harfayeporteghali.blogfa.com

mosaferekhoda.persianblog.ir

mosaferekhoda - مهربون مثل ... خدا

http://mosaferekhoda.persianblog.ir/pages/1

مهربون مثل . خدا. هر کس روزنه ای است به سوی خداوند اگر اندوهناک شود اگر به شدت اندوهناک شود . هستی لایه لایه است . تو در تو و پر از راز و رمز و البته پیچیده . برای درک اون باید خوب بود . هر کس در هر موقعیت می دونه. که خوب ترین کاری که می تونه. انجام بده چیه اما مشکل زمانی شروع میشه که انسان نخواد. این خوب رو انتخاب کنه. در چنین صورتی راه رو محو کرده. وقتی 1000 تا انتخاب بد رو به جای هزار تا انتخاب خوب. بر می گزینیم مثل قدم زدن تو مه می مونه البته. هستی اونقدر سخاوت داره که دائم یه فرصت و یه. دنیا عوض کنه .

ashke-setare343.blogfa.com

ღ★ღدلنوشته های فهیمهღ★ღ ::

http://www.ashke-setare343.blogfa.com/9205.aspx

جویبار می شوم بیایی کنارم بنشینی. پلک هم نمی زنم لبخندت را آب نبرد. آنوقت می گویی ته چشمانت موج می زنم. می دوم جلوی آینه بینم موهات چشکلی تاب می خورد. انگاری توی خواب گمت کرده باشم. چشم هم بگذارم می آیی! می بینمت از پشت پنجره رد می شوی. از باغچه نعنا چیدی. عطرش اتاق را خنک کرده. جویبار می شوم دستت را به من بسپاری. میگویی بگذار ببینم هنوز موج می زنم. چشم باز می کنم. توی آینه غرق می شوم. اضافه به علاقه مندیها. ام اس و يه دل تنها. ماجراهای من و ممد. عاشقی در نوشته ها. پا برهنه ها ريگي به كفش ندارند.

mosaferekhoda.persianblog.ir

توکل و اطمینان به خدا... - مهربون مثل ... خدا

http://mosaferekhoda.persianblog.ir/post/97

مهربون مثل . خدا. توکل و اطمینان به خدا. آقای مصباح می گوید :. آیت الله بهجت می فرمودند :. روزی داخل خانه نشسته بودم به گونه ای که صدای دم در. حیاط را می شنیدم ، بچه همسایه دم در بازی می کرد فقیری آمد. و به او گفت : برو از خانه اتان چیزی برای من بیاور . بچه رو به. فقیر کرد و گفت : خوب ، برو از مامانت بگیر . فقیرجواب داد :. ندارم تو برو از مامانت بگیر و بیاور . آقای بهجت می فرمودند :. من از این گفتگوی. بچه با فقیر یک نکته دستم آمد ، با خودم گفتم این بچه آن قدر به. مامانش اطمینان داره که. را از او درخواست.

vertical-ocean.blogfa.com

×اقیانوس قائم × - Nase Bozorg!

http://www.vertical-ocean.blogfa.com/post-130.aspx

نه سرزمین هرز ، که بزرگ جنگلی واژگون شاخ و برگهایش ، همه در زیر زمین. نسترن، می تونه کل روزتو یا حتی کل تفکراتتو نسبت به یه چیز، ازین رو به اون رو کنه. چقدر خوبه که یه دوست دوستداشتنی تو تمام عمرت داشته باشی که بتونه ازون سر دنیا با حرفاش، روزتو بهترین روز کنه! و چقدر خوبه که تو دنیا آدم هایی مثل نسترن وجود دارن. آدم هایی که وجودشون یادمون بیاره باید بهتر زندگی کنیم :). نوشته شده در دوشنبه 7 مرداد1392ساعت 16:57 توسط پرنیان فلاحی. حتی فیزیک عشق هم. معادله های بار سکوتت را نمی فهمد. نقض قانون نیوتن را.

