jehalat.blogfa.com

bekhooon.blogfa.com

بخون

http://www.bekhooon.blogfa.com/8911.aspx

من یک نویسنده نیستم" /. من یک نویسنده نیستم. بعد از این همه مدت ها. باز هم بی محتوا به قول دوسته که اسمشو نمی دونم. تنها برای رفع حاجت. تنها برای رفع حاجت. پاپلی پ( شعبان بالا خیلی ). چهارشنبه بیست و هفتم بهمن ۱۳۸۹. نه به آنان که شلیک می کنند . تلویزیون نمی توانست لوله ی تفنگی را که به روی جمعیت نشانه گرفته شده بود نشان دهد . مرد جوان سعی می کرد انگشت آزادیش را بلند تر بگیرد . و خیره! و همچنان محکم تر از پسر جوان پا بر زمین می کوبد و می کوبم . و هم چنان پوست داغ کشیده می سد روی داغ تر . و انگشت به نشانه ...

sedayekhak.blogfa.com

صدای خاک

http://www.sedayekhak.blogfa.com/8910.aspx

کاش کسی گورهای زنده را خفه می کرد. باید دیوانه باشی وقتی. از پنجره ماه را تماشا میکنی. خدا هم سیگار میکشد؟ نوشته شده در پنجشنبه بیست و سوم دی ۱۳۸۹ساعت 19:6 توسط الناز ملکیان. کاش کمی کوچکتر بود! خدا،در اتاقم جا نمیگیرد. وقتی، دست به دامانش میشوم. نوشته شده در پنجشنبه بیست و سوم دی ۱۳۸۹ساعت 19:5 توسط الناز ملکیان. روبروی یک اینه گریه میکنم. از خودم خسته شدم. اینه را میشکنم اما. چهره ی خسته ام بیشتر میشود. از خودم خسته شدم. تکه ای از اینه را روی رگم فشار میدهم. چهره ی من از من خسته شده. از خاطره های خونی.

bekhooon.blogfa.com

بخون

http://www.bekhooon.blogfa.com/8606.aspx

من یک نویسنده نیستم" /. من یک نویسنده نیستم. بعد از این همه مدت ها. باز هم بی محتوا به قول دوسته که اسمشو نمی دونم. تنها برای رفع حاجت. تنها برای رفع حاجت. پاپلی پ( شعبان بالا خیلی ). یکشنبه هجدهم شهریور ۱۳۸۶. هوا بالا اب پایین. اب پایین پایین پایین. دست دراز میکرد که به هوا چنگ بزند اب گیرش می امد. حالا که تنها هستم و اگر تنها هستم که نمی ترسم. برق چشمهایش که مدام هی میزد توی چشمهایم و میرفت ان سوترهایش و برمی گشت و هی می زد توی چشمهایم بود که مرا به شک می انداخت که بی گناه نباشد. شنبه دهم شهریور ۱۳۸۶.

bekhooon.blogfa.com

بخون

http://www.bekhooon.blogfa.com/post-23.aspx

من یک نویسنده نیستم" /. من یک نویسنده نیستم. بعد از این همه مدت ها. باز هم بی محتوا به قول دوسته که اسمشو نمی دونم. تنها برای رفع حاجت. تنها برای رفع حاجت. پاپلی پ( شعبان بالا خیلی ). شنبه شانزدهم خرداد ۱۳۸۸. بعد از این همه مدت ها. در واپسین مفهوم خویش خفته. می باید بار تن ها را به دوش می کشید. زمان در لحظه ی نخستین آفرینش ایستاده به صفر. ازل برای ابد آغازی نبود گرچه ناگزیر وار پایان داشت. خدای چشم فرو بسته بر جهالت. زنجیر کشیده بر خوشه های گس تبعید. رنج جانکاه وسوسه را پایانی نمی انجامید گویی.

bekhooon.blogfa.com

بخون

http://www.bekhooon.blogfa.com/8608.aspx

من یک نویسنده نیستم" /. من یک نویسنده نیستم. بعد از این همه مدت ها. باز هم بی محتوا به قول دوسته که اسمشو نمی دونم. تنها برای رفع حاجت. تنها برای رفع حاجت. پاپلی پ( شعبان بالا خیلی ). سه شنبه بیست و دوم آبان ۱۳۸۶. یه شب که سرد بود. یه شب سرد بود. تفنگ رو دوشش بود. تفنگ رو دوشش سنگین بود. از اون دور شنیده بود. دو تا چشم لای بوته ها درشت قرمز عصبانی. داشت صبح می شد. گرگ و میش بود. دو تا چشم همون دور عصبانی قرمز درشت. تفنگ تو دستش بود. این نزدیک بچه گراز چشاش بسته بود. Weblog Themes By Pars Theme.

