hejranmop.blogfa.com

saeidparas2.blogfa.com

ღ♥ღعشق بچگیღ♥ღ - خیلی خسته ای

http://www.saeidparas2.blogfa.com/post-82.aspx

ღ ღعشق بچگیღ ღ. ܓܨسعیدم 10تا دوستت دارمܓܨ. صبح ساعت 9:05 زنگیدی ولی خواب بودم ساعت 12:02 از خونه بهت زنگیدم و گفتی دنبال کارهای ماشینم.بیمه و کارواش و . عصری ساعت 17:01 تک انداختی و منم تک زدم بهت.تا شب از هیچکدوممون خبری نبود تا اینکه ساعت 21:23 اس ام اس زدی که بیام اونجا گفتم باشه. ساعت 21:45 اومدم پیشت و اصلا حوصله نداشتی با اعصبانیت دنده عوض میکردی ترمز میگرفتی.گفتی سالار رو پارک پیاده کردم گفتم ما هم بریم پارک. نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۰/۰۱/۲۲ساعت 1:45 توسط کوچولو. یه روزی یه جایی یه دل شکوندم. در پس ...

saeidparas2.blogfa.com

ღ♥ღعشق بچگیღ♥ღ - بازکه امشب مستی

http://www.saeidparas2.blogfa.com/post-74.aspx

ღ ღعشق بچگیღ ღ. ܓܨسعیدم 10تا دوستت دارمܓܨ. از صبح منتظر زنگت بودم تا اینکه شب که داشتم از خونه دایی مسعود اینا بر میگشتم زنگ زدی. صدات یه طوری بود کلفتر و با یه لحن دیگه و صدای اهنگ میومد. گفتم کجایی میزنی و میرقصی. گفتی تو ماشینم الان از مغازه در اومدم و راننده ماشین اهنگ باز کرده. گفتم صدات نمیاد پیاده شو بعدا بحرفیم. ساعت 1:16 بود که زنگیدی و بعد یه کم حرفیدن قطع کردی و هی تکرار میکردی دوستت دارم و نفس نفس میزدی. گفتم خفه نشی زیر لحاف. به خاطرت جون میدم و حاضرم برات بمیرم. صدای نفسات بلندتر شد. صبح خو...

saeidparas2.blogfa.com

ღ♥ღعشق بچگیღ♥ღ - اخرین دیدار توی اخرین روز سال

http://www.saeidparas2.blogfa.com/post-76.aspx

ღ ღعشق بچگیღ ღ. ܓܨسعیدم 10تا دوستت دارمܓܨ. اخرین دیدار توی اخرین روز سال. بعد اينکه برگشتم خونه چندباري زنگيدي و حرفيديم. گفتم شب بيا ببينمت گفتي برات يه عروسک گرفته بودم وقتي برگشتي ميدم. گفتم خب حالا که اينطور شد شب بيا ديگه. گفتي اگه بتونم باشه. شب ساعت ۱۰بود داشتيم ميرفتيم خونه عزيز اينا زنگيدي که دارم ميام. گفتم بيا خونه عزيز اينا. رسيديم جلو در عزيز اينا زنگيدي که منم اينجام گفتم بيا در پشتي ساعت ۲۲:23 اومدي و ديدمت عروسک هم دادي برام. گفتي اسمش شاهين هستش! یه روزی یه جایی یه دل شکوندم. اين من که م...

saeidparas2.blogfa.com

ღ♥ღعشق بچگیღ♥ღ - خودت اعتراف کردی که از من زرنگتری

http://www.saeidparas2.blogfa.com/post-80.aspx

ღ ღعشق بچگیღ ღ. ܓܨسعیدم 10تا دوستت دارمܓܨ. خودت اعتراف کردی که از من زرنگتری. دیروز که از صبح ازت خبری نبود و عصری باز بهم گیر دادی که خونه نبودی و از این حرفها.از خونه زنگ زدم تا مطمتن بشی که خونه ام. گفتی از خودم بدم میاد و میخوام دو هفته ای گوشیم رو خاموش کنم. اخه تو خاموش کنی من نمیتونم تحمل کنم.نذاشتم خاموش کنی و گفتم راحت باش هرطور میخوای گیر بده من ناراحت نمیشم. امروز ظهر 12:50 زنگیدی و گفتی 2 دقیقه بیا ببینمت و برم ساعت 13:09 اومدم و 13:25 برگشتم خونه. گفتی باشه پاشو بریم. بلندم کردی و راه افتادی.

saeidparas2.blogfa.com

ღ♥ღعشق بچگیღ♥ღ - به پایان امد این دفتر ولی حکایت همچنان باقیست...

http://www.saeidparas2.blogfa.com/post-86.aspx

ღ ღعشق بچگیღ ღ. ܓܨسعیدم 10تا دوستت دارمܓܨ. به پایان امد این دفتر ولی حکایت همچنان باقیست. بعد از گذشت این همه سال همسفری. شگفتا که هنوز با هم بیگانه بودیم. گر چه به یک زبان سخن می گفتیم. دریغا که حرف همدیگر را نمی فهمیدیم. در بن بست تنهایی مان به هم گفتیم سلام. و در شاهراه عمر به هم گفتم خدا حافظ. که گویا سرنوشت اینست. که هر آغاز پایانی دارد. اول از همه بی مقدمه ممنونم از همه دوستایی که اومدن و بهم سر زدن و این مدت تنهام نذاشتن و با راهنماییهاشون خیلی کمکم کردن. موندم از کجا شروع شد؟ که تو رو دوباره دیدم.

