sayeyesabour.persianblog.ir
نجوای عشق - سايه صبور
http://sayeyesabour.persianblog.ir/post/65
دوست داری مامانی هستی. به خیال می آمد که وقتی او کنارش هست تنهائی دیگر نیست . از او تا اوج او , از او تا گ ستره بلند زندگی . و از من تا خود من تنها . آره نجوائی عاشقانه با خالق همه این ها مرا آرام میکرد . او هم میرفت و مرا با عشقم تنها میگذاشت شاید که لبخندی بر لبانم بنشیند اما لحظاتی بعد مجبور به برگشت میشد تا سب ک شوم تا خالی شوم . او با درد من می آمد و با سبکبالی ام پرمیکشید. دیگه به کسی نمیتونستم بگم که : چیزی نیست سرما خوردم! خاک رفته تو چشمام! بهونه هامو خراب میکرد . مامانی هستی ص.آ. حريم دل - ماری.
sayeyesabour.persianblog.ir
حسرت نبودنهای تو - سايه صبور
http://sayeyesabour.persianblog.ir/post/83
فردا هم روزیه که باید باشی و نیستی . هرسال قرارمون یکی از کافی شاپ های دلخواهمون بود . تولدمو تبریک میگفتی و از قبل با صاحب کافی شاپ برای شمع و کیک قرار مدار میگذاشتی و همیشه هم سفارش فقط یک شمع میدادی . (.چقدر برای همین یک دونه شمع با هم میخندیدیم و فلسفه می بافتیم. این یکسال و چهار ماه اخیر حسرت همه لحظات و روزهای خاص رو با رفتنت به دلم گذاشتی . عیدها , تولدها, روز مادر و . خدایا صبرم عطاکن بی او خیلی تنهام خیلی خیلی خیلی . نمیدانی چه دردی دارد وقتیکه حالم در واژه ها هم نمی گنجد. هم هست بی هیچ کلامی .
sayeyesabour.persianblog.ir
هرکی یه جور عاشقه ... - سايه صبور
http://sayeyesabour.persianblog.ir/post/66
هرکی یه جور عاشقه . داشت میگفت و میشنیدم ناخودآگاه . آی پیرمرد چرتکه بدست تو آسمون . میشه لطفا" چن دقیقه گوشتو بدی به من؟ یه کم فاصله بگیر از ازمابهترونای زیر لب نجواکن؟ Zwnj; یه کوچولو هم به احوال آدمای خطاکاری که پشیمونی از خلقت شون , برس.یه ذره بی توجه شو به کسایی که یا از اینور بوم میفتن یا اونور یعنی ما چوب دوسر طلائیم؟ Zwnj;ح د وسطیا آدم نیستن؟ چرا هی آدمو میچلونی؟ اونقدر که از درد شروع کنه کم کم ازت فاصله بگیره یه دفه هم این هندز فیری رو از تو گوشات بکش بیرون ببین من چی میگم؟ این دیگه چه جوریشه؟
sayeyesabour.persianblog.ir
راز و نیاز - سايه صبور
http://sayeyesabour.persianblog.ir/post/73
دوست مامانی و شما : نازنین. خدایا آرزوهایم را بسوزان اما امیدهایم را نه . ای جلیل ، ای کریم ، ای بی نیاز اشکهایم بر گونه ها کبره بسته است زیرا به انتظار تو نشسته ام برای اجابت دعاهایم ، خدایا چشمانم خشک شده است از بس به انتظار نگاهت در کوچه پس کوچه های زندگی پرسه زده ام . دوسال پیش پدر به خوابم آمده بود که تو بزودی می آئی پیشم ، پس چه شد خدایا؟ چقدر دیگر صبر کنم و روی دنیای خاکی و خالی از عطوفتهای انسانی قدم بزنم تا این عمر زیادی تمام شود؟ منتظرت هستم خدا جون منتظر جوابت هستم . مامانی هستی ص.آ. ستاره ای ...
sayeyesabour.persianblog.ir
آچشم به راه ........ - سايه صبور
http://sayeyesabour.persianblog.ir/post/68
آچشم به راه . از پنجره سرک میکشد. چشم ها تا بیخ و ب ن پیچ کوچه را میکاوند. شاید در خم کوچه پنهان است . نه نیست ، نیست. دلم تو را میکاود. بی تابم . بعداز کوچه به این می اندیشم. که گنجشکم روی کدامین شاخه؟ لابلای کدام برگها با دیگر گنجشکان به جشن و پایکوبی مشغول است؟ آه گنجشککم خیس میشود حالا . به لانه ات برگرد. سرشار از دیگرگونی هستم و سرشار از مرکز عشق در من گرما انباشته شده است و دیگر دریک قالب. یخی زندگی نمیکنم . آن دیگری ام م رده است و جلوه ای سیال قلبم را روشن میسازد که با هر جاری. فقیر بودن در این را...