bekhooon.blogfa.com

بخون

http://www.bekhooon.blogfa.com/8805.aspx

من یک نویسنده نیستم" /. من یک نویسنده نیستم. بعد از این همه مدت ها. باز هم بی محتوا به قول دوسته که اسمشو نمی دونم. تنها برای رفع حاجت. تنها برای رفع حاجت. پاپلی پ( شعبان بالا خیلی ). چهارشنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۸۸. آه در آهنین چشمهای آن روز لیلا. میان آن همه کبودی ها ، قرمزی ها اما انگاری خودش را بیشتر نشان می داد .هر چند قطره، کوچک، قطره ، اما خودش را لابد خیلی نشان می داد . همه مان را از پشت دیوار ها لابد دیده بود که حرف نمی زد و حتا جیغ هم نمی کشید.آخ هم نمی گفت. اما من هی توی دلم میگفتم آخ! همان رو...

bekhooon.blogfa.com

بخون

http://www.bekhooon.blogfa.com/post-28.aspx

من یک نویسنده نیستم" /. من یک نویسنده نیستم. بعد از این همه مدت ها. باز هم بی محتوا به قول دوسته که اسمشو نمی دونم. تنها برای رفع حاجت. تنها برای رفع حاجت. پاپلی پ( شعبان بالا خیلی ). جمعه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۰. یادم باشه همیشه یه آینه بزارم تو کیفم . خانم ببخشید اگه بخوام برم قائم از اینجا باید سوار تاکسی شم؟ می گم: بله . می رم چند قدم اون طرف تر منتظر تاکسی می ایستم . هم مسیریم اما من زودتر پیاده می شم . موها و ریش هاش منو یاد طلبه های مسجد ملا صفر علی می ندازه . اما نه! تو دلم می گم : چرا تاکسی تلف...

bekhooon.blogfa.com

بخون

http://www.bekhooon.blogfa.com/8710.aspx

من یک نویسنده نیستم" /. من یک نویسنده نیستم. بعد از این همه مدت ها. باز هم بی محتوا به قول دوسته که اسمشو نمی دونم. تنها برای رفع حاجت. تنها برای رفع حاجت. پاپلی پ( شعبان بالا خیلی ). یکشنبه بیست و نهم دی ۱۳۸۷. باز هم بی محتوا به قول دوسته که اسمشو نمی دونم. اين هم از روز هاي پيش از تبعيد. بگذريم براي خودم هم حرف زدن از چيزي كه تنها ترس توي دلم مي آورد خوشا يند نيست . I will not serve that in which I no longer believe. Using for my defence the only arms I only arms I allow myself to use :. باید که به مطل...

nimarad83.persianblog.ir

نصیحتی به ارواح خوابگرد ,در شبی که مه, دیدن را دشوار کرده

http://nimarad83.persianblog.ir/post/45

نصیحتی به ارواح خوابگرد ,در شبی که مه, دیدن را دشوار کرده. و آن خط پنجم منم. و خدایی که در این نزدیکیست. ما جماعت چاپلین ندیده! دو رگه ای در حوالی شما. تو وسکوت من و عذاب. مرده های بی برکت. برای همیشه ی پنجشنبه غمگین های عجیبی سراغ دارم. تقاص همیشه گی که نمی دانم چه چیزی بیدارم را تمام می کند و به خواب های عمیقققق. یعنی آرامش از نیمه شب تاااااااا. و پنجشنبه های غمگین برای همیشه غمگین می ماند. بیا با پک های عمیق فراموش کنیم و زمان بگذرد از سقف های بی شمار این سال ها و به جایی نرسد. پيام هاي ديگران .

nimarad83.persianblog.ir

نصیحتی به ارواح خوابگرد ,در شبی که مه, دیدن را دشوار کرده

http://nimarad83.persianblog.ir/post/40

نصیحتی به ارواح خوابگرد ,در شبی که مه, دیدن را دشوار کرده. و آن خط پنجم منم. و خدایی که در این نزدیکیست. ما جماعت چاپلین ندیده! دو رگه ای در حوالی شما. تو وسکوت من و عذاب. مرده های بی برکت. می پیچد درتنم که تن استخوان و خون مانده و ترسی خزنده. خزه های کف از غروب دیروز در تنم که تن آرامش گم شده و لرزه های چسبنده. می رود و میرود و می رود تا صدای کسی به گوش نرسد مثل جمله های تکراری. اصلن چرا کسی داد نمی زند: بس کن نیما! و تکرار را بکوبد به خزه های آسمان که حالا رگ ها را.حالا به موقع نمی رسد به تن.