barantafreshi.blogfa.com

taranehbaz.blogfa.com

محمدحسین عباسی

http://www.taranehbaz.blogfa.com/9101.aspx

داری می خندی و. درود برهمه دوستان عزیز. امیدوارم که سال ۹۰ سال خوبی برای همه شما بوده باشد. و در این سال جدیدهم به موفقیتهای دست نیافته تان برسید و برسیدو برسید. سال ۹۰ برای من روزهای خوب فراوانی داشت(البته بادید بسیار تابسیار مثبت). و همچنین روزهای بد کمی که اگروجودنداشتند این زندگی حسابی. حالم را بهم میزد. سالی که گذشت از اتفاقات شاعرانه زیادی برای من برخوردار بود. از آشنایی با دوستان هنری جدید تا اجرای کارهایی که مرا به خود آوردند. و از انزوای واژه ها تا هم ریتمی با سازها بالا کشاندند.

majid-arc.blogfa.com

راس ساعت دلتنگی... - ترازوی عدالت...

http://www.majid-arc.blogfa.com/post-86.aspx

تو همیشه به گریه های شبانه من دعوتی! درست راس ساعت دلتنگی. درانتهای حیات ما بدین سنجیده نخواهیم شدکه:. چه مدرک دانشگاهی دریافت کرده ایم. چه مقدارازمادیات دنیابرای خوداندوخته ایم. چه کارهای بزرگی انجام داده ایم. سنجش مابراین اساس خواهد بود که:. من تشنه بودم وتومراسیراب کردی. من عریان بودم وتومراپوشاندی. من بی خانمان بودم وتومرااسکان دادی. تشنهنه فقط تشنه آب بلکه تشنه محبت. عریاننه فقط ازبرای لباس بلکه عریان ازعزت واحترام. بی خانمان.ولی نه تنهادرطلب خانه ای ازخشت بلکه به. سبب خروج ازعوالم انسانی.

taranehbaz.blogfa.com

محمدحسین عباسی - نبودن تو....

http://www.taranehbaz.blogfa.com/post-24.aspx

گ ممگ م.تو شب برزخ.بهشت قلبتو میخوام. یه سقف از جنس خوشبختی بکش روی سر دنیام. نوشته شده در دوشنبه شانزدهم فروردین ۱۳۸۹ساعت 23:55 توسط م عباسی. ما رسولان گمنامی هستیم. در سیاه ترین شب جهان. واژه هایی هستند که ما.

taranehbaz.blogfa.com

محمدحسین عباسی - عادت کن..

http://www.taranehbaz.blogfa.com/post-26.aspx

بعد از یه مدت طولانی دوباره با ترانه به روز شدم. حدود یه ماه پیش با چند تا از دوستام یه سفر رفتیم شیراز و اطرافش. جای همه شما واقعا خالی بود.اردیبهشت شیراز واقعا دیدنیه. مثل تو هم گریه. گرچه از این قصه. بی تو با تنهایی. پر میشه هر روزم. بی تو گ ر میگیرم. بعد من عادت کن. به صدایی که مرد. به سکوت به گریه. به گلی که پژمرد. بعد من عادت کن. به همین بی رنگی. دل به رفتن بسپار. گرچه ما دوراز هم. نوشته شده در پنجشنبه سی ام اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت 23:41 توسط م عباسی. ما رسولان گمنامی هستیم. در سیاه ترین شب جهان.

taranehbaz.blogfa.com

محمدحسین عباسی - عیدانه...

http://www.taranehbaz.blogfa.com/post-23.aspx

بذار گرم نفسهای توباشم. نوازش کن منو مثه یه مادر. بذار از این شب مرده جداشم. به آغوشم بکش ای نیمه من. که جزآغوش توجایی نمونده! که جزتو که صدات سبز از ترانه س. کسی چیزی برای من نخونده! من نفرین شده راهی ندارم. طلسم لحظه هایی سوت وکورم. تو اون معجزه ی روبه ظهوری. من اما تو خودم زنده به گورم! برای ردشدن از این شب سرد. کدوم راه میرسه به صبح فردا؟ برای پرکشیدن از یه کابوس. کدوم پنجره وامیشه به رویا؟ به جزبا اسم تو روشن نمیشه. تو فصل غربت و بی سقفی من. پناه آخرین بودی همیشه. به آغوشم بکش" ای خوب شرقی!

shaernavaz.blogfa.com

شاعرنواز - خانه شعر و داستان

http://www.shaernavaz.blogfa.com/8811.aspx

شاعرنواز - خانه شعر و داستان. تاریخ به روز شدن :سه شنبه بیست و ششم مرداد 1389. وهم رهایی سپیده کلهر. شوری دنیاش روحشو تشنه کرده بود . هربار که لباس پولکیش تنگ تر از روحش می شد فکر رهایی می کرد . به بالا ها چشم می دوخت و . . . نوشته شده در جمعه سی ام بهمن ۱۳۸۸ساعت 1:2 توسط شاعرنواز. لاشه ی قرابت را عطر مشمئز کننده ی پیکرت. طراوتی دیگر بخشیده است. رختخواب، نفرت مرد را . نوشته شده در جمعه بیست و سوم بهمن ۱۳۸۸ساعت 21:25 توسط شاعرنواز. این خواب ها یک روز آخر باید بمیرند سیدمحمد مرکبیان. یکی باید دستی برافرازد.

taranehbaz.blogfa.com

محمدحسین عباسی

http://www.taranehbaz.blogfa.com/9005.aspx

نوشته شده در سه شنبه بیست و پنجم مرداد 1390ساعت 19:5 توسط م عباسی. ما رسولان گمنامی هستیم. در سیاه ترین شب جهان. واژه هایی هستند که ما.

shaernavaz.blogfa.com

شاعرنواز - خانه شعر و داستان

http://www.shaernavaz.blogfa.com/8809.aspx

شاعرنواز - خانه شعر و داستان. تاریخ به روز شدن :سه شنبه بیست و ششم مرداد 1389. غروبی که شب نشد - حسام سیادت. وهم سایه دارد و من روزم را با سیاهی درازکشیده های طره افشانده بر پهنای سایه ی دیوار به اوهام رفتم و در خوشی آمدن لحظه های خورشید به سرخی نشسته ی غروب، دیالوگ نقشم را به حافظه می سپردم. نوشته شده در دوشنبه شانزدهم آذر ۱۳۸۸ساعت 23:36 توسط شاعرنواز. و - سیدمحمد مرکبیان. وقتی آوای تو مرده باشد. تو صدها بار هم فریاد کن. نوشته شده در دوشنبه شانزدهم آذر ۱۳۸۸ساعت 23:30 توسط شاعرنواز. آن مقدس - سپیده کلهر.

shaernavaz.blogfa.com

شاعرنواز - خانه شعر و داستان - گل های پیراهن ِ من از سامره

http://www.shaernavaz.blogfa.com/post-41.aspx

شاعرنواز - خانه شعر و داستان. تاریخ به روز شدن :سه شنبه بیست و ششم مرداد 1389. گل های پیراهن من از سامره. باز شدن گل ها را. روی تنم دوست می داری. چگونه گل ها روی تن من باز می شوند. در سایه روشن عصر. روبروی آینه قدی ایستادم. همان پیرهن پر از گل را به تن کردم. با گلهای ریز آفتابگردان. یکی یکی گلها باز شدند. و کشیده شدند روی پوست من. گفته بودی وقتی می چرخم. عطر گل ها گیجت می کند. در هر پیچش کمر. گلی پر پر شد. یادت رفته بود بگویی. نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۸۹ساعت 15:2 توسط شاعرنواز.