naadi.blogfa.com

shaparakkhastemisheh.blogfa.com

اگر باید ببازم من به چشمای تو می بازم...

http://www.shaparakkhastemisheh.blogfa.com/8712.aspx

اگر باید ببازم من به چشمای تو می بازم. بوی باران بوی سبزه بوی خاک. شاخه های شسته باران خورده پاک. آسمان آبی و ابر سپید. عطر نرگس ،رقص باد. نغمه ی شوق پرستوهای شاد. خلوت گرم کبوترهای مست. نرم نرمک میرسد اینک بهار. خوش به حال روزگار. خوش بحال چشمه ها و دشت ها. خوش بحال دانه ها و سبزه ها. خوش بحال غنچه های نیمه باز. خوش بحال دختر میخک که می خندد به ناز. خوش بحال جام لبریز از شراب. خوش به حال آفتاب. ای دل من گر چه در این روزگار. جامه ی رنگین نمی پوشی به کام. باده ی رنگین نمیبینی به جام. گر می گیرد دلم.

shaparakkhastemisheh.blogfa.com

اگر باید ببازم من به چشمای تو می بازم... -

http://www.shaparakkhastemisheh.blogfa.com/post-39.aspx

اگر باید ببازم من به چشمای تو می بازم. گرمی دستای من کم شده دستاتو بده. دستای سرد منو گرم بکن. ف:تمام ناتمام من با تو تمام می شود. نوشته شده در چهارشنبه ۱۴ شهریور۱۳۸۶ساعت 11:7 توسط فهیمه. بهاری که میشود دلم می دانم که عاشقم . زمستان نشانه میرود گلها را. صحرا صبور به تماشا نشسته است. دست که می سایم بر گرده ی باد پوستم میسوزد. گر می گیرد دلم. می دانم اما بهاری می شوم. می خوانم بلند که عاشقم. با یک نگاه و من اینگونه اغاز شدم. چشم انتظار نگاهت خواهم ماند. لبریز با تو بودنم. شب شد و مهتاب بر آمد.

shaparakkhastemisheh.blogfa.com

اگر باید ببازم من به چشمای تو می بازم...

http://www.shaparakkhastemisheh.blogfa.com/8702.aspx

اگر باید ببازم من به چشمای تو می بازم. ای نوازش تو بهترین امید زیستن. من ز اوج لذتی نگفتنی گذشته ام. در بنفشه زار چشم تو. عطر های سبز و ابی و کبود. نغمه های نا شنیده ساز می کنند. بهتر از تمام نغمه ها و سازها. خوب خوب نازنین من. نام تو مرا همیشه مست میکند. بهتر از تمام شعرهای ناب. نوشته شده در چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت۱۳۸۷ساعت 12:49 توسط فهیمه. بهاری که میشود دلم می دانم که عاشقم . زمستان نشانه میرود گلها را. صحرا صبور به تماشا نشسته است. دست که می سایم بر گرده ی باد پوستم میسوزد. گر می گیرد دلم.

shaparakkhastemisheh.blogfa.com

اگر باید ببازم من به چشمای تو می بازم... - صدای بی صدا

http://www.shaparakkhastemisheh.blogfa.com/post-19.aspx

اگر باید ببازم من به چشمای تو می بازم. من از ترنم صدای تو زاده شدم. از پرنیان نگاهت انزمان که مرا نگریستی. تابستان های کودکی ام پر بود از عطر خنده و ترانه. از شوق حضورت از حسرت با تو بودن. پروانه وار دورت می گردیدم. اگر با گوشه ی چشم نگاهم را پاسخ می دادی. عشقت سلطنت می کند بر دلم. من عشق اهورایی ات را با هیچ چیز عوض نمی کنم. از طراوت عشق نیلوفری ات جانی دوباره می گیرم. وقتی که در من می نگری. می افتم از نفس رها می شوم. عاشق تر می شوم. پر می زند دلم. کاش بودی تا برای تو می گفتم. نه برایت می نوشتم.

shaparakkhastemisheh.blogfa.com

اگر باید ببازم من به چشمای تو می بازم... - شب نباید تو دلم خونه کنه........................

http://www.shaparakkhastemisheh.blogfa.com/post-41.aspx

اگر باید ببازم من به چشمای تو می بازم. شب نباید تو دلم خونه کنه. نوشته شده در یکشنبه ۲۵ شهریور۱۳۸۶ساعت 16:55 توسط فهیمه. بهاری که میشود دلم می دانم که عاشقم . زمستان نشانه میرود گلها را. صحرا صبور به تماشا نشسته است. دست که می سایم بر گرده ی باد پوستم میسوزد. گر می گیرد دلم. می دانم اما بهاری می شوم. می خوانم بلند که عاشقم. با یک نگاه و من اینگونه اغاز شدم. چشم انتظار نگاهت خواهم ماند. لبریز با تو بودنم. شب شد و مهتاب بر آمد. رفتم حموم حوله یادم رف.مامان. جيك جيك هاي الهام.

shaparakkhastemisheh.blogfa.com

اگر باید ببازم من به چشمای تو می بازم... - آخه چشمای قشنگت میتونه که بگیره شب و زندونی کنه...

