cherknevic.blogsky.com
می نویسم که یادم بمونه ... .می نویسم که یادم بمونه ... . - رسم عاشقی در این است که عاشق به تمام مظاهر معشوق دل ببندد و او را در هر لباسی که میبیند تقدیس کند .
http://cherknevic.blogsky.com/
می نویسم که یادم بمونه ... . - رسم عاشقی در این است که عاشق به تمام مظاهر معشوق دل ببندد و او را در هر لباسی که میبیند تقدیس کند .
http://cherknevic.blogsky.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Monday
LOAD TIME
0.4 seconds
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
82
SITE IP
31.3.232.171
LOAD TIME
0.413 sec
SCORE
6.2
می نویسم که یادم بمونه ... . | cherknevic.blogsky.com Reviews
https://cherknevic.blogsky.com
می نویسم که یادم بمونه ... . - رسم عاشقی در این است که عاشق به تمام مظاهر معشوق دل ببندد و او را در هر لباسی که میبیند تقدیس کند .
مار زدگی - می نویسم که یادم بمونه ... .
http://www.cherknevic.blogsky.com/1389/06/03/post-38
می نویسم که یادم بمونه . . رسم عاشقی در این است که عاشق به تمام مظاهر معشوق دل ببندد و او را در هر لباسی که میبیند تقدیس کند . تاریخ : چهارشنبه 3 شهریور 1389 در ساعت 02:48 ق.ظ. دیشب خیلی دیر خوابیدم و صبح هم زود بیدار شدم و دیبا رو بردم کلاس , بعد از کلاسش گفتم که : مادر جان موافقی با هم بریم بنزین بزنیم؟ آخه ماشین فلک زده دو روزه داره با چراغ روشن بنزین خودشو میکشه ولی من حال ندارم که نیاز ماشین براورده کنم! دیبا هم از خدا خواسته (مثل خودم ) اکی داد و رفتیم پمپ بنزین , تو راه هم که صدای Omid Ameri.
آرشیو مطالب وبلاگ - می نویسم که یادم بمونه ... .
http://www.cherknevic.blogsky.com/posts
می نویسم که یادم بمونه . . رسم عاشقی در این است که عاشق به تمام مظاهر معشوق دل ببندد و او را در هر لباسی که میبیند تقدیس کند . جمعه 2 مهر 1389 توسط چرکنویس. مترو نگو شهر فرنگ بگو. پنجشنبه 18 شهریور 1389 توسط چرکنویس. جمعه 12 شهریور 1389 توسط چرکنویس. چهارشنبه 3 شهریور 1389 توسط چرکنویس. چهارشنبه 13 مرداد 1389 توسط چرکنویس. سهشنبه 15 تیر 1389 توسط چرکنویس. یکشنبه 13 تیر 1389 توسط چرکنویس. یکشنبه 13 تیر 1389 توسط چرکنویس. شنبه 12 تیر 1389 توسط چرکنویس. دوشنبه 7 تیر 1389 توسط چرکنویس. از حال و روز ما. سخنان...
سخنانی ارزنده از دکتر علی شریعتی - می نویسم که یادم بمونه ... .
http://www.cherknevic.blogsky.com/1389/02/09/post-28
می نویسم که یادم بمونه . . رسم عاشقی در این است که عاشق به تمام مظاهر معشوق دل ببندد و او را در هر لباسی که میبیند تقدیس کند . سخنانی ارزنده از دکتر علی شریعتی چاپ. تاریخ : پنجشنبه 9 اردیبهشت 1389 در ساعت 03:27 ب.ظ. دموکراسی می گوید: رفیق، حرفت را خودت بزن،. نانت را من می خورم. مارکسیسم می گوید: رفیق، نانت را خودت بخور،. حرفت را من می زنم. فاشیسم می گوید: رفیق، نانت را من می خورم،. حرفت را هم من می زنم. و تو فقط برای من کف بزن . اسلام حقیقی می گوید: نانت را خودت بخور،. حرفت را هم خودت بزن. سینه ای را به ...
نکته های کوچک زندگی - می نویسم که یادم بمونه ... .
http://www.cherknevic.blogsky.com/1389/02/31/post-30
می نویسم که یادم بمونه . . رسم عاشقی در این است که عاشق به تمام مظاهر معشوق دل ببندد و او را در هر لباسی که میبیند تقدیس کند . نکته های کوچک زندگی چاپ. تاریخ : جمعه 31 اردیبهشت 1389 در ساعت 01:43 ق.ظ. وقتی به شدت عصبانی شدی دستهایت را در جیبهایت بگذار. یادت باشد بهترین رابطه میان تو و همسرت زمانی است که میزان عشق و علاقه تان به هم بیش از میزان نیازتان به یکدیگر باشد. هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو می دانم چه حالی داری چون در واقع نمی دانی. در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای درست قضاوت نکن. چتری با...
