kaktusezakhmi.blogfa.com

nefrinbardelesang.blogfa.com

تا لب هیچ - دلم تنگ شده

http://www.nefrinbardelesang.blogfa.com/post-87.aspx

دلم چای می خواهد. دلم تنگ شده برای روزهایی که گذشت. روزهایی که نارنج بود. روزهایی که دلم عاشقی را دوست داشت. می کردم از ته دل. روح جاری بود در سلول. پنجره ی اتاق را باز می کردم. موسیقی کلاسیک گوش می دادم. دلم تنگ شده برای آن وقت ها که. با شنیدن یک بیت شعر دلم پر می کشید. چشمانم برق می زد. نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم دی ۱۳۹۰ 0:57 توسط msrb. چشمهای پرنده را که از او بگیرند. پروازش بی نهایت می شود. چشمهایم در دست توست. دکتر عبدالرضا مدرس زاده. از یه بی سواد. یک سبد سیب کال. انجمن حسابداران رسمی ایران.

nefrinbardelesang.blogfa.com

تا لب هیچ

http://www.nefrinbardelesang.blogfa.com/8912.aspx

شکوفه های پشت پنجره هم. دلم را باز می کنم. حرارت چشمانم خوشحالی ام را. وقتی حالت خوب است همه می فهمند! این بار تو نفهمیدی؟ امروز بوی خنده های بلند می آید! روح من رقص کنان. سراغ نشانی ات را می گیرد. هر گوشه کناری خبری از توست! پر رنگ تر از همیشه. ماهی قرمز دریا دیده! دل تو محکم و قرص! صدای پر شور نفسهای تو را کم دارم! دست هایم را نگاه می کنم. هر آرزوی دخترانه ای. را مایوس می کند. روبان قرمز چاقویی را به خاطرم می آورد! هر سال اتفاق می افتد! کیک شیرین نگاهت بود و. آخرین چای دم کشیده ی اسفند! درو می کنم .

nefrinbardelesang.blogfa.com

تا لب هیچ - شهر ِ من

http://www.nefrinbardelesang.blogfa.com/post-84.aspx

کم کم به خودم نزدیک می شوم! به روزهایی که از من گرفتند. هوای جدیدی را می بلعم! نه نمایشی در کاراست. نه ماسکی زده ام. نه رنگ و لعابی ،. شاید تنها فاصله ی چشمانم با ابروانم بیشتر شده اند! برای کسانی که خودشان نیستند! که عقاید نیمه کاره را جمع می کرد. شاید بالا می آورد! شک را در چشمان دختربچه ای. که هنوز بلوغ را هضم نکرده بود. من خون بازی را در نگاه مردی چهل ساله دیدم! نگاه ها همه خاکستریست. انگار فیلتری از شک جلوی دیدمان را گرفته است! سر کوچه که می رسم. چشمان گردی در تاریکی منتظرند. همه جا همین طور است!

nefrinbardelesang.blogfa.com

تا لب هیچ

http://www.nefrinbardelesang.blogfa.com/9012.aspx

لحظه ای کنارم بنشین. آخر بوی بهار می آید. حیاط خانه ی ما آنقدر وسعت دارد که. قدم های من و تو را پذیرا باشد. که عشق من و تو را. من با عجله چای می ریزم. همان هایی که باحرارت دستانم دم می کشید! تا می امدم تو موسیقی کلاسیک می گذاشتی. هوا آنقدر خوب است که دیوانه شویم. بوی نارنج تمام فضای ذهنمان را پر می کند! اصلا بگذار چایمان را با قند نگاه هم بخوریم! بگذار این لحظه ، این خاطره. آخرین عاشقی امسال باشد. نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم اسفند ۱۳۹۰ 15:23 توسط msrb. مدتی ست عاشق شدم. امشب بعد از سالها. هی فکر می کنم.

