nonviolence.blog.ir

amirreza81.blog.ir

بایگانی اسفند ۱۳۹۴ :: کلبه ی قصه

http://amirreza81.blog.ir/archive/1394/12

داستان های جالب و آموزنده درباره همه چیز. ۲۰ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است. شیری گرسنه ، از میان تپههای کوهستان بیرون پرید و آهوی بزرگی را از پای درآورد . سپس در حالی که داشت شکمی از عزا درمی آورد ، هر ازگاهی یکبار سرش را بالا می گرفت و مستانه نعره می کشید . صیادی که در آن حوالی در جستجوی شکار بود صدای نعره های او را را شنید و پس از ردیابی صدا با گلوله ای او را شکار کرد . ۲۹ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۱۰. ۲۹ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۳۳. ۲۹ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۰۰. ۲۹ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۰۳. به نام خالق پاک. گفتم بله چطور مگه؟ همه ی آن ها ر...

kazemlamsoo.blog.ir

آن مرد هم ریش داشت-3 :: فرمانروای خاموش

http://kazemlamsoo.blog.ir/post/79/He-also-had-beard-3

آن مرد هم ریش داشت-3. حتما شنیده اید که می گویند: "ادب از که آموختی؟ بی ادبان". نه اینکه خیلی بی ادب باشد. ولی در زندگی با او آموختم خوبی یعنی هر آنچه که برخلاف او انجام دهم. نمی دانم فهمیده اید که این جمله چقدر قابل تأمل است. ولی چنان به این جمله ایمان دارم که هرگاه می خندید من گریه می کنم و هرگاه سکوت می کرد می دانم باید بگویم و. ولی موقع مرگش چه کنم؟ چنان نسبت به او بی اعتماد بودم که اگر در دل شب می گفت، الان شب است من به شک می افتادم. آن مرد هم ریش داشت - داستان. آن مرد هم ریش داشت. آن مرد هم ریش داشت.

amirreza81.blog.ir

ارتحال آیت الله هاشمی رفسنجانی را تسلیت عرض می کنیم :: کلبه ی قصه

http://amirreza81.blog.ir/1395/10/19/ارتحال-آیت-الله-هاشمی-رفسنجانی-را-تسلیت-عرض-می-کنیم

داستان های جالب و آموزنده درباره همه چیز. ارتحال آیت الله هاشمی رفسنجانی را تسلیت عرض می کنیم. هیچ نظری هنوز ثبت نشده است. ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان. کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید. شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:. B یا strong ، em یا i ، u ، strike یا s ، sup ، sub ، blockquote ، code ، pre ، hr ، br ، p ، a href=" title=" ، span style=" ، div align=". نظر بصورت خصوصی ارسال شود. پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد. داستان هایی از امامان و معصومین. جنگ جهانی بی پایان.

amirreza81.blog.ir

عابد دین فروش :: کلبه ی قصه

http://amirreza81.blog.ir/1395/10/22/عابد-دین-فروش

داستان های جالب و آموزنده درباره همه چیز. روزی جوانی با با چاقو به مسجد وارد شد و گفت بین شما کسی هست که مسلمان باشد؟ همه با وحشت و تعجب به یکدیگر نگاه می کردند و سکوت در مسجد حکمفرما بود. بالاخره پیرمردی با ریش های سفید ، بلند شد و گفت بله من مسلمانم . آن دو مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند . بعد از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت به مسجد برو و شخصی دیگر برای کمک با خود بیاور . جوان با چاقو ی خون آلود به مسجد بازگشت و دوباره پرسید آیا مسلمانی دیگر در بین شما هست؟ او رو به جمعیت گفت چرا نگاه من میکنید؟

amirreza81.blog.ir

ما در تلگرام :: کلبه ی قصه

http://amirreza81.blog.ir/page/ما-در-تلگرام

داستان های جالب و آموزنده درباره همه چیز. به کانال من در تلگرام بپیوندید. Https:/ t.me /colbeyeghese. داستان هایی از امامان و معصومین. قابوسنامه و سندباد نامه. مجوعه داستان های کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب. مجموعه کتاب های قصه های خوب برای بچه های خوب. داستان هایی از امامان و معصومین. قابوس نامه و سندباد نامه. جنگ جهانی بی پایان. نجات به شرط ک ر بودن. همین آش است و همین کاسه. مهاجرت به شرط مرگ یا زلزله. درویش و نسخه ی پردردسر. کوری که خود را کور کرد. جا به جایی آسان. خر و پف های دلپذیر.

