negahnevesht.blogfa.com
ــ ولگــ ردی هــ ای یک پرســـ ـه زن ــولگ ردی ه ای یک پرس ه زن - نگ اه نوش ت
http://negahnevesht.blogfa.com/
ولگ ردی ه ای یک پرس ه زن - نگ اه نوش ت
http://negahnevesht.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Thursday
LOAD TIME
0.3 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
19
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.267 sec
SCORE
6.2
ــ ولگــ ردی هــ ای یک پرســـ ـه زن ــ | negahnevesht.blogfa.com Reviews
https://negahnevesht.blogfa.com
ولگ ردی ه ای یک پرس ه زن - نگ اه نوش ت
negahnevesht.blogfa.com
ــ ولگــ ردی هــ ای یک پرســـ ـه زن ــ
http://www.negahnevesht.blogfa.com/90051.aspx
ولگ ردی ه ای یک پرس ه زن. مجموعه خواب های فانتزی - 6. بر خلاف صورت خیس عرق پدربزرگ،هنوز اون کلاه پشمی روی سرش بود! با همون نگاه عاقل اندر احمق[! من رو نگاه می کرد،تو عمق نگاهش یه حس ترحم هم بود به خصوص با چشم های خیسش. یه نفر دیگه هم کنار میز ایستاده بود،یه مرد با کت و شلوار مشکی که خط های سفیدی داشت و دست هاش رو روی سینه اش گره زده بود.یکی از خط های سفید رو دنبال کردم تا به صورتش برسم ولی خط رو توی تاریکی گم کردم. واقعا که زمان با آدم ها چه کار می کنه! ولی ولی این کاغذ ها که سفیده! گریه ام گرفته بود....
ــ ولگــ ردی هــ ای یک پرســـ ـه زن ــ - حمام آب سرد
http://www.negahnevesht.blogfa.com/post-18.aspx
ولگ ردی ه ای یک پرس ه زن. هراز گاهی که بغض چنگ میزند بر گلویم. وهر از گاهی که قلبم تیر میکشد از هجوم تحقیر و غم و درد. میروم و زیر دوش آب سرد ، کف حمام مینشینم. زانوانم را محکم در آغوش میگیرم. از صدای هق هق و انقباض ماهیچه های صورتم است که میفهمم گریه ای است و خالی شدن دلی . مگر نه که آب سرد هرچه غم از چشمانم میبارد و راهی برای خود از میان دردهایم پیدا میکند برای روان شدن ، از دیدگانم میزداید! از فریاد سرکوب شده است که به کنج حمام پناه میبرم . این روزها آنقدر حمام میروم که نوک دماغم از تمیزی برق میزند .
ــ ولگــ ردی هــ ای یک پرســـ ـه زن ــ - مجموعه خواب های فانتزی - 11
http://www.negahnevesht.blogfa.com/post-13.aspx
ولگ ردی ه ای یک پرس ه زن. مجموعه خواب های فانتزی - 11. به خودم اومدم،در فاصله بین ش اول و ش دوم،بنزین روی کفش و شلوارم ریخته بود.نازل توی باک یه ماشین کوچیک بود،کمی عقب رفتم،یه مینی ماینر قدیمی،همون ماشین مستر بین اما به رنگ قرمز کدر.فکر کنم کدر بهترین کلمه ای بود که تونستم پیدا کنم،چون رنگش قرمز بود ولی به نظر من هیچ فرقی با اون ماشین های طوسی و مرده نداشت.باز جای شکرش باقیه که یه رنگ دیدم. یه رنگ شاد.ماشین تصادفی بود،خیلی از قسمت ها بتونه خورده بود. توتو این جا چی کار می کنی؟ اسم من رو از کجا می دونی؟
ــ ولگــ ردی هــ ای یک پرســـ ـه زن ــ - مجموعه خواب های فانتزی - 12
http://www.negahnevesht.blogfa.com/post-15.aspx
ولگ ردی ه ای یک پرس ه زن. مجموعه خواب های فانتزی - 12. سعیدسعید.پاشو.دیرت میشه ها. سنگینی پتو لذت بخش بود.از ترس اینکه رویا از پلک زدن هام بفهمه بیدارم،پتو رو کامل روی سرم کشیده بودم،احساس خفگی می کردم ولی نمی خواستم پتو رو کنار بزنم،صدای رویا از لای تار و پود پتو رد می شد و زنونگی ش رو از دست می داد و یه صدای بم به من می رسید. بعد از چند ثانیه درگیری بدون صدا،رویا خسته شد و کنارم روی تخت افتاد. سعیدسعید اگه از دیدن صورت من می ترسی.می تونم برم بیرون،وقتی تو رفتی برگردم. حالم از لباس رسمی به هم می خوره،از...