saeidparas2.blogfa.com

ღ♥ღعشق بچگیღ♥ღ - ميخواستي از دلم در بياري

http://www.saeidparas2.blogfa.com/post-70.aspx

ღ ღعشق بچگیღ ღ. ܓܨسعیدم 10تا دوستت دارمܓܨ. ميخواستي از دلم در بياري. شب زنگيدي و مثلا به خيال خودت ميخواستي از دلم در بياري. منم خنديدم و باهات خوب حرف زدم چون من نميخوام همون شخص سابق باشم ميخوام به فرقي بينمون باشه چون ديگه فکر کنم بچه ي ديروزي نيستيم. درسته تو با حرف اين و اون منو زير پات له ميکني اما اگه قرار باشه منم مثل تو رفتار کنم و هي باهات لج کنم و جنگ و دعوا ديگه چه فرقي بينمون ميشه ميشم تو. ولي سعيد ميدوني تو چيکار کردي؟ من رو فروختي به علي. من رو فروختي به علي. چه شبها تا سحر در خلوتی بیرنگ.

saeidparas2.blogfa.com

ღ♥ღعشق بچگیღ♥ღ - اگر از احوالم بپرسید زنده ام!

http://www.saeidparas2.blogfa.com/post-89.aspx

ღ ღعشق بچگیღ ღ. ܓܨسعیدم 10تا دوستت دارمܓܨ. اگر از احوالم بپرسید زنده ام! نميدونم چي بايد بگم. چند وقته دارم فکر ميکنم. پست جديد چي بذارم. اين روزها ذهنم بدجوري پر از هيچ و پوچه. انگار شستشوي مغزيم دادند. ديگه ذهنم ياري نمي کنه بنويسم ولی مینویسم :. نمي دانم از فراق تو بنالم يا از غريبي خودم؟ نمي دانم تو را بخوانم که بر گردي يا خودم را دعا کنم که بيايم. از اين بسوزم که نيستي يا از آن بنالم که چرا هستم؟ هيچ مي گويي اسيري داشتي حالش چه شد ، خسته ي من نيمه جاني داشت احوالش چه شد؟ یه روزی یه جایی یه دل شکوندم.

saeidparas2.blogfa.com

ღ♥ღعشق بچگیღ♥ღ - اولین دروغ 90

http://www.saeidparas2.blogfa.com/post-78.aspx

ღ ღعشق بچگیღ ღ. ܓܨسعیدم 10تا دوستت دارمܓܨ. اخه چرا اینطوری میکنی؟ عصری 19:40 بهم تک زدی و اصلا متوجه نشدم شاعت 20 بهت زنگیدم و گفتی کجا بودی و از این حرفها دنبال بهونه بودی. گفتم خونه ام و 3 ساعت توضیح. گفتی تبریزم و تا 15 دقیقه پیش جلو درتون بودم. گفتم اگه نریم خونه عمو مجید میام ببینمت. بهت اس ام اس زدم که کجایی؟ اس ام اس زدی که من که تبریز نیستم. خیلی بدم اومد از دروغت. زنگیدی و با صدای بلند باهات حرفیدم و تو باز دروغات و ادامه دادی. بعدشم گفتی دعوت نامه نفرستاده بودم که بیای. اس دادی که خودت قطع کردی.

saeidparas2.blogfa.com

ღ♥ღعشق بچگیღ♥ღ - آشنا احوال چشمم را ببين و رخ نما ، بي تو اين عالم به چشمانم غريبي ميكند

http://www.saeidparas2.blogfa.com/post-77.aspx

ღ ღعشق بچگیღ ღ. ܓܨسعیدم 10تا دوستت دارمܓܨ. آشنا احوال چشمم را ببين و رخ نما ، بي تو اين عالم به چشمانم غريبي ميكند. از اولین روز سال 90 رفتیم بندرعباس و تو این مدت فقط تلفنی حرفیدیم. تا من برگردم تو هم با دوستات رفتی مشهد و فقط تلفنی میحرفیم دیداری نیست. پس تا موقع دیدار. آن لحظه که دلتنگ یارم می شوم. خود به خود هوس باران را می کنم. آن لحظه که اشک از چشمانم سرازیر می شود. هوس یک کوچه تنها را می کنم. آن لحظه است که دلم می خواهد تنهایی در زیر باران بدون هیچ چتر و سر پناهی قدم بزنم. کجایی ای یار من؟ کاش تو ...

saeidparas2.blogfa.com

ღ♥ღعشق بچگیღ♥ღ - دعواي هميشگي(بي اعتمادي)

http://www.saeidparas2.blogfa.com/post-81.aspx

ღ ღعشق بچگیღ ღ. ܓܨسعیدم 10تا دوستت دارمܓܨ. يه نيم ساعتي ميشد که از خواب بيدار شده بودم که زنگ زدي که دارم ميرم بناب و بابام تصادف کرده! خيلي ناراحت شدم انگار باباي خودم چيزيش شده باشه ناراحت شدم تا ظهر گيج بودم که ساعت 15:42 زنگيدي که نميدونم پاش شکسته و کمرش هم از قبل مشکل داشت واقعا ناراحت شدم. برگشتي پشت گوشي بهم گفتي تو به فکر انتقام باش خوشحال شدي! به برخورد اخه ادم خوب(بچه) اگه خانواده من چيزيش بشه تو خوشحال ميشي که منم خوشحال بشم؟ حرف رو تو دهنت بپز بعد بده بيرون. گفتي شوخي کردم و از اين حرفها.