رویای الهام - می نویسم که یادم بمونه ... .
http://www.cherknevic.blogsky.com/1389/07/02/post-41
می نویسم که یادم بمونه . . رسم عاشقی در این است که عاشق به تمام مظاهر معشوق دل ببندد و او را در هر لباسی که میبیند تقدیس کند . تاریخ : جمعه 2 مهر 1389 در ساعت 01:43 ق.ظ. مرگ حقه ولی خونواده الهام میتونن این داغ سنگین تحمل کنن؟ چرا مردم رحم و مروت یادشون رفته؟ چرا بعضی ها سر بریدن و خفه کردن آدمای دیگه براشون مثل آب خوردن میمونه؟ الهام خیلی جوون بود و مستحق این نبود که جلوی دختر 5 سالش چاقو بخوره و خفه بشه . صوفیا خیلی کوچیکتر از اینه که تا مرز مرگ چاقو بخوره و این غم ابدی و سخت ببینه و تحمل کنه .
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
دنیای زنان - من گمشده
http://manegomshode.persianblog.ir/post/44
آن سوی دلتنگیها همیشه خدایی است که داشتنش جبران همه نداشتن هاست. نوشته شده در یکشنبه ٥ تیر ۱۳٩٠ساعت ۱٠:٥۱ ب.ظ توسط خودم نظرات . Design By : Night Skin. کسی که هر چی بیشتر دنبال خودش میگرده کمتر پیدا میکنه. نارنجی مثل پاییز 59. مینویسم که یادم بمونه. قالب های نایت اسکین. Design by : Night Skin.
من گمشده
http://manegomshode.persianblog.ir/1390/1
آن سوی دلتنگیها همیشه خدایی است که داشتنش جبران همه نداشتن هاست. هر روز که نگاهش میکنم تغییر را توش حس میکنم. نهال من داره بزرگ میشه، داره قد میکشه(به قول خودش که هر چی میخواد بخوره اول میپرسه این قدم را بلند میکنه؟ لابد پیش خودش گفته واه واه چه ننه بی احساسی واون لحظه ای که اولین بار دادنش بقلم و اولین میک را به سینه ام زد اونجا بود که واقعا حس کردم مادر شدم. براش امسال اولین بار است که جشن تولد گرفتم از دو هفته قبلش هر روز بلند میشد میگفت مامی امروز تولدمه؟ نوشته شده در سهش...Design By : Night Skin.
مداد نارنجی
http://medadenarenje.persianblog.ir/1392/10
نوشته شده در ۱۳٩٢/۱٠/۱ساعت ٦:٠٠ ب.ظ توسط برگهایی از زندگی من نظرات . نمی دانم خاطرت هست یا نه؟ ولی من هرگز آن غروب سرد برفی را از یاد نمی برم که با همدیگر در خلوت حیاط دانشگاه ، نام او را بلند فریاد زدیم و با شنیدن پژواک صدای عاشقمان ، مستانه خندیدیم و سبک همچون قاصدکی که بی مقصد ، می رقصد و پیش می رود ، از مهلکه گریختیم و به گرمای تریای دانشگاه پناه بردیم . این بار یک فنجان چای مهمان من ، مریم! اما آن روزها دوباره تکرار خواهد شد؟ آیا من به بی وزنی آن روزها باز خواهم گشت؟ به سختی مریم . نوشته شده در ...
مامان و بهار - هنر نمایی
http://bahardokhmali.blogfa.com/post-50.aspx
چند وقتیه خانمی عاشق برچسب شده و زدن برچسب. وقتی خواستم عکس بندازم :. بهار : مامان جرا عکس می اندازی؟ مامان: قشنگ شده می خوام یادگاری داشته باشم. بهار: تو که همش میگفتی نزن این کار و نکن حالا میگی قشنگ شده. در کمدش و قصد داره تا بالاش بزنه صندلی میزاره زیر پاش و مشغول میشه. نوشته شده در سه شنبه سی ام آذر ۱۳۸۹ساعت 11:32 توسط مامانم. دخملی من 11/1/86 ه دنیا آمد یکی از بهترین هدیه های خدا به من بهار عزیزمه. ایلیا عشق مامان و بابا. نی نی به به. فاطمه و سارا جون. Lمی نویسم که یادم بمونه. اين دفتر از تو نيست.