ghabileyebaroon.blogfa.com

!...لطفاً چترا بسته - گودبای پارتی

http://www.ghabileyebaroon.blogfa.com/post-37.aspx

دفتر خاطراتم، مدت زیادیه که شده: این جا. دفترخاطراتی که مث مدلای قفل دار کاغذیش یه جورایی حرفای خصوصی دلمو میریختم توش، که درست عین نمونه های کاغذی و جلد دارش، واسش سلیقه به خرج میدادم.واسه انتخاب تک تک جمله ها و کلمه هاش وقت میذاشتم.صفحه ی وبی که واسم میسر کرد داشته باشم: یه قبیله ی بی چتر و منم عاطفه از قبیله. تا اینکه ریش سفید قبیله به. متوسل شد.بارونی که چه. چتر داشته باشی چه نداشته باشی،. پس به این نتیجه رسید: تا ظهور ابرای بارون زای واقعی.قبیله رو تعطیل کنه. نوشته شده در دوشنبه ۸ تیر۱۳۸۸ توسط عاطفه.

bahanehbaran.blogfa.com

بهانه‌ی خیس باران

http://www.bahanehbaran.blogfa.com/9104.aspx

تو ای زیباتر از خورشید زیبایم. تو ای والاترین مهمان دنیایم. بدان آغوش من باز است. یک قدم با تو، تمام گامهای ماندهاش با من. نوشته شده در شنبه 31 تیر1391ساعت توسط خیس باران. Design By : Night Melody. رنج جدا شدن از آسمان را. با طراوتی که به زمین می بخشی،جبران کن. از جبران خليل جبران. ربط و بي ربط. پيچك سر به هوا. منو يك عالمه تو. يك سبد نجواي زميني. آبتني در حوضچه اكنون. يه روز.يه جايي.يه كسي. قالب های نایت ملودی. Design by : Night Melody.

blackviolin.blogfa.com

ویولن سیاه - درخت عاشق

http://www.blackviolin.blogfa.com/post-39.aspx

کنسرت دلتنگی های یک ساز. راه را گم کرده بود. باران سختی می بارید. شیشه ها بخار گرفته بودند و دید او کور شده بود. از دوردست سو سوی نوری به نظرش آمد به سمت آن حرکت کرد. پسر: می خوام برم سویل. راه رو گم کردم! دوره گرد: به اولین دوراهی که رسیدی باید بری سمت چپ. اما الان نمیشه، جاده ها رو بستن. جلوتر آب همه جا رو ورداشته. تا فردا صبح. شاید! راه دیگه ای نیست؟ اما خیلی نا امنه. یه جاده پر پیچ و خم و باریک هست که از وسط جنگل می گذره و گاهی بومی های منطقه از اون عبور میکنن. روستایی: تو این روستا غریبه ای؟ پسر به ...

blackviolin.blogfa.com

ویولن سیاه - مهمان ناخوانده

http://www.blackviolin.blogfa.com/post-61.aspx

کنسرت دلتنگی های یک ساز. مدتی در جای خود غلت زد تا شاید به خواب برود اما فایده ای نداشت. از آن شب هایی بود که انگار همه چیز دست به دست هم می دهند تا کلافه کننده و آزاردهنده جلوه کنند. همچون بیش از حد سفت یا نرم به نظر رسیدن بالشی که هر شب روی آن می خوابیم، یا صدای تیک تیک ثانیه شمار ساعت که ناگهان در گوش رخنه می کند و دیگر به هیچ وجه قصد خروج ندارد! سوالی که هزاران بار تا به حال از خود پرسیده بود). در همان حال با خود انیشید: اینجا دقیقا همون چیزیه که می خواستم. یه غار تنهایی دنج، میون یه طبیعت بکر! وارد ...

blackviolin.blogfa.com

ویولن سیاه - روز آخر

http://www.blackviolin.blogfa.com/post-18.aspx

کنسرت دلتنگی های یک ساز. زن: فردا آخرین روز گالریمه. یک هفته اس داری امروز و فردا می کنی اما هر بار به یه بهونه ای زدی زیر قولت.کاش از همون اول می گفتی نمیام. مرد: خیلی دوست داشتم که بیام، ولی خودت که می دونی، این روزها گرفتارم.کارهای شرکت اینقدر ذهنمو مشغول کرده که دیگه فرصتی برای زندگی کردن ندارم.فردا هم یه قرار مهم کاری دارم، اگه نرم همه چیز بهم می خوره.تو این دو راهی دلم با تو اما جسمم رو باید با خودم ببرم. من نقاش جسمم، مراقب دلت باش. الو، خونه ای عزیزم؟ اگه هستی گوشی رو بردار. نکنه هنوز خوابی!