parandey-e-mohajer.blogfa.com

looke-mast.blogfa.com

.:.لوک مست.:.

http://www.looke-mast.blogfa.com/8707.aspx

نمی دانم چه می خواهم بگوبم. غمی در استخوانم می گدازد. خیال نا شناسی آشنا رنگ. گهی می سوزدم گه می نوازