girl-97.blogfa.com

daftarche-khaterat97.blogfa.com

یه سری چیزای بیرون ریخته از ذهنم... :/ - خیلی چیزا اتفاق افتاده...

http://daftarche-khaterat97.blogfa.com/post/47

یه سری چیزای بیرون ریخته از ذهنم. :/. خیلی چیزا اتفاق افتاده. خیلی اتفاقا اتفاق افتاده:. 7 مرداد تولد شایان (دوس پسر خیالیم! بود واسش کیک تولد درست کردم و به خاله و دوستم هم دادم! خالم اومد ایران و با هم رفتیم مسافرت و خیلی خوش گذشت! جمعه ی پیش رفتیم جمعه بازار تهران با خالم، اما به خاطر راه پیمایی روز قدس بسته بود! معلم ریاضیمون تصمیم گرفته که یه تست IQ از من بگیره تا ببینه واقعا 193.25 هس یا نه! آخه بعضی موقع ها بدجور خنگ میزنم! استاد پیانوم خیلی ازم راضیه! با استعدادم که هستم.دیگه چی میخام؟

daftarche-khaterat97.blogfa.com

یه سری چیزای بیرون ریخته از ذهنم... :/ - اطلاعیه ی مهم...

http://daftarche-khaterat97.blogfa.com/post/45

یه سری چیزای بیرون ریخته از ذهنم. :/. یه بازارچه خیریه توی تهران،آخر این هفته برگزار میشه که توش غذا و صنایع دستی می فروشن . بعد هرچی که شما براش پول میدین،میشه به نفع انجمن خیریه ی مدرسه ساز حامی. این انجمن حامی،یه انجمن مردمیه که تو روستاها و جاهای دورافتاده و محروم کشور،مدرسه و کتابخونه میسازه. خرید شما از این بازارچه،یه کمک کوچیکی واسه ساختن این مدرسه ها و کتابخونه هاس. زمان: 13 و 14 تیرماه(ینی 5شنبه و جمعه همین هفته! ساعت 10 صیح تا 20 شب. آدرس: شهرک غرب - هرمزان غربی - برج نسترن. دل نوشته های من و تو.

daftarche-khaterat97.blogfa.com

یه سری چیزای بیرون ریخته از ذهنم... :/ - مامان من...قهرمان من...

http://daftarche-khaterat97.blogfa.com/post/48

یه سری چیزای بیرون ریخته از ذهنم. :/. مامان من.قهرمان من. اول پست پایینیه رو خوندین؟ اگه نخوندین اول اونو بخونین بعد اینو. مامان هرکی از نظر خودش قهرمانه.اما به نظر من مامان من یه سوپر قهرمانه. مامان من اینجور آدمیه. وقتی که میخواستم تازه شروع به راه رفتن بکنم،میترسیدم اما مامان من با تمام خستگی ی که از سرکار داشت،با صبر و حوصله دستمو میگرفت و بهم راه رفتن یاد داد. هروقت که غذامو لفت میدادم،سر میز میش ست و منتظر میشد تا من غذامو کامل بخورم. مامانم از 9سالگی بهم ارزش داشتن پول و پس انداز رو یاد داد. ب...

daftarche-khaterat97.blogfa.com

یه سری چیزای بیرون ریخته از ذهنم... :/ - عروسی... 8->

http://daftarche-khaterat97.blogfa.com/post/49

یه سری چیزای بیرون ریخته از ذهنم. :/. قبل از هرچی بگم که من تو عمرم فقط با یه پسر دوس بودم و بعد از اون که باهاش کات کردم،کلا ازین فازا اومدم بیرون. و الآن فقط پسرا رو نگا میکنم و از هرکی که خوشم بیاد،میشه شایان رویاهام! مثلا الآن این فعلا تو گوشیم به اسم شایان س یوه! هر کی بگه: ا ه این کیه؟ چه قدر زشته،خودش زشته! حالا میرسیم به بحث قشنگ عروسی دیشب! اول که منو نکیسا رفتیم رقصیدیم و اینا تا بابام گف شقا بیا بهت شایانه رو معرفی کنم! منم با ذوق زیاااااااااااااد رفتم که ببینمش! قدش خیلی خوب بود! نکیسا پاش پو...

daftarche-khaterat97.blogfa.com

یه سری چیزای بیرون ریخته از ذهنم... :/

http://daftarche-khaterat97.blogfa.com/1392/05

یه سری چیزای بیرون ریخته از ذهنم. :/. قبل از هرچی بگم که من تو عمرم فقط با یه پسر دوس بودم و بعد از اون که باهاش کات کردم،کلا ازین فازا اومدم بیرون. و الآن فقط پسرا رو نگا میکنم و از هرکی که خوشم بیاد،میشه شایان رویاهام! مثلا الآن این فعلا تو گوشیم به اسم شایان س یوه! هر کی بگه: ا ه این کیه؟ چه قدر زشته،خودش زشته! حالا میرسیم به بحث قشنگ عروسی دیشب! اول که منو نکیسا رفتیم رقصیدیم و اینا تا بابام گف شقا بیا بهت شایانه رو معرفی کنم! منم با ذوق زیاااااااااااااد رفتم که ببینمش! قدش خیلی خوب بود! نکیسا پاش پو...

