nazar-bazi.persianblog.ir

pensieve.persianblog.ir

...The truth is - A Window To The Past

http://pensieve.persianblog.ir/post/19

A Window To The Past. شاتوت ها که می رسیدند، شادی هر روز بعد از ظهرمان خلاصه می شد در این که با آقای سرویسی، درخت های پربار مسیر مدرسه تا خانه را پیدا کنیم. من، همیشه آخرین مسافری بودم که خستگی تنها ماندنم را با شاتوت های قرمز رنگ می زدم و می دانستم مادر می گذارد مقنعه ی سفیدم، سرخ سرخ شود و در عوض، شادیش، وجودم را پر کند. آنجا، بهشتی ست که تو شاید پشت یکی از درختانش پنهان شده ای و حرف های من، افسانه نمی شوند و واقعیند، به قدر طعم بستنی قیفی شکلاتی ای که مدتهاست نخورده ام. نوشته شده در پن&#15...

pensieve.persianblog.ir

سوم - A Window To The Past

http://pensieve.persianblog.ir/post/27

A Window To The Past. زل زده ای به آسمان گرفته ی قرمز رنگ پشت پنجره ی کلاس و فرشته ها را می شماری. به این فکر می کنی که چقدر، باران، با فکرهایت، دلتنگی هایت، غصه هایت و نگرانی های بی شمارت، پیوند خورده است. دلت می خواهد از اینجا تا ابدیت را آنقدر زیر باران راه بروی و خیس بشوی که ذهنت خالی شود و خستگی مطبوعی در آغوشت بکشد تا بی رویا، به خواب بروی. قالب وبلاگ : قالب وبلاگ. از دست رفته ها. A Memoir Of Madness. پ رتره ي ناتمام. A Fool Being's Memo. طراحي قالب : بهاربيست.

pensieve.persianblog.ir

A Window To The Past

http://pensieve.persianblog.ir/1388/9

A Window To The Past. روی آن 4 تکه یونولیت خم شده بودم و خط می کشیدم. من. و آهنگی که آن روزها تم کارهایمان شده بود تنها مانده بودیم.خط کشم را کمی بردم جلوتر تا یک خط دیگر بکشم و فکر کردم :‌" ما هنوز مصداق این آهنگ نشده ایم ، راه زیادی مانده است.". حالا وقتی آن قدر همه ی آهنگ ها را رد می کنم تا به آن یکی برسم، صحنه های سنجاق شده به آهنگ، یکی یکی عبور می کنند. عجیب است که راه ها گذشته اند و رفته اند و تنها همین عکس ها را برجا گذاشته اند که دیگر، مصداق خیلی از فکر هایی هستیم که روزی به سادگی پس می زدمشان.

pensieve.persianblog.ir

A Window To The Past

http://pensieve.persianblog.ir/1389/8

A Window To The Past. زل زده ای به آسمان گرفته ی قرمز رنگ پشت پنجره ی کلاس و فرشته ها را می شماری. به این فکر می کنی که چقدر، باران، با فکرهایت، دلتنگی هایت، غصه هایت و نگرانی های بی شمارت، پیوند خورده است. دلت می خواهد از اینجا تا ابدیت را آنقدر زیر باران راه بروی و خیس بشوی که ذهنت خالی شود و خستگی مطبوعی در آغوشت بکشد تا بی رویا، به خواب بروی. بیا راه برویم، همه ی خیابان های بی انتهای این شهر را طی کنیم و زیر این باران که می بارد و پاک می کند، خیس شویم. نبودنت چه سنگین است و اشک های من چه سبک می ریزند...

pensieve.persianblog.ir

A Window To The Past

http://pensieve.persianblog.ir/1389/3

A Window To The Past. بعضی چیزها، آن قدر بزرگند، که نوشته نمی شوند. که می خواهی بگویی و ، گفته هم، نمی شوند.خالی می گذرام اینجا را، برای تو، تا ببینی، بی آن که نوشته باشم، در این سفیدی کامل بی آلایش. نوشته شده در یکشنبه ٢۳ خرداد ۱۳۸٩ساعت ۱:٤۱ ‎ق.ظ توسط من فكرها . قالب وبلاگ : قالب وبلاگ. از دست رفته ها. A Memoir Of Madness. پ رتره ي ناتمام. A Fool Being's Memo. طراحي قالب : بهاربيست.