ــ ولگــ ردی هــ ای یک پرســـ ـه زن ــ - نان و کره و مربا
http://www.negahnevesht.blogfa.com/post-19.aspx
ولگ ردی ه ای یک پرس ه زن. نان و کره و مربا. نان و کره و مربا . استکان چایی که با خنده های تلخ من شیرین نمیشود. و شیشه مربایی که درش مانند لب های من هرگز باز نمیشود. نام و کره و مربا. لقمه های نگرفته ای که خیلی وقت است. بغض شده و گیر کرده است در گلویم. نان و کره و مربا. با نان ها فکر من است که برشته میشود. نمیدانم میسوزد چشمانم . اشکهای سردم جاری میشود . میسوزاند ، میسوزاند . میشوید صورتم را . مربای تلخ و رنگ پریده. و گلویی که خیلی وقت است تازه نمیشود از طعم چای. DESIGN BY : NIGHT SILENCE.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
درد دل
http://www.yasersamavat.blogfa.com/9005.aspx
زندگی چیه جز رابطه آدما با هم؟ به مهشيد احديراد شاگرد اول دوستي و محبت. برو ماشينو روشن كن، من باباتو ميارم. مرد سرش را پايين انداخت و از اتاق بيرون رفت. زن جوان به طرف پيرمرد كه كنار سفره هفتسين نشسته بود رفت و گفت:. پيرمرد برگشت. لبخندش محو شد. تنگ بلور را سرجايش گذاشت و رو به ماهي داخل آن گفت:. سال بعد اگه دوتاييمون زنده مونديم و از آسايشگاه برگشتم، برات تعريف ميكنم كه چطور يه هفته تو سنگر زير آتيش عراقيا مثل تو تنها بودم! نوشته شده توسط یاسر سماوات در شنبه یکم مرداد 1390.
درد دل - منتشر شده در ماهنامه ادبی ماندگار
http://www.yasersamavat.blogfa.com/post-97.aspx
زندگی چیه جز رابطه آدما با هم؟ منتشر شده در ماهنامه ادبی ماندگار. صدایی که در هوا محو می شد. نوشته شده توسط یاسر سماوات در دوشنبه نوزدهم فروردین 1392.
درد دل - به پدر عزیزم محمد سماوات
http://www.yasersamavat.blogfa.com/post-88.aspx
زندگی چیه جز رابطه آدما با هم؟ به پدر عزیزم محمد سماوات. پسر جوان در تاكسي را باز كرد و روي صندلي جلو نشست. رو كرد به راننده و گفت:. آقا قربونت تا ميدون كسيرو سوار نكن، كرايشو ميدم. مگه نشنيدي كه ميگن وقت طلاس! راننده پوزخندي زد و گفت:. يعني اگه من همه طلاهاي دنيا رو بدم ميتونم هم سن تو بشم؟ پسر جوابي ندادچند متر مانده به ميدان از تاكسي پياده شد، قبل از آنكه دستش را در جيبش بكند، پيرمرد پايش را روي پدال گاز گذاشت و چند لحظه بعد تاكسي در پيچ ميدان گم شد!