مامان و بهار - تئاتر
http://bahardokhmali.blogfa.com/post-58.aspx
با بهار خانمی رفتیم تئاتر هنر نمایش جک و لوبیای سحر آمیز. خانمی اولش کمی ترسید و کم کم که شروع شد خوشش آمد دیدن غولها براش خیلی خیلی جالب بود و تعجب کرده بود صبح که از خواب بلند شد هنوز تو فکرش بود با هم کلی راجب جک و لوبیاها و غولها صحبت کردیم. نوشته شده در جمعه پانزدهم مهر ۱۳۹۰ساعت 9:45 توسط مامانم. دخملی من 11/1/86 ه دنیا آمد یکی از بهترین هدیه های خدا به من بهار عزیزمه. ایلیا عشق مامان و بابا. نی نی به به. فاطمه و سارا جون. Lمی نویسم که یادم بمونه. اين دفتر از تو نيست. Design by : BAHAR 20.
یادت هست ؟ - مداد نارنجی
http://medadenarenje.persianblog.ir/post/174
نمی دانم خاطرت هست یا نه؟ ولی من هرگز آن غروب سرد برفی را از یاد نمی برم که با همدیگر در خلوت حیاط دانشگاه ، نام او را بلند فریاد زدیم و با شنیدن پژواک صدای عاشقمان ، مستانه خندیدیم و سبک همچون قاصدکی که بی مقصد ، می رقصد و پیش می رود ، از مهلکه گریختیم و به گرمای تریای دانشگاه پناه بردیم . این بار یک فنجان چای مهمان من ، مریم! اما آن روزها دوباره تکرار خواهد شد؟ آیا من به بی وزنی آن روزها باز خواهم گشت؟ این روزها دلم زیادی سنگین است . این پروزنی را به سختی تحمل می کنم . به سختی مریم . دایانا همه زندگی ام.
بدون شرح! - مداد نارنجی
http://medadenarenje.persianblog.ir/post/176
نوشته شده در ۱۳٩٢/۱٠/۱ساعت ٦:٠٠ ب.ظ توسط برگهایی از زندگی من نظرات . می نویسم که یادم بمونه . دایانا همه زندگی ام. پویان و قاشق سحرآمیز. از این روزها . تو قلب منی . قالب های نایت اسکین. Design by : Night Skin.
دایانا ....... امید زندگیم - با کلی تاخیر...... تقویم 90 دایانا
http://www.princessdiana.blogfa.com/post-43.aspx
دایانا . امید زندگیم. با کلی تاخیر. تقویم 90 دایانا. نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۰/۰۴/۲۰ساعت 8:58 توسط مامان و بابا. دایانا خانم و کلاس زبان انگلیسی. دختر گل مامان پنج ساله شده. با کلی تاخیر. تقویم 90 دایانا. برای گل زندگیم دایانا. تولد چهار سالگی خانم کوچولو. تولد تولد تولدت مبارک. دایانا در فصلی نو از زندگی. تولد امام رضا و سفر دوم دایانا به مشهد. دختر گلم .زندگی با وجود تو زیباست. در یک دوشنبه آفتابی و زیبا به تاریخ 27/1/86 خداوند مهربان دختری دوست داشتنی به ما داد که همه زندگیمان شد.
دایانا ....... امید زندگیم - دایانا در فصلی نو از زندگی
http://www.princessdiana.blogfa.com/post-39.aspx
دایانا . امید زندگیم. دایانا در فصلی نو از زندگی. مدتهاست نتونستم برات چیزی بنویسم. اخه خیلی درگیر بودم. قصه جدید اینه که ما برگشتیم کرمان و تو گل زندگیم از ۲۲ آذرماه رفتی مهدکودک. خیلی نگران بودم که ممکنه تو دلتنگی مامانی رو بکنی یا از مهد خوشت نیاد ولی تو عزیزم خیلی خوب با شرایط کنار اومدی و خیلی بزرگتر از سنت و خانمانه رفتار کردی. میتونم بگم اصلا ما رو سر این مساله اذیت نکردی. دخترم خانم شده دیگه خداروشکر از مهدت و خاله ندا هم راضی هستی. اخر هفته پیش که رفته بودیم خونه مامانی. برای گل زندگیم دایانا.
