمفونی یعنی باران.باران یعنی سقوط.سقوط یعنی خلاء. مضحكه نامه ي د ن كيشت لامانچاي. همه صدايش مي زنند: سانچوپانزا. استغرق در تناليته هاي رنگي بر روي صحنه ام. مي چرخند.بازي مي كنند.يا شايد زندگي هم ميكنند.هماهنگ.چشم هايشان پر از درد است. باران نيز مي بارد.هوا رعد و برقو طوفاني است.پير مرد ژنده پوش. دن كيشت. را مي گويم همراه. ش درد را فرياد مي زنند و جرعه جرعه مي نوشند. روسينانت. همچنان مي تازد.مي تازد.مي تازد. چه بلايي سر روسينانت. به جرم شاد بودن؟ آن هم چه درختي! در صحنه كه پيروز شدي!
ترنم باران
این وبلاگ به دلایلی به سایت دیگری انتقال یافت. نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۱/۲۵ ساعت 16:59 توسط باران. نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۰/۰۱/۲۴ ساعت 23:41 توسط باران. دارم شب هایی را که تا سحر. در خیابان های این شهر پاییزی. در زیر بغض ابرهایت گام بر میداشتم. و خاطرات شیرین درد. تو تکرار می کردم. خاطرات را جارو می کرد. به جوی می سپارد . به یاد دارم غرش آسمانت را. پاییز ای کاش می دانستم. به کجا خواهی رفت تا نامه ای برایت می نوشتم . پاییز آن شب یادت هست؟ یادت هست با هم باریدیم؟ یادت هست تو بر من فریاد زدی و من .
•°°•.♥ .•°بانوی خیلی خاص°•.♥ .•°°•.♥
بانوی خیلی خاص . . . تو را دارم چه کم دارم. این پست ثابت میماند. وقتی با وضو پشت کیبورد بنشینی، و بسم الله بگویی دستانت دیگر در اختیار خودت نیست . می شود وسیله ای برای نوشتن حرف حقی که باید گفته شود دیگر از گناه فاصله میگیری ، بوی نامحرم را نمیشنوی! این وضو قدرتی به قلمت می دهد که قلب را سوراخ کند و به عمقش برود و به دل برسد جایی که فقط با حرف حق است که می لرزد . 4 ستون دل که لرزید ، حرف حق کارش را کرده . حالا دیگر نوبت دل است که وضو بگیرد . بسم الله بگوید و پشت کیبورد بنشیند. علم بهتر است یا ثروت؟ متنفر...
عاشـــــــــــقـــــــــــانه مینویسم...
چشم ها را باید بست , قلب ها را باید دید. طناب رو به دور گردنم آویختند:. خسته است تا صبح طناب بافته؟ پنجشنبه دوازدهم تیر 1393 ] [ 13:50 ] [ فاطمه ] . فرهاد مگر چه کم داشت؟ او که تماو زندگیش شیرین بود؟ پنجشنبه دوازدهم تیر 1393 ] [ 13:49 ] [ فاطمه ] . نبودنت را برایم دیکته می کند. و ن مره من. باز می شود . . . صفر! نبودنت را . . . یاد نگرفته ام. پنجشنبه دوازدهم تیر 1393 ] [ 13:42 ] [ فاطمه ] . نمی دانم چرا اینگونه است؟ دلت بسته به مهر دیگری است. بی اعتنا می گذری. به کسی می نگری. که دلش پیش تو نیست.