درد دل
http://www.yasersamavat.blogfa.com/8912.aspx
زندگی چیه جز رابطه آدما با هم؟ به عباس حاجي هاشمي عزيز كه هميشه مايه دلگرميم است. پسر جوان پيرمرد را به ديوار چسبانده بود و ناسزا ميگفت. پيرمرد تقلا ميكرد تا خودش را از دستان پسر رها كند. چند رهگذر كنار پيادهرو ايستاده بودند و تماشا ميكردند. مردي تنومند جلو رفت. آنها را جدا كرد، يقه پسر را گرفت و با عصبانيت فرياد زد: خجالت بكش سن پدرتو داره. پيرمرد كه چشمهايش پر از اشك بود با صدايي لرزان گفت: آقا ولش كنين پسرمه! نوشته شده توسط یاسر سماوات در یکشنبه هشتم اسفند 1389.
درد دل - به استاد عزیز و گرامی نرگس آبیار
http://www.yasersamavat.blogfa.com/post-87.aspx
زندگی چیه جز رابطه آدما با هم؟ به استاد عزیز و گرامی نرگس آبیار. پيرمرد با صدايي گرفته گفت:. پاشو ديگه. پنجشنبه آخرسال خيابونا شلوغ ميشه. زن سالخورده به سختي از پشت ميز بلند شد، با پشت دست اشكهايش را پاك كرد و گفت:. يادته بهش گفتي: اگه ميخواي بري برو! رضايتنامه رو امضا ميكنم اما چيزي رو به نامت نميكنم! پيرمرد جوابي نداد، آرام به طرف پنجره رفت، چيزي در سينهاش تير ميكشيد. نگاهي به كوچه انداخت، كوچهاي كه سالها پيش به نام پسرش شده بود! نوشته شده توسط یاسر سماوات در شنبه دهم مهر ۱۳۸۹.
درد دل - به سميه شاهد
http://www.yasersamavat.blogfa.com/post-91.aspx
زندگی چیه جز رابطه آدما با هم؟ مرد روی تختخواب نشست گوشی تلفن همراه را به دهانش نزدیک کرد و گفت:. طلبكارا امروز ريختن شركت. چندلحظه گوش كرد و گفت:. يه چند روزي همونجا بمون، من جلوشون وايميسم. دستی به موهایش کشید و ادامه داد:. تو مثل داداشمي، هيچوقت تنهات نميذارم، شده جات ميرم زندان. و بعد از کمی مکث خداحافظي كرد. زن بيدار شد، روی تخت نشست و پرسيد:. مرد پوزخندي زد و گفت:. نوشته شده توسط یاسر سماوات در سه شنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۸۹.
درد دل - به عباس حاجي هاشمي عزيز كه هميشه مايه دلگرميم است
http://www.yasersamavat.blogfa.com/post-93.aspx
زندگی چیه جز رابطه آدما با هم؟ به عباس حاجي هاشمي عزيز كه هميشه مايه دلگرميم است. پسر جوان پيرمرد را به ديوار چسبانده بود و ناسزا ميگفت. پيرمرد تقلا ميكرد تا خودش را از دستان پسر رها كند. چند رهگذر كنار پيادهرو ايستاده بودند و تماشا ميكردند. مردي تنومند جلو رفت. آنها را جدا كرد، يقه پسر را گرفت و با عصبانيت فرياد زد: خجالت بكش سن پدرتو داره. پيرمرد كه چشمهايش پر از اشك بود با صدايي لرزان گفت: آقا ولش كنين پسرمه! نوشته شده توسط یاسر سماوات در یکشنبه هشتم اسفند ۱۳۸۹.