pensieve.persianblog.ir

دوم - A Window To The Past

http://pensieve.persianblog.ir/post/26

A Window To The Past. بیا راه برویم، همه ی خیابان های بی انتهای این شهر را طی کنیم و زیر این باران که می بارد و پاک می کند، خیس شویم. من ژاکتم را در می آورم، درست مثل سال پیش همین حوالی که زیر بارانی که همین بود و نبود، خیس شدیم و من و فکرهایم، تمام خیابان ها را قدم زدیم و سهم خستگیمان شد شیرکاکائوی داغی که تنها خوردیم. آسمان ابری قاب شده میان شاخه های درختان، تصویر لحظه ای می شود که به سادگی باریدن یک قطره روی پیشانیم، عبور می کند و من به قدر تمام بودن ها و نبودن ها، دلتنگ می شوم. قالب وبلاگ : قالب وبلاگ.

pensieve.persianblog.ir

A Window To The Past

http://pensieve.persianblog.ir/1388/7

A Window To The Past. اولش، هیچ چیز نبود. چشم باز کردم دیدم دارد قد می کشد و جوانه می دهد.بهار که شد، بی سر و صدا اولین شکوفه را داد. شکوفه ها مایه ی دلخوشیند، به ظاهر چند روزی دوام می آورند و بعد ترکت می کنند، اما تو همیشه به امید دیدن بعدی ها، در انتظار می مانی. همه چیز خوب بود، تا وقتی که گم شد. من گم شدم یا او؟ نمی دانم. بالاخره یکی گم شده بود، شاید هم هر دوئمان. و کسی صدای من را نمی شنید.هیچ کس نشنید که من چقدر دنبال او گشتم، هیچ کس. ما هر دو هم را گم کرده بودیم و وقتی دوباره بهار شد و او سعی کرد تا...

pensieve.persianblog.ir

A Window To The Past

http://pensieve.persianblog.ir/1389/7

A Window To The Past. راه رفتن، یعنی بازی کردن با سنگ فرش های آشنا یعنی مراقب باشی که پایت را به جای خانه های صورتی رنگ، در خاکستری ها نگذاری، و یا وقتی سنگفرش ها ،به شکل مربع های بزرگند، پایت را درست بگذاری لب خطهاشان و خنده ات بگیرد از این بازی آشنای هر روزه ات. آشتی کردن، به سادگی خرد کردن اولین برگ زرد و خشکیده ی پاییزیست که راهت را برای رسیدن به آن، کج می کنی و وقتی با صدای در هم شکستنش زیر کفشت ذوق کردی و چشمت به دنبال بقیه ی برگ ها، خیابان ها را زیرو رو کرد، می دانی که برگشته ای. از دست رفته ها.

pensieve.persianblog.ir

A Window To The Past

http://pensieve.persianblog.ir/1388/8

A Window To The Past. آن وقت ها که خیلی کوچک بودم، همیشه آرزو داشتم عینک بزنم. آن اولین بار را هیچ وقت یادم نمی رود. عینک شیشه گرد و کوچکم را دوست داشتم. یادم است او هم مرا دوست داشت و این ها همه تا روزی بود که یک نفر خندید. فکرش را نمی کردم از خندیدن کسی به چیزی که دوستش دارم و همیشه همراهم است برنجم، "می دانستم" که بعضی ها می خندند و "فکر می کردم" برایم اهمیتی ندارد، اما واقعیت این بود که رنجیده بودم. نوشته شده در شنبه ٢۳ آبان ۱۳&#...A window to the past. بعضی چیزها، هرگز تغییر نمی کنند. تو، منی آینه ی...

pensieve.persianblog.ir

Look inside the light... - A Window To The Past

http://pensieve.persianblog.ir/post/22

A Window To The Past. Look inside the light. همه ی ذهن ها شاید، حیاط خلوتی داشته باشند، از جنس همان ها که خانه ی قدیمیمان داشت و خانه ای می شد برای خودش که بعدازظهر های تابستان های ما را در آغوش می گرفت. زیراندازی می انداختیم و در پناه آن سقف کوتاه، به دیوار خشن و سیمانی پشتمان تکیه می دادیم و بازی می کردیم و من ،گاهی که تنها بودم، کتاب می خواندم. قالب وبلاگ : قالب وبلاگ. از دست رفته ها. A Memoir Of Madness. پ رتره ي ناتمام. A Fool Being's Memo. طراحي قالب : بهاربيست.