matarsak.persianblog.ir

maryamzarmehr.persianblog.ir

سپید خوب - قصر شنی

http://maryamzarmehr.persianblog.ir/post/25

حرفهای خسته باغ را به آینه ای متبسم خواهم کرد. لبخند های رنگ پریده که بر کاغذ های کاهی می نشینند. و چه خوب می نشینند . و من می خواهم. خواب زمستانی یک آسمان را تجسم کنم. آسمان شسته خرسها . دستهایم را به سوگ برگها می کشاند. و گمان اینکه یک سپید خوب باید کوتاه باشد. مرا از اندیشه راه باز می دارد! یاد روز هایی که سطر آب را می فهمند. ته تابستانی شفاف را در نور لاله ها می دواند. و من چگونه راه می پیمایم؟ که دریای نگاهت را موج می زند؟ و غریق چشمهای طوفان زده ام خواهد بود؟ و تو به اندازه شعرهایت نمی دانی.

maryamzarmehr.blogfa.com

قــصــر شــنــی

http://www.maryamzarmehr.blogfa.com/9304.aspx

این روزها سخت دلتنگم .دلتنگ آن دختر بچه خندانی. که ایوان خانه مادربزرگ برایش از تمام دنیا بزرگتر بود. میخواستم بار دیگر در باور ساده اش بارور شوم تا فراموش کنم. میخواهم بار دیگراز حرفهای دایی علی دلخور شوم که مادرم را. به داشتن دو دختر سرزنش میکرد. میخواهم ندانم که او از دردهایی که در انتظارمان بودند سخن میگفت. این روزها سخت دلتنگم . دلتنگ سنگهای یه قل دو قل و توت های سرخ مادربزرگ. چغل بادام های ترش و آفتاب گرمی. که سادگی را در رگهایمان رنگ میبخشید. خیال بیدریغ من که روی قالی های ترکی مادربزرگ.

maryamzarmehr.persianblog.ir

فصل پنجم - قصر شنی

http://maryamzarmehr.persianblog.ir/post/23

گاهی که نیاز شب. به موسم تگرگ بهانه دارد. جایی که لحظه های خالی. که کابوس دریا سحر نمی گیرد . تداعی آزاد درختان این باد هم. شب گیر پوچی هایم . تا به عزم روشن کنی ام. 1784;:٤٧ ‎ب.ظ ; شنبه ۱ اسفند ،۱۳۸۸. پيام هاي ديگران . لیست وبلاگ های تخصصی. Powered by PersianBlog.ir.

maryamzarmehr.persianblog.ir

قصر شنی

http://maryamzarmehr.persianblog.ir/1389/2

کاغذ های مچاله شده . سطوری که خط خوردگی احساسم را. به زباله دانی سرنوشت می ریزد. پستو نشین سفید های سیال می کند. رهایی را تا استخوانهای شکسته ام پیوند زند. و شعرهای خاکی ام را. از زخم گاه تنهایی. تا زایشی سبز بال دهد. که دیوانگی رد پایم را. تا ابهام لکه های خاکستری ماه. و (من مهجورم )را. تا حضوری بی امان پر کند. کجاست آخرین ایستگاهی که. تورم را از اتهام خانگی ام بزداید؟ و خوابدردهای بی دریغم را. تا تبسم تخمهای پاییزی. پيام هاي ديگران . لیست وبلاگ های تخصصی. Powered by PersianBlog.ir.

maryamzarmehr.blogfa.com

قــصــر شــنــی - کودکی نا خواسته

http://www.maryamzarmehr.blogfa.com/post-32.aspx

با واژه هایی حرف بزنم،. که هر روزآنها را. در تشتی مسی می شویم. کودکی ناخواسته از من متولد شد. که از گیره ای رنگ پریده از بند آویزان است . کودکی که گاه در حلقه زبان آموزی،. بوی هیمه می گیرد،. و صبر می دوشد. این کار هر روز من است! که در کلیشه آب و جارو. به نبوغ گلهای انار. و این شکوه ی همیشگی زانوهاست! پله ها را چه کنم؟ شکار ستاره را به که خواهم سپرد؟ آنجایی که کودکی شفاف بزایم. آینه های شسته را چه می نامند؟ تا سرزمین کرم های سبز ابریشمی،. چند قرن باقی مانده؟ می خواهم پروانه شوم.