sayeyesabour.persianblog.ir
253 مین روز - سايه صبور
http://sayeyesabour.persianblog.ir/post/80
امروز و این ساعت درست 253 روزه که نیستی .وای از لبریز شدن کاسه صبر . تو چطور فکر کردی که این مامانی صبور همیشه و همه جا میتونه طاقت بیاره و صبر کنه؟ چطور به خیالت رسید که وقتش رسیده با رفتنت در آزمون سخت تری از زندگی قراربگیره؟ آخه با خودت نگفتی هر صبری اندازه ای داره؟ نمیدونستی که این یکی از اندازه ی دل من خیلی خیلی بزرگتره؟ تو این دل به این کوچیکی! صبر به این بزرگی جا نمیگیره؟ به خیالت رسیده بود که هر روز که بگذره من آروم تر میشم و به زندگی بر میگردم؟ و بی اینکه منتظر جوابم بشی میخوندی برام . 1784;:...
sayeyesabour.persianblog.ir
سايه صبور
http://sayeyesabour.persianblog.ir/post/72
اگه صبح که بیدار شدی بجای یک لیوان آب یا یک چای شیرین قه. وه ای غلیظ و تلخ بخوری چی میشه؟ اولش رعشه توی تموم بدنت میدوه تا ته ته های روحت نفوذ میکنه بعد کمی آروم تر میشی و مزه مزه اش میکنی و به تلخی اش عادت میکنی. چون میخوای که این تلخی رو به نیش بکشی چون دوست داری همیشه دنبال تلخی باشی تا خودتو درونش گم کنی چون جسارت اینو نداری که لابلای اینهمه تلخی بگردی و شهد شیرین خوشبختی رو پیدا کنی چون ج رب زه گریستن نداری تا فریادتو توی گلوت خفه نکنی که مبادا دیگرانی بدونن دردت چیه؟ بماند تا بعد . پيام هاي ديگران .
sayeyesabour.persianblog.ir
تولدت مبارک مادر - سايه صبور
http://sayeyesabour.persianblog.ir/post/81
سلام عزیزدلم امروز روز تولدته. فردا که تفلودمه (تولدمه) برام چی میخری؟ امروز کجا میریم تفریح کنیم؟ و میخندیدی و منم میگفتم هرچی که تو بخوای و هرجا که تو بخوای جیگرمن . و امروز با نبودنت جیگرم داره میسوزه دلم آتیش گرفته و درد سراسر وجودم رو گرفته . این شعر از هما میر افشار است که در جواب شعر کوچه زنده یاد فریدون مشیری نوشته است و دیدم حرف و کلامش با دلم دمساز است اینجا نوشتمش. بی تو طوفان زده دشت جنونم. صید افتاده به خونم. تو چهسان میگذری غافل از اندوه درونم؟ بی من از کوچه گذر کردی و رفتی. حريم دل - ماری.
sayeyesabour.persianblog.ir
ناله اگر ناله من است ... - سايه صبور
http://sayeyesabour.persianblog.ir/post/62
ناله اگر ناله من است . ک نج خرابت را بسی تسخر زدند , اما گنج ت را , ای خانه ویران کسی نشناخت. دوباره گلوله های بغض راه گلمو بسته بود و احساساتمو به بازی گرفته بود سعی کردم نفسهای عمیقی بکشم و خودمو از دیوارهای اتاق که هی کوچیک و کوچیکتر میشدن تا بتونن منو له کنن بیرون بکشم اما نمیشد . ن ف سم بالا نمی اومد . آخه آدما چقدر بی رحمن؟ دشمن که فتادست به وصلت , هوسش. یک لحطه مبادا به طرب دسترسش. نی نی , نکنم دعای بد زین سپسش. گر دشمن از آهن است , عشق تو , بسش. مامانی هستی ص.آ. پيام هاي ديگران . حريم دل - ماری.
sayeyesabour.persianblog.ir
چندسالته ؟!! - سايه صبور
http://sayeyesabour.persianblog.ir/post/76
گفت: چند سال داری؟ گفتم: روزهای تکراری زندگیم را که خط بزنم، کودکی چند سالهام. چه فرقی میکنه چندسال داشته باشی وقتی با دلت حرف میزنی؟ آنچه که مهمه خلوصته فهم و ادراکته حس ته گرمی دل بی ریاته! وگرنه من یا تو 100 ساله باشیم یا 1 ساله وقتی اونی که باید باشیم نباشیم؟ برای توئی که سالهای عمرتو به ص لابه میکشی و با یک جمله گند میزنی به تمام بافته ها و زیبائی ها! نمیدونی که داری چیکار میکنی؟ تو اگه هزار سالت هم بشه ذهن و دلت بازهم کوره! پس لطفا" از سن و سال و تجربه نپرس که خنده ام میگیره. اگه دوست داری اینجا.