دایانا ....... امید زندگیم
http://www.princessdiana.blogfa.com/9004.aspx
دایانا . امید زندگیم. با کلی تاخیر. تقویم 90 دایانا. نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۰/۰۴/۲۰ساعت 8:58 توسط مامان و بابا. برای گل زندگیم دایانا. دخترم گلم. عزیزکم. مدتهاست برات چیزی ننوشتم. فرصتش پیش نیومده. تو خیلی بزرگتر شدی . خانم شدی. خیلی رفتارهات بهتر شده و مامان از دستت راضیه. آخر هفته پیش که خونه مامانی بودیم دوچرخه سواری رو هم یاد گرفتی. شاید امروز یکی دو تا از عکسای جدیدت رو بذارم. حالا تا بعد. نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۰/۰۴/۰۱ساعت 10:36 توسط مامان و بابا. دایانا خانم و کلاس زبان انگلیسی.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
82
چرک نوشته
همای اوج سعادت به دام ما افتد . اگر تو را گذری بر مقام ما افتد. اگرچه رستاک بنظر اسم پسرونه است اما من دخترم! آخر اسم وبلاگمم ها نداره :). ساخت کد موزيک آنلاين.
چرکنویس
شنیدم که یکی در این دهکده جهانی به مقدسات جمعاتی توهین کرده، اون جمعات هم رفتن پیش بزرگشون و شیخ هم گفته باید طرف رو بکشید. جمعی هم جمع شدن دارن پول جمع میکنن تا جایزه قابل توجهی برای کشتن این مرتد جمع بشه حتی شنیدم گروهی می خوان یک کلیه بفروشن پولش رو بدن برای این امر خیر.(انشا الله که مقبول در گاه الهی باشد). بر سر در کاروانسرایی تصویر زنی به گچ کشیدند. ارباب عمایم این خبر را از مخبر صادقی شنیدند. گفتند که وا شریعتا ، خلق روی زن بی نقاب دیدند. آسیمه سر از درون مسجد تا سر در آن سرا دویدند. بعد از مدتها ...
چرک نوشته های امید...
چرک نوشته های امید. حرف های دل خسی که دیوانه خطابش می کنند. چرک نویس ابتدایی . یه سری از نوشته هام که برای خودم دور هم جمعشون کردم،. گفتم در دسترس شما هم باشه :). Http:/ s2.picofile.com/file/7785630000/CherkNeveshtehaye Omid.zip.html. نوشته شده به تاریخ : چهارشنبه 15 خرداد1392. چرک نوشته های امید . نوشته شده به تاریخ : جمعه 10 خرداد1392. عاشق آسمون شب و ماه و ستاره هام،. ولی با این دوربین بهتر از این نمیشه از آسمون عکس انداخت . نوشته شده به تاریخ : چهارشنبه 8 خرداد1392. عکاس نیستم، عکاسی رو دوست دارم .
**چرک نویس های دلم**
چرک نویس های دلم*. گاه برای رسیدن به کسی آنقدر میدوی که برای کنار او بودن دیگر نفسی نداری. و اين است * آرامش* اين روزهاي من. تاريخ دوشنبه بیستم آبان ۱۳۹۲ ساعت12:32 نويسنده آیدا. دلم پر می کشد برای چشمانش. قلبم تنگ می شود برای احساسش. جسمم درد میکشد از دوری آغوشش. خدایا از بین تمام هستی. همین یک نفر را می خواهد. آرزو دارم دل او برای. روی سینه ی او! او را کم دارم. تاريخ جمعه هجدهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت15:16 نويسنده آیدا. مگر چه گناهی دارد دلم. نمیدانم شاید این روزها. عاشقی بزرگترین گناه عالم باشد. دست کم برای من.
چرک نویس
چرک نوشته های یک پابرهنه. خواهرزاده ی خانه برانداز دل بر که پست معهود. ذکرش گذشت، احتمالا معرف حضورتان هست، ایشان یک سری اخلاقیات و روحیات و کلا یک سری جهان بینی جالب انگیزناکی دارد که گاها تا چند روز رسما همگی را می برد به حالت لوگ آف تا درک کنند از منظر روانشناختی تربیتی کودک، الان منظور عالیجناب دقیقا از این حرکت چه بود؟ الان باید چگونه جوابش را داد؟ الان چگونه میشود او را پیچاند و در عین حال پیچ نخورد؟ الان چگونه می شود او را متمرکز بر این موضوع کرد؟ الان آن روی مبارکش را از کجا میتوان یافت؟ القصه،حد...
می نویسم که یادم بمونه ... .