درد دل - به همکار خوش ذوق و همیشه دوست داشتنی اکرم زمانی
http://www.yasersamavat.blogfa.com/post-89.aspx
زندگی چیه جز رابطه آدما با هم؟ به همکار خوش ذوق و همیشه دوست داشتنی اکرم زمانی. دختر بغضش را قورت داد. گوشي را محكم در دستش فشرد و گفت:. آنطرف خط پسر با صدايي گرفته گفت:. شايد اينطوري بهتر بتونيم همديگرو فراموش كنيم. بغض دختر تركيد، گوشي را رها كرد، بلند شد، پسر سرش را بالا آورد، گوشي از دستش رها شد و با چشماني خيس از پشت شيشه دختر را كه به سمت در زندان ميرفت نگاه كرد. نوشته شده توسط یاسر سماوات در یکشنبه سوم بهمن ۱۳۸۹.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
19
افکار مثبت
یه کم طولانی ولی ارزش چنددقیقه وقت گذاشتن رو داره. ﺧﺎﻧﻤﯽ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﮐﺘﺎﻥ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﻩ ﻭﺷﻮﻫﺮﺵ ﺑﺎ ﮐﺖ ﻭﺷﻠﻮﺍﺭ ﺩﺳﺖ ﺩﻭﺯ ﻭ ﮐﻬﻨﻪ ﺩﺭ. ﺷﻬﺮ ﺑﻮﺳﺘﻦ ﺍﺯ ﻗﻄﺎﺭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﻗﺮﺍﺭ ﻗﺒﻠﯽ ﺭﺍﻫﯽ ﺩﻓﺘﺮ ﺭﯾﯿﺲ. ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻫﺎﺭﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻧﺪ . ﻣﻨﺸﯽ ﻓﻮﺭﺍ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪ ﺍﯾﻦ ﺯﻭﺝ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﻫﯿﭻ ﮐﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﻫﺎﺭﻭﺍﺭﺩ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻭ. ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ . ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﯾﻞ ﻫﺴﺘﯿﻢ. ﺭﯾﯿﺲ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ . ﻣﻨﺸﯽ ﺑﺎ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻧﺪ . ﺧﺎﻧﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻣﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺷﺪ . ﻣﻨﺸﯽ ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﯿﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻟﺴﺮﺩ.
نگاه نقادانه
Wednesday, July 29, 2015. تصاویر رودخانه "رازآور" هم خشکید. تصاویر رودخانه "رازآور" هم خشکید. اکنون نیز همزمان با قطع درختان شبانه در رشت مرکز استان گیلان و خشک شدن دو رودخانه در استان لرستان، حال گزارش شده. بعد از فاجعه خشک شدن دریاچه تاق بستان، این بار رودخانه "رازآور" در دربند شهرستان صحنه بر اثر خشکسالی، خشک شد. در صورتیکه رودخانه رازآور جزو رودخانه‌های دائمی و زیبای استان کرمانشاه است که مقصد بسیاری از مسافران و گردشگران در فصل گرم تابستان بوده است. این اتفاق در حالی روی می‌دهد که در روزهای گذ...
شرکت تولیدی رنگ نگاه نما
فروش ویژه انواع رنگهای صنعتی و ساختمانی با قیمت ها. و اكنون حاصل آخرين تحقيقات وسيع متخصصين اين شركت در جهت توليد انواع رنگهاي صنعتي و عدم وابستگی به توليدات كشورهاي بيگانه به ثمر رسيده و توليد انواع رنگهاي تخصصی جزء افتخارات اين شركت محسوب مي گردد. . محصولات این شرکت به اختصار :انواع رنگهای روغنی براق استاندارد/انواع رنگهای پلاستیک/ رنگهای کوره ای/ رنگ ترافیک/ انواع رزین های الکیدی/انواع ضد زنگ/انواع چسب:چسب چوب و چسب کاشی و چسب بتون/کنیتکس نگاه/انواع روغن و تینر/رنگ استخری/رنگ کابینتی/رنگ سوله.
فرهنگی،هنری
زندگي انسان آئينه تفكرات اوست . آلفرد آدلر(روان شناس مشهور اتريشى ) به بيماران اندوهگين خود مى گفت:. نوشته شده در جمعه پنجم تیر ۱۳۹۴ساعت 23:42 توسط فرهنگ. موسیقی و کودک ". برای درمان بدبختی و دردهای بشر، دوایی بهتر از موسیقی وجود ندارد. "بتهوون". اگر ما بخواهیم تعریفی علمی از هنر داشته باشیم ، تعریفی که همه جا تایید شده و در همه جا یکسان باشد ،باید بتوانیم توصیفی ادبی از بوزن هیگز داشته باشیم و یا نظریه نسبیت را به زبان ادبی به جهان عرضه کنیم. اما آیا این دو بازدهی نیز خواهند داشت؟ مختصری از فواید موسیقی.