http://www.shaparakkhastemisheh.blogfa.com/post-43.aspx

اگر باید ببازم من به چشمای تو می بازم. آخه چشمای قشنگت میتونه که بگیره شب و زندونی کنه. کاشکی تاریکی میرفت فردا میشد. صبح میشد چشمون تو پیدا می شد. لبای ناز تو با قصه ی عشق. مثل گلهای بهاری وا میشد. تا دلم شکوه رو اغاز می کنه. دیگه اشکم واسه من ناز میکنه. نوشته شده در سه شنبه ۱۰ مهر۱۳۸۶ساعت 17:42 توسط فهیمه. بهاری که میشود دلم می دانم که عاشقم . زمستان نشانه میرود گلها را. صحرا صبور به تماشا نشسته است. دست که می سایم بر گرده ی باد پوستم میسوزد. گر می گیرد دلم. می دانم اما بهاری می شوم. لبریز با تو بودنم.

shaparakkhastemisheh.blogfa.com

اگر باید ببازم من به چشمای تو می بازم... -

http://www.shaparakkhastemisheh.blogfa.com/post-40.aspx

اگر باید ببازم من به چشمای تو می بازم. تنها گناه ما اين بود كه نفس مي كشيديم. اصرار بر اين گناه كوچك بود كه بزرگ شديم. و اكنون نفس است كه مي رود و مي آيد. تا شايد بزرگتر شويم. نوشته شده در دوشنبه ۱۹ شهریور۱۳۸۶ساعت 20:5 توسط فهیمه. بهاری که میشود دلم می دانم که عاشقم . زمستان نشانه میرود گلها را. صحرا صبور به تماشا نشسته است. دست که می سایم بر گرده ی باد پوستم میسوزد. گر می گیرد دلم. می دانم اما بهاری می شوم. می خوانم بلند که عاشقم. با یک نگاه و من اینگونه اغاز شدم. چشم انتظار نگاهت خواهم ماند.

shaparakkhastemisheh.blogfa.com

اگر باید ببازم من به چشمای تو می بازم... - "نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست....

http://www.shaparakkhastemisheh.blogfa.com/post-31.aspx

اگر باید ببازم من به چشمای تو می بازم. نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست. عمریست تا براه غمت رو نهاده ایم. روی و ریای خلق به یکسو نهاده ایم. طاق و رواق مدرسه و قیل و قال علم. در راه جام و ساقی مه رو نهاده ایم. هم جان بدان دو نرگس جادو سپرده ایم. هم دل بدان دو سنبل هندو نهاده ایم. گفتی که حافظا دل سرگشته ات کجاست؟ دل و دینم دل و دینم ببردست.برو دوشش برو دوشش برو دوش. دوای تو دوای توست حافظ. لب نوشش. نوشته شده در دوشنبه ۲۳ بهمن۱۳۸۵ساعت 15:53 توسط فهیمه. بهاری که میشود دلم می دانم که عاشقم . گر می گیرد دلم.

shaparakkhastemisheh.blogfa.com

اگر باید ببازم من به چشمای تو می بازم... - امده ام تا تو را بویم،،،گیاه تلخ افسونی

http://www.shaparakkhastemisheh.blogfa.com/post-37.aspx

اگر باید ببازم من به چشمای تو می بازم. امده ام تا تو را بویم، ،گیاه تلخ افسونی. هنگامی که او از پنجره بیرون می پرید چشمانش خوابی را گم کرده بود. جاده نفس نفس می زد. و صخره ها چه هوسناکش می بوییدند. او را بگو: تپش جهنمی مست،نسیم سیاه چشمانت را نوشیده ام،. نوشیده ام که پیوسته بی ارامم. جهنم سرگردان،مرا تنها گذار. نوشته شده در دوشنبه ۱ مرداد۱۳۸۶ساعت 18:18 توسط فهیمه. بهاری که میشود دلم می دانم که عاشقم . زمستان نشانه میرود گلها را. صحرا صبور به تماشا نشسته است. دست که می سایم بر گرده ی باد پوستم میسوزد.

shaparakkhastemisheh.blogfa.com

اگر باید ببازم من به چشمای تو می بازم... - چشمان زيتوني ات را نميبينم؟

http://www.shaparakkhastemisheh.blogfa.com/post-46.aspx

اگر باید ببازم من به چشمای تو می بازم. چشمان زيتوني ات را نميبينم؟ و تا دلم را پاره پاره كند بره هاي چشمانت گرگ شدند و. زيبايي معصومانه ات شكارگر. شيرين شيرين به زنجير كشيدي ام و نمي دانستي كه تو يوسف نبودي. دامي بودي به وسعت شب و روزم. عشق تو خانه اي شد كه تو را جاي ماندن در آن نبود و مرا پاي رفتن از آن. تو هر روز و هر لحظه در من بيشتر ميشدي. كاش دوباره زليخا بودم. نوشته شده در سه شنبه ۱ آبان۱۳۸۶ساعت 18:49 توسط فهیمه. بهاری که میشود دلم می دانم که عاشقم . زمستان نشانه میرود گلها را. گر می گیرد دلم.