nefrinbardelesang.blogfa.com

تا لب هیچ

http://www.nefrinbardelesang.blogfa.com/9003.aspx

هولناک است میان جان کندن تردید و یقین دست و پا زدن. تفکر مفلوجی ست اینکه. به آینده ی احتمالی فحاشی کنی! مرزی برای خود ترسیم کنی و حول آن مدام گیج بزنی! هر انسانی را4برابر ببینی و بخندی به فلسفه ی زن بودن! سیاهی اتاق دلیل بر تاریکی نگاه من نیست! تو ساده تر از آنی که قانون کلی جهان مرا بدانی! دنیای عقاید دست به عصا! بمانی با من بیشتر آشنا می شوی. با مضمون خنده های نیمه کاره. با اضطراب خام و پاک دختری جوان. دختری که هنوز بی صدا گریه می کند. از پک عمیق یک سیگار می ترسد. خاکستری لبخند می زند. حالا قضاوت کن که.

light-paradise.blogfa.com

خاطره ای بر بال رویا

http://www.light-paradise.blogfa.com/9001.aspx

خاطره ای بر بال رویا. سروده های عباس مطوری. از اولش هم بد بود ، حال و احوال ما همه. کي ميدونست که رويامون، واسه دنيامون خيلي کمه. عاشق شديم به هواي هم، جدايي نصيب ما شد. آغوش باز کرديم اما ، تنهايي رقيب ما شد. تو هم انگار هوايي شدي، نميديدي حال و احوالمو. بي تو ديوونه شدم و تو ، ندادي جواب سوالمو. تو عاشقي يا فارق؟ در صدايم سکوت لرزيد. برق خوش رنگ چشمام هم، از خاموشي تو ترسيد. کاش حال منو ميفهميدي که من دارم چي ميکشم. کجاي اين تقدير مقصرم؟ زجرو واسه کي ميکشم؟ تقصير منه يا تقصير تو؟ کاش کمي فرقي داشت.

bobesfanji.blogfa.com

باب اسفنجی

http://www.bobesfanji.blogfa.com/9007.aspx

مربوط به پست قبلی. مراسم افتتاحیه شروع می شود و من با بی میلی تمام، خودم را برای ساعتها نشستن روی صندلی های سرد و بی جان سالن آماده می کنم. سخنران ها از صندلی ها مرده ترند و حرف ها بوی "نا" می دهد از بس در کلیشه های گندیده غرق شده اند. محمد کنارم نشسته، ساده و صمیمی است، مثل لحظه ی طلوع خورشید که باهم دیدیم. سخنران ها یکی پس از دیگری بالای استیج می روند و ما می خندیم! گروه قرار است چند سرود اجرا کند. رهبر گروه با زبان اشاره از داخل جمعیت گروه را هدایت می کند. شرایط به سمت غیر طبیعی شدن حرکت می کن...گروه ...

fanousekhiseshab.blogfa.com

فانوس خیس -

http://www.fanousekhiseshab.blogfa.com/post-2.aspx

و خدایی که در این نزدیکیست. در خواب دیدم آمدی از جا پریدم. با شوق دیدار تو تا کوچه دویدم. آن گرمیه آغوش تو در خاطرم هست. شاید حقیقت یابد این خوابی که دیدم. اما حقیقت چیز دیگر بود حالا. با رفتنت تا اوج نابودی رسیدم. دلتنگی ام بسیارو همدردی ندارم. ای کاش میدیدی چه رنجی میکشیدم. باید قبولش کرد آری رفته ای تو. من جام تلخ دوستی را سر کشیدم. نوشته شده در شنبه ۲۰ شهریور۱۳۸۹ساعت 18:55 توسط زهرا فولادی. Design By : فانوس خیس. و این منم زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد. بانک جامع قالب های فارسی. قالب های نایت ملودی.

dreamfactory.blogfa.com

کارخونه ی رویا - Asi 5

http://www.dreamfactory.blogfa.com/post-7.aspx

می گن این روزا به من فک می کنی. می گن این روزا پر از تشویشی. فکر این حرفا عذابم می ده. این جوری داغون تر از من می شی. نوشته شده در چهارشنبه ۱۸ آبان۱۳۹۰ساعت 10:39 توسط آرزو. طاقت میارم . . .

fanousekhiseshab.blogfa.com

فانوس خیس -

http://www.fanousekhiseshab.blogfa.com/post-7.aspx

و خدایی که در این نزدیکیست. دوستان من کجا هستند. نوشته شده در دوشنبه ۲۷ دی۱۳۸۹ساعت 15:56 توسط زهرا فولادی. Design By : فانوس خیس. و این منم زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد. بانک جامع قالب های فارسی. فرهنگستان زبان وادبیات فارسی. قالب های نایت ملودی.