ــ ولگــ ردی هــ ای یک پرســـ ـه زن ــ
ولگ ردی ه ای یک پرس ه زن. در گوش پونه ها زمزمه می کنم . خسته نمی شود از تکرار نام تو. پشت میکنم به شنبه ها ، دوشنبه ها و هر چند شنبه ای. را از یاد برده ام. هر صبح و هر طلوع با غزل هایم به انتظار تو. گم می شوی پشت شانه های غروب. نمی دانی که من. عادت کرده ام به سهم خود . به نفرین سرد چشمانت. و تلخ تر از آن . روزی که باید فراموش شوم. نوشته شده در یکشنبه هفتم آبان 1391 15:19 توسط س ارا. هر روز در زمزمه مبهم قناری ها. جمله ای را میشنوم که برایم تکراریست . جمله ای که گویی نام تو را برایم میخواند. لقمه های نگرف...
نگاه نیوز
اخبار ایران و جهان. این دامنه به بالاترین قیمت واگذار می گردد. Amoltek at gmail.com. نوشته شده در یکشنبه یازدهم تیر ۱۳۹۶ ساعت 20:37 توسط نگاه نیوز.
به نام آنکه چه خوب است که هست
به نام آنکه چه خوب است که هست. دم به دم در هر نفس غم در دلم سودا کند. هر کسی با شیوه ای این خسته را رسوا کند. بنگرید ای خاکیان احوال جان خسته ام. همه کردند جفا و آن همی وفا کند. گرچه در دنیای خاکی دوست بسیار است مرا. هرکسی خواهد به سهمش با دلم بد ها کند. گشت این دل در جهان تا همدمی پیدا کند. آخرش مجبور شد تا با خودش تنها کند. از گزند مردمی پست و ریاکارو دورنگ. ناگریز است عاقبت ره در پی صحرا کند. ای خدایا تو بگو این جان خسته بی امید. پس چگونه می تواند رو به فرداها کند. روح من در این جهان افسرده و تنهاترین.
مهربان ترین
بدانیم خداوند در نداده هایش چقدر به ما داده. مکه من فکه بو د، منای من دوکوهه. قبله من جبهه و کربلای من دوکوهه. مدینه ام شلمچه و بقیع من هویزه. مروه من طلاییه، صفای من دوکوهه. دیار غربت و غم و وادی عشق و عرفان. جای قبول توبه و دعای من دوکوهه. اگرچه راه کربلا بسته به عاشقان است. علقمه و فرات و نینوای من دوکوهه. قافله رفته و دگر جدایم از شهیدان. مریض هجرم و فقط دوای من دوکوهه. و فکه را ما چه می دانیم که چیست؟ نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم دی 1390ساعت 18:37 توسط رضایت. اصلا حسین جنس غمش فرق می کند. آنچه ک...
عطر نان طعم پرتقال
عطر نان طعم پرتقال. چهارشنبه 22 مرداد 1393 : نویسنده : غزل بانو. دوستای عزیزم . برای هر چیزی زمانی هست و برای هر امری مکانی . سالها بینتون بودم و نوشتم و رد آشنای دلتون بودم و سنگ صبورم شدید و سنگ صبورتون شدم و نکته ها یاد گرفتم ازتون و درسهایی دیدم از روزگار . اما حالا زمان اون فرا رسیده که غزل بانو هم به خاطره های ذهنتون بپیونده و بره دنبال زندگیش . همیشه حتی زمانیکه ازتون دور باشم به یادتونم و نگران حالتونم . مواظب دلاتون باشین و همیشه دنبال این باشین که راهی برای رسیدن به خود واقعیتون پیدا کنین .