amirreza81.blog.ir

ایمان پوچ :: کلبه ی قصه

http://amirreza81.blog.ir/1395/10/20/ایمان-پوچ

داستان های جالب و آموزنده درباره همه چیز. سقوط همچنان ادامه داشت . در آن لحظات ترسناک تمام خاطرات خوب و بد زندگیش را به یاد آورد . به این فکر میکرد که چقدر به مرگ مرگ نزدیک شده که ناگهان طنابی که به دور کمرش بسته بود ، به شاخه ای گیر کرد . در آن لحظات سنگین سکوت با آنکه هیچ امیدی نداشت از ته دل فریاد کشید . خدایا کمکم کن . ناگهان صدایی از سوی آسمان آمد و گفت : ای بنده ی من ، از من چه میخواهی؟ صخره نورد با درماندگی گفت : ای خدای بزرگ خودت که وضع حالم را میبینی کمکم کن . آیا تو به من ایمان داری؟ مجوعه داست...

amirreza81.blog.ir

تماس با من :: کلبه ی قصه

http://amirreza81.blog.ir/page/تماس-با-من

داستان های جالب و آموزنده درباره همه چیز. شما میتونیدبه وسیله ی جیمیل با من در ارتباط باشید. ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۲۵. سی د محم د جعاوله. خوشحال میشم وبلاگ برگ خالی رو دنبال فرمایید. ۳ ارديبهشت ۹۵، ۰۱:۳۷. سلام شما هم خسته نباشید . ممنون که دنبال کردید . شمارو دنبال میکنیم . تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد. شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:. B یا strong ، em یا i ، u ، strike یا s ، sup ، sub ، blockquote ، code ، pre ، hr ، br ، p ، a href=" title=" ، span style=" ، div align=".

amirreza81.blog.ir

بایگانی ارديبهشت ۱۳۹۵ :: کلبه ی قصه

http://amirreza81.blog.ir/archive/1395/2

داستان های جالب و آموزنده درباره همه چیز. ۱۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است. به نام خداوند جان و خرد. ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۱۱. به نام روزی دهنده ی خلق. روزی از روز ها ، پیامبر اکرم صلی الا علیه و اله و سلم. در کنار حضرت علی علیه سلام. در حال خوردن خرما بودند . آن ها دو ظرف جدا داشتند که در آن هسته های خرما را مینداختند . هسته های درون ظرف حضرت علی علیه سلام خیلی بیشتر بود . حضرت باخود فکری کرد و با احتیاط ظرف خود را با ظرف پیامبر جا به جا کرد . پیامبر اکرم صلی الا علیه و اله. ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۵۴.

amirreza81.blog.ir

درویش و نسخه ی پردردسر :: کلبه ی قصه

http://amirreza81.blog.ir/post/1

داستان های جالب و آموزنده درباره همه چیز. درویش و نسخه ی پردردسر. به نام خدایی که جان افر سخن گفتن اندر زبان افرید. در عراق عرب درویشی زندگی میکرد به نام ابو اشعث که اوضاع مالیش خیلی رو به سامان نبود و در کوچه و خیابان گدایی میکرد. روزی از مجنونی شنید که در شام گدایان بسیار ثروتمند هستند.هرچه داشت و نداشت را فروخت و خرج رفتن به شام کرد اما انجا که رسید دید حتی گرفتن درهمی از مردم شام مثل کندن مویی از خرس بود و به هیچ وجه ممکن نیست. قاضی و شاکی از استدلال ابو اشعث خنده شان گرفت و از حق خود گذشتند زیرا هرج...