ne-ghasem.persianblog.ir

ghazveh.persianblog.ir

عشق عليه السلام (عليرضا قزوه)

http://ghazveh.persianblog.ir/1383/4

عشق عليه السلام (عليرضا قزوه). شعر, شوري بفرست. دل بتکده شد, دچار ظلمتکده شد. از آينه ي جمال. جسدم نفخه ي روحي بفرست. يا رب يا رب کشتي. هم يک رباعي از. که به شهر آفتابم ببرد. پلک دل شکسته ام دست بکش. نویسنده : alireza ghazveh. ساعت ٥:۱۸ ‎ب.ظ روز سه‌شنبه ۳٠ تیر ،۱۳۸۳. تگ ها : وبلاگ. به بام بر شده ام از سپيده ي تو بگويم. اذان به وقت گلوي بريده ي تو بگويم. اذان به وقت گلويي که قطعه قطعه غزل شد. غزل غزل شده ام تا قصيده ي تو بگويم. غزل غزل شده ام اي شهيد عشق که چون گل. ز عاشقان گريبان دريده ي تو بگويم. ايجاد ...

morasscroon.persianblog.ir

تنها مرا رها کن - شور

http://morasscroon.persianblog.ir/post/4

تنها مرا رها کن. رو سر بنه به بالین ، تنها مرا رها کن. ترک من خراب شبگرد مبتلا کن. ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها. خواهی بیا ببخشا ، خواهی برو جفا کن. از من گریز تا تو ، هم در بلا نیفتی. بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن. ماییم و آب دیده ، در کنج غم خزیده. بر آب دیده ما صد جای آسیا کن. خیره کشی است مارا ، دارد دلی چو خارا. بکشد ، کسش نگوید :" تدبیر خونبها کن". بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد. ای زرد روی عاشق ، تو صبر کن، وفا کن. دردی است غیر مردن ، آن را دوا نباشد. پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن؟

morasscroon.persianblog.ir

زندگی زیباست - شور

http://morasscroon.persianblog.ir/post/3

زندگی » زیباست. که « زیبائی » به بیند؟ کو « دل آگاهی. Raquo; که در « هستی. Raquo; دلارائی به بیند؟ صبحا « تاج طلا. Raquo; را بر ستیغ کوه، یابد. شب « گل الماس. Raquo; را بر سقف مینائی به بیند. ریخت ساقی باه های. گونه گون در جام هستی. غافل آنکو « سکر. Raquo; را در باده پیمائی به بیند. شکوه ها از بخت. دارد « بی خدا » در « بیکسی ها ». شادمان آنکو « خدا. Raquo; را وقت « تنهائی » به بیند. Laquo; زشت بینان » را بگو در « دیده » خود عیب جویند. Laquo; زندگی » زیباست کو چشمی که « زیبائی » به بیند؟ تنها مرا رها کن.

maryamafzali.persianblog.ir

خودمانی

http://maryamafzali.persianblog.ir/1385/3

نویسنده : احمد محمودی. ساعت ٤:۱٩ ‎ب.ظ روز جمعه ۱٢ خرداد ،۱۳۸٥. کتاب جدیدم با عنوان ( لطفا کسی به گیجی من اعتنا کند ) منتشر شده می تونید از کتابفروشی ها به خصوص نشر چشمه تهیه کنید خوشحال می شم نظراتتون و بدونم. نشست روی صندلی درست روبه روی من. نگاه او جواب من و خنده های بیرزن. سییدی کمند او چروک روی گردنش. حکایت از گذشته و نگفته های او به من. نفس میان سینه ام گرفته بود و او فقط. میان آینه به من نگاه کرد و با دهن. دمید و مثل قصه ها بخار شد گذشت و بعد. هوای عطر سینه اش نشست روی ییرهن. سهشنبه ۱۱ مهر ،۱۳۸٥.

maryamafzali.persianblog.ir

خودمانی

http://maryamafzali.persianblog.ir/1385/2

نویسنده : احمد محمودی. ساعت ٤:۱٦ ‎ب.ظ روز شنبه ٩ اردیبهشت ،۱۳۸٥. امسال هم که سال عجیبی است با شما. فرقی نمی کند که بمانم و یا جدا. از تو تمام ذهن خودم را ورق ورق. پاره کنم و یا بنویسم بیا بیا. آنقدر هم که دور خودم را تنیده ام. با شعر خام و فکر و خیال و خدا خدا. دیگر نمانده حرفی و عشقی برای تو. بیهوده رو به روی منی مرد بی صدا. اما تو و نگاه غریبی شبیه ابر. سنگینی اتاق و سکوتی میان ما. مثل خوره تمام مرا نقش می زند. نه فرق می کند که بمانی شما و یا. تنها شوم بدون تو و هی فقط غزل. پاره کنم و یا بنویسم نرو بیا.