maryamzarmehr.blogfa.com

قــصــر شــنــی

http://www.maryamzarmehr.blogfa.com/9111.aspx

La coupe de regret. La coupe de regret. Je sais que si je dis toute chose. Cela restera des paroles. Ce moment inachevé dans mon cœur est l`étendu. D`un pont qui s`arrête . Comme l`étendu d`une hésitation faisant pousser des cauchemars. Au milieu de mes yeux. Comme si mille miroirs dementissent. De quoi ai-je crainte? Si a la séduction de tes yeux magique. Je boirais la coupe de regret? Et si a la douceur d`une l`légende sans douleur,. Je serai flambant sous la peau de la lune? De quoi as-tu crainte?

maryamzarmehr.blogfa.com

قــصــر شــنــی - la coupe de regret

http://www.maryamzarmehr.blogfa.com/post-31.aspx

La coupe de regret. La coupe de regret. Je sais que si je dis toute chose. Cela restera des paroles. Ce moment inachevé dans mon cœur est l`étendu. D`un pont qui s`arrête . Comme l`étendu d`une hésitation faisant pousser des cauchemars. Au milieu de mes yeux. Comme si mille miroirs dementissent. De quoi ai-je crainte? Si a la séduction de tes yeux magique. Je boirais la coupe de regret? Et si a la douceur d`une l`légende sans douleur,. Je serai flambant sous la peau de la lune? De quoi as-tu crainte?

maryamzarmehr.blogfa.com

قــصــر شــنــی

http://www.maryamzarmehr.blogfa.com/8904.aspx

چیزی در سینه ام می سوزد. و هراس را به دستهایم آغشته می کند. طعم تلخی گلویم را تر می کند. وقتی که پدر را در آخرین لحظه بخاطر می آورم:. خس خس سرد نفسها. و عرقی که چهره را می پرداخت. این چشمهایست که برای اولین بار. به جشن خوابها فرو رفته. نگاهم به او خیره مانده. بی اختیار پیشانی چروکیده اش را. لحظه ای مشکوک .سردو آرام . آهنگ نفسها به آخر رسید. پدر کوله بار عمر بر زمین نهاد. که دیو کوچک مرگ. با حوصله از من می گیرد. دستهای پدر بی جان است. بوی خوب پدر هنوز هم به خانه جان میدهد. و تن بیماری که هنوز گرم است.

maryamzarmehr.blogfa.com

قــصــر شــنــی

http://www.maryamzarmehr.blogfa.com/9301.aspx

به وقت رفتن که میرسم. چمدانم پر میشود از نغمه دلتنگی. و نگاه اخر . می خواستم با چیزهایی بدرود گویم. از جنس ابر و مه,. انگاه که اسمان گامهایش را به کوله بارم اویخت. دلم از همه چیز پر شده. و به تلنگوری بغض الود. و به اسمانی که همه جا یکرنگ نیست,. و به فریبی کودکانه.که تقدس را از باور کوچکم میگیرد ,. و به مهر مادرانه ناتمامت. که رخوت تنهایی ام را هیچگاه به بال ستاره ها نیافروخت. و مرا در حسرت الهام سرایش به پایان برد. میراثم از این خاک. یک جفت گوشواره فروهر بود. که کوشه چمدانم رابه ناز رازهای پرشکوه.

maryamzarmehr.blogfa.com

قــصــر شــنــی

http://www.maryamzarmehr.blogfa.com/9205.aspx

با واژه هایی حرف بزنم،. که هر روزآنها را. در تشتی مسی می شویم. کودکی ناخواسته از من متولد شد. که از گیره ای رنگ پریده از بند آویزان است . کودکی که گاه در حلقه زبان آموزی،. بوی هیمه می گیرد،. و صبر می دوشد. این کار هر روز من است! که در کلیشه آب و جارو. به نبوغ گلهای انار. و این شکوه ی همیشگی زانوهاست! پله ها را چه کنم؟ شکار ستاره را به که خواهم سپرد؟ آنجایی که کودکی شفاف بزایم. آینه های شسته را چه می نامند؟ تا سرزمین کرم های سبز ابریشمی،. چند قرن باقی مانده؟ می خواهم پروانه شوم.