می نویسم که یادم بمونه . . رسم عاشقی در این است که عاشق به تمام مظاهر معشوق دل ببندد و او را در هر لباسی که میبیند تقدیس کند . تاریخ : جمعه 2 مهر 1389 در ساعت 01:43 ق.ظ. مرگ حقه ولی خونواده الهام میتونن این داغ سنگین تحمل کنن؟ چرا مردم رحم و مروت یادشون رفته؟ چرا بعضی ها سر بریدن و خفه کردن آدمای دیگه براشون مثل آب خوردن میمونه؟ الهام خیلی جوون بود و مستحق این نبود که جلوی دختر 5 سالش چاقو بخوره و خفه بشه . صوفیا خیلی کوچیکتر از اینه که تا مرز مرگ چاقو بخوره و این غم ابدی و سخت ببینه و تحمل کنه . خدایا ش...
چرکنویس
Join the Blue Ribbon Online Free Speech Campaign! Dance - dance silly! 0123 × My. 03/14/18 PHD comic: 'Misunderreading'. Subscribe to my draft. Saturday, September 30, 2017. Dance - dance silly! When you have too much on your mind and don't know what to do, don't sleep, just dance, dance silly! PS: Back to basics - Alors On Danse. Thursday, November 10, 2016. I'm heart broken and it hurts! I apologize from Trump voters who'd voted out of anger while feeling left out and not being understood by the system.
چرکنویس
با این همه تفاوت احساس می کنم که کمی بی تفاوتی بد نیست. نوشته شده در شانزدهم خرداد ۱۳۸۶ساعت توسط چرکنویس. کوبی دوبی یک قصه ی واقعی است؟ برای خودم و همهی بچههایی که دلشان مامان می خواهد! از آریا یعقوب زاده، الهام و انگیزهای شد برای لمس دوبارهی اشتیاق های کودکی. کوبی دوبی یک قصهی واقعی است؟ را در دنبالهی آن بخوانید. موبایلم که زنگ میزند به ساعت نگاه میکنم. حتما مریم است. میخواهد بپرسد ناهارم را خوردهام یا نه؟ میگویم هنوز نخوردهام، ولی چشم! همین الان میخورم. مثل همیشه میخندد. یک خورشید بزرگ کشیده که از اشعه...
♫♫ چــرک نویس های یک غریـــبـــه ... ♫♫
چرک نویس های یک غریبه . شما به من میخندید چون من متفآوت هستم! و من به همۀ شما میخندم! چون همگی شبیه هم هستید! شنبه نهم اسفند ۱۳۹۳. ا ردی ب ه شت من. یک شکوفه ی گیلاس. انگار که برای آمدن به این دنیا عجله داشته باشد -. در من ش ک فت. و ا ردی ب ه شت. در من برپا شد. ی ک سآل است که دارم از درون گ ل میدهم. 15:56 غ ریب ه. سه شنبه هشتم بهمن ۱۳۹۲. این م ن . ز م ستآن . زآده. و بآز هم حآل های خوب زمستآنه. 19:7 غ ریب ه. سه شنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۲. به یآد تو . امشب به یآد مخم ل زلف ن جیب تو. من نآز میکنم . كه فكر كنم .
چرک نویس
چرک نویس های یک نوجوان. چرک نویس های یک نوجوان. چرک نویسی از آنچه در مغز خسته یک نوچوان می گذرد. غذا دادن به پرندگان. عذا دادن به پرندگان. بخشش غذا به پرندگان. معرفی رمان شرق بهشت. چرک نویس و دو مدیر؟ اولین چرک نویس من! چرک نویس و دو مدیر؟ معرفی رمان شرق بهشت. اولین چرک نویس من! اولین چرک نویس من! معرفی رمان شرق بهشت. چرک نویس و دو مدیر؟ معرفی رمان شرق بهشت. اولین چرک نویس من! چرک نویس و دو مدیر؟ ۱۹ بهمن ۹۳، ۱۴:۱۵ - بنده خدا. مطالب خیلی جالبی بود خیلی خوشم . ۱۹ آذر ۹۳، ۲۰:۲۰ - aziya. سلام مطلب جالبی بود.
چرکنویس های شهریار
بسته به حالم نوشته هایی رو که دوست دارم پست میکنم. Sister Rust, where are you now. I meet you over rocking mountains. Waiting for a last friend to walk through. When you close eyes. You were so far away. There's nothing I could do. To stop you feeling blue. Sster Rust, I need you now. Cayse I've got a feeling. It's you and me again. Waiting for the credits to win now. With something in our heart. That if we were to start. It pulls us away. There's nothing we can do. To stop feeling this blue. دلی که تو ت...