maryamafzali.persianblog.ir

خودمانی

http://maryamafzali.persianblog.ir/post/5

نویسنده : احمد محمودی. ساعت ٤:٢۱ ‎ب.ظ روز سه‌شنبه ۱۱ مهر ،۱۳۸٥. آهسته از کنار قفس ها گذر کنم. یا یک نفر برای شمردن خبر کنم. تعدادشان به وسعت تاریخ می رسد. کافیست ابتدای زمین را نظر کنم. از او که گریه می کند و داد می زند. یا دیگری که پشت میله و نه . مختصر کنم. اینها نشستگان به ظلمت رسیده اند. شاید شود نتیجه شب را سحر کنم. یک بت میان کعبه نشسته نمی رود. باید کسی برای شکستش تبر کنم. اما زمان وحی دوباره گذشته است. پیغمبری نمانده برایش خطر کنم! پیام های دیگران PermaLink سه شنبه، 11 مهر، 1385 - مریم افضلی.

maryamafzali.persianblog.ir

خودمانی

http://maryamafzali.persianblog.ir/1391/4

نویسنده : احمد محمودی. ساعت ۱٢:٢٠ ‎ب.ظ روز سه‌شنبه ٦ تیر ،۱۳٩۱. مگذار اینکه راز دلت بر زبان رسد. گر بر زبان رسید به گوش جهان رسد. ره بر زیان ببند و زبان را نگاهدار. بر شمع هر زیان که رسد از زبان رسد. دانی که حال روح چه باشد زبعد مرگ. مرغی قفس شکسته که بر آشیان رسد. وا مانده گان قافله را غول ره زند. آن رهرو ایمن است که بر کاروان رسد. بلبل به نوبهار از آن در ترنم است. کز وصل گل به کام دل ناتوان رسد. گل در تبسم است که از گلبن مراد. برگی نچیده بلبل شیدا خزان رسد. تازنده ای مخورغم روزی که چون تنور. بیفشانید ج...

maryamafzali.persianblog.ir

خودمانی

http://maryamafzali.persianblog.ir/1385/6

نویسنده : احمد محمودی. ساعت ٤:٢٠ ‎ب.ظ روز سه‌شنبه ۱٤ شهریور ،۱۳۸٥. دوستان پس از مدت ها سلام. تو پشت خستگی من همیشه پنهانی. پر از غرور نباریدنی و می دانی. کنار پنجره آشفته می شوی ناگاه. به سمت کوچه غزلخوان و در خیابانی. عبور می کنی از لابه لای عابرها. برای اینکه بگردانی و برقصانی. مواظبی نرسانی به چشمه راهم را. دروغ مثل سراب ته بیابانی. کبود می کشمت آسمان بارانی. پر از ترنم دردی به فکر عصیانی. پیام های دیگران PermaLink سه شنبه، 14 شهریور، 1385 - مریم افضلی. پروفایل مدیر : احمد محمودی. سهشنبه ۱۱ مهر ،۱۳۸٥.

maryamafzali.persianblog.ir

سلام دوستان - خودمانی

http://maryamafzali.persianblog.ir/post/6

نویسنده : احمد محمودی. ساعت ٤:٢۱ ‎ب.ظ روز سه‌شنبه ٢٢ خرداد ،۱۳۸٦. پس از مدت ها دوباره برگشتم اما دستم چندان پر نیست. برای اینکه خیلی هم ساکت نباشم غزلی براتون می نویسم اما. من چیزی نمی گم خودتون نظر بدید. مدت هاست که کم کار شدم همچنان منتظر راهنمایی های شما هستم. پرده تکان نمی خورد از خانه رفته ای. شاید میان غربت کوچه نشسته ای. از صبح تا به حال همه جا را گذشته ام. نه سایه ای نه تکه نشانی نه بسته ای! آخر قرار نبود که تا شب بگردمت. اینبار هم غرور مرا تو شکسته ای. فردا که شد دوباره مرا آه می کشی.