daftarche-khaterat97.blogfa.com

یه سری چیزای بیرون ریخته از ذهنم... :/ - جشنواره حامی چگونه گذشت؟

http://daftarche-khaterat97.blogfa.com/post/46

یه سری چیزای بیرون ریخته از ذهنم. :/. جشنواره حامی چگونه گذشت؟ پنج شنبه که رفتیم اونجا،دیدم هیلا و هلیا(دختر دایی های خاله حمیرا) هم اومدن. من کلی خوشال شدم که تنها نیستم و لازم نیس تو کافی شاپ حمالی کنم! داشتیم از در می رفتیم بیرون که یه خانومه گف :بچه ها! میشه این تراکت ا رو ببرین سر میدون صنعت بدین به مردم؟ ما هم رفتیم دنبال خاله حمیرا تا با هم بریم.بعد یه پسره هم اومد باهامون که اسمش نوید بود و خیلی آقا و باشخصیت بود! اما ما نرفتیم میدون صنعت! رفتیم جلوی میلاد نور! اونم ساعت 11 صب! منم که . :دی.

daftarche-khaterat97.blogfa.com

یه سری چیزای بیرون ریخته از ذهنم... :/

http://daftarche-khaterat97.blogfa.com/1392/03

یه سری چیزای بیرون ریخته از ذهنم. :/. تو یه چشم به هم زدن . تو یه چشم به هم زدن تموم شد . تموم اون روزای بد و خوب تموم شدن . روزی که من تو کلاس تازه وارد بودم و فقط بهنوشو میشناختم :. روزی که 12/5 فیزیک و گرفتم و آیلار بی مصرف هیچ کاری نکرد! روزی که با سمیرا ینا دوس شدم . روزی که مدرسه بردمون امام زاده صالح-تجریش و از گروهمون فقط منو سمیرا رفته بودیم ! روزی که فتاحی تخته رو خراب کرده بود بعد به مدیر مدرسمون میگه آره! من نمیدونم چرا بچه ها قدر ای زحمتا رو نمیدونن و خرابشون میکنن! البته مینا نسکافه خورد!

daftarche-khaterat97.blogfa.com

یه سری چیزای بیرون ریخته از ذهنم... :/ - محدثه !!!

http://daftarche-khaterat97.blogfa.com/post/40

یه سری چیزای بیرون ریخته از ذهنم. :/. ۴شنبه ای بهمون اسنک دادن! منو سمیرا همیشه بیشتر سس برمیداریم تا بدیم به محدثه! آخه سس قرمز خالی دوس داره! سس خالیا رو جمع کردیم رفتیم نمازخونه.میبینیم رو زمین دراز کشیده و شدیدا سرش تو لپ تاپه! بهش سسا رو دادیم همچین شاد شد که انگار خبر قبولی المپیادش رو بهش دادیم! میگم انقدر خوشال شدی؟ میگه آره مث خری که بهش تی تاپ دادن! سمیرا میگه خوبه خودت میدونی در چه حدی هستی! ینی احمقه محدثه.اصن یه وضعی! رفتیم دانشپاد. خوب بود! تاریخ شنبه بیست و ششم اسفند ۱۳۹۱.

daftarche-khaterat97.blogfa.com

یه سری چیزای بیرون ریخته از ذهنم... :/ - :ایکس

http://daftarche-khaterat97.blogfa.com/post/42

یه سری چیزای بیرون ریخته از ذهنم. :/. به جون خودم، معاون پرورشی باحالتر از مال ما پیدا نمیکنین! قبل عید یه مدت بهش پیله کرده بودم که خانوم شمارتونو میدین و اینا که آخرشم نداد! بعد عید زنگ تفریح کلاس فیزیک ۵شنبه ها،بهش گفتم که خانوم؟ مگه من میخام چی کار کنم؟ یه چیزی گف که واقعا موندم! برگشت گف: شقایق ولم کن! من شوهر و بچه دارم! مرده بودم از خنده! یه وخ فک نکنین که منو سمیرا برای کلاسای تقویتی ۵شنبه ها میریم کباس فیزیکا! اگه اینجوری فک کنین مدیونین! ۲روز پیش به نعیمی گفتم خانوم! از دسشویی مدرسه متنفرم ینی!