beansetare.blogfa.com

gharibedamghani.blogfa.com

غریب دامغانی

http://www.gharibedamghani.blogfa.com/9005.aspx

خواستم تا بنشینی به برم یادت هست. تا که نامت به جنون هی ببرم یادت هست. سر هر کوچه مرا دیدی و حاشا کردی. گفته بودی که از او بی خبرم یادت هست. آن شبی را که به خلوت غم دل میگفتی. دیدی از دست تو خون شد جگرم یادت هست. خواستم قافله درد بمیرد در دل. آه و افسوس که خم شد کمرم یادت هست. آسمان بود تنت وای چه زیبا بودی. خواتم بار دگر من بپرم یادت هست. تا گره باز شد از زلف سیاهت آن شب. شانه های سیهت گشت پرم یادت هست. دامنت خیس شد از شرم در آن شب اما. شانه ات خیس شد از چشم ترم یادت هست. تو به من سیب تعارف زدی و بی وقفه.

gharibedamghani.blogfa.com

غریب دامغانی - برای دیده ام

http://www.gharibedamghani.blogfa.com/post-4.aspx

خواستم تا بنشینی به برم یادت هست. تا که نامت به جنون هی ببرم یادت هست. سر هر کوچه مرا دیدی و حاشا کردی. گفته بودی که از او بی خبرم یادت هست. آن شبی را که به خلوت غم دل میگفتی. دیدی از دست تو خون شد جگرم یادت هست. خواستم قافله درد بمیرد در دل. آه و افسوس که خم شد کمرم یادت هست. آسمان بود تنت وای چه زیبا بودی. خواتم بار دگر من بپرم یادت هست. تا گره باز شد از زلف سیاهت آن شب. شانه های سیهت گشت پرم یادت هست. دامنت خیس شد از شرم در آن شب اما. شانه ات خیس شد از چشم ترم یادت هست. تو به من سیب تعارف زدی و بی وقفه.

gharibedamghani.blogfa.com

غریب دامغانی

http://www.gharibedamghani.blogfa.com/9301.aspx

نرود یا تو از خاطر بارانی من. چه کسی باز دهد شرح پریشانی من. بعد کوچیدن تو مردم این شهر مدام. مهر صد داغ نهادند به پیشانی من. آه از دست تو ای دوست که یک عمر شدند. چشمها ، خاطره ها،یاد تو زندانی من. عشق،لبخند،جنون،خانه همه ریخت بهم. داستانی شده این بی سر و سامانی من. کامران کی شود این دل که زند فریادت؟ آه از دست تو ای دلبر ساسانی من. گرگها بعد تو هی پاره نمودند تنم. گوش کن دلهره و هی هی چوپانی من. بوی عشق است در این لحظه خدا میداند. رد شد از کوچه مگر زیره کرمانی من. آتشی بر سر و دل غرق خروش است هنوز.

gharibedamghani.blogfa.com

غریب دامغانی

http://www.gharibedamghani.blogfa.com/9002.aspx

اول سلام به نام تو ای زیبا تر از بهار. شاید همین برای فریاد یک عاشق غریب کافی باشه. تورا دیروز دانستم ازآن چشمان بارانی. بعد از این دیگر نبینم که پریشانی. بیا با دستهای مهربانت باز نازم کن. که باتوبگذرم از این کویر خشک وطوفانی. مبادا لحظه ای گلواژه های اشک در چشمت. به لبهای پراز لبخند عادت کرده ام عمریست ،میدانی! دوباره قامت سرو بلندت را به رقص آور. که بنشینم به دیدار تو باچشمان بارانی. تورا چون گل خطا کردن نه کاری بس خطا باشد. تورایک لحظه آزردن خطای بی پشیمانی! تو از بس خوب وزیبایی نگنجد هیچ در خاطر.

gharibedamghani.blogfa.com

غریب دامغانی - برای تمام مهربانیهایت

http://www.gharibedamghani.blogfa.com/post-5.aspx

آمدم با یک دل پر میروم با دست خالی. میروم با چشمهای شرجی و خیس شمالی. آمدم لبریز از شوقی برای دیدن تو. لحظه ای از من نپرسیدی کجائی در چه حالی؟ گر چه عمری سر نمود این دل به یادت. میکشم از تو برای خویش تصویری خیالی. هر زمان یاد تو می افتم دلم میگیرد از غم. باز میگیرم برای دلخوشی از خواجه فالی. میشود شاخه نباتش موجب آرامش من. میزنم خود را دوباره در هوای بی خیالی. میزنم زل بر نگاه خیره ات در قاب تصویر. دست خواهش میکند تا من بچینم سیب کالی. میروم با چشمهای خیس یادت باشد این بار. رضا پارسی پور دامغانی.

gharibedamghani.blogfa.com

غریب دامغانی

http://www.gharibedamghani.blogfa.com/9003.aspx

برای همه ی مردانی که مرد ماندند. اینجا هوا بی تو چه دلگیر است افسوس. بی تو دلی اینجا به زنجیر است افسوس. اینجا قناری در قفس میمیرد ای وای. دلها همه در قاب و تصویر است افسوس. لب وا نکردن بهترین کار است ای دوست. قانون اینجا عین تزویر است افسوس. مردان همه بر دار و زنها در پی کار. این پادشاه عادلش سیر است افسوس. این بیشه پر گردیده از روباه و کرکس. شیری که دیدم زخمی و پیر است افسوس. یک مشت میمیرند در خون دل خویش. اما دلیلش دست تقدیر است افسوس. نوشته شده در شنبه هفتم خرداد 1390ساعت 17:36 توسط رضا سلمری.

gharibedamghani.blogfa.com

غریب دامغانی - خاطر بارانی

http://www.gharibedamghani.blogfa.com/post-7.aspx

نرود یا تو از خاطر بارانی من. چه کسی باز دهد شرح پریشانی من. بعد کوچیدن تو مردم این شهر مدام. مهر صد داغ نهادند به پیشانی من. آه از دست تو ای دوست که یک عمر شدند. چشمها ، خاطره ها،یاد تو زندانی من. عشق،لبخند،جنون،خانه همه ریخت بهم. داستانی شده این بی سر و سامانی من. کامران کی شود این دل که زند فریادت؟ آه از دست تو ای دلبر ساسانی من. گرگها بعد تو هی پاره نمودند تنم. گوش کن دلهره و هی هی چوپانی من. بوی عشق است در این لحظه خدا میداند. رد شد از کوچه مگر زیره کرمانی من. آتشی بر سر و دل غرق خروش است هنوز.

gharibedamghani.blogfa.com

غریب دامغانی

http://www.gharibedamghani.blogfa.com/9009.aspx

آمدم با یک دل پر میروم با دست خالی. میروم با چشمهای شرجی و خیس شمالی. آمدم لبریز از شوقی برای دیدن تو. لحظه ای از من نپرسیدی کجائی در چه حالی؟ گر چه عمری سر نمود این دل به یادت. میکشم از تو برای خویش تصویری خیالی. هر زمان یاد تو می افتم دلم میگیرد از غم. باز میگیرم برای دلخوشی از خواجه فالی. میشود شاخه نباتش موجب آرامش من. میزنم خود را دوباره در هوای بی خیالی. میزنم زل بر نگاه خیره ات در قاب تصویر. دست خواهش میکند تا من بچینم سیب کالی. میروم با چشمهای خیس یادت باشد این بار. رضا پارسی پور دامغانی.

gharibedamghani.blogfa.com

غریب دامغانی - کمان زمانه

http://www.gharibedamghani.blogfa.com/post-6.aspx

من كه عمريست زشوق لب توسرشارم. خم به ابرو مزن اي دوست. همه شب با جگرسوخته در بستر مرگ. در هواي تو چو ارواح جهان بيدارم. مي كشم دست به عكس تو ولي برعكسم. دست از من بكشي از چه دهي آزارم؟ همه جا ورد زبان گشته مراعشق، ولي. پيش چشمان تو اي دوست چه بي مقدارم. دست رد گر بزني با زملامت بكشم. بايد از دست تو دل را به خدا بسپارم. مو پريشان به سرشانه رها كردي و مست. باز ز مضراب دو چشمت تارم. همدمي نيست كه سر را به سرشانه زنم. مي شود باز سرزانوي مسكين يارم. رفتي و خاطره ها مانده به بن بست دلم. مولوي، حافظ و خيام.

gharibedamghani.blogfa.com

غریب دامغانی

http://www.gharibedamghani.blogfa.com/9004.aspx

تکان میداد دستش را برای دیدن بسیار. ولی از چشم او خواندم که باشدآخرین دیدار. خودش میگفت برمیگردم اینجا هفته دیگر. دو سالی هست دیدارش نشد بار دگر تکرار. دو سالی در کنار درب خانه روی سکوئی. نشستم دست بر صورت گرفتم غم بغل بسیار. برای رفتنش لبهای من رخت عزا دارند. ز بس جای لب او بوسه زد بر گونه سیگار. تمام کوچه را عطر تنش پر کرده میفهمی؟ از این رو میزنم هی مشت بر سر سر به هر دیوار. و جای رد پایش را که جا ماندست حک کردند. تمام دختران شهر روی دامن گلدار. به رسم پوست سرخان دود کردم هستی خود را. بانوی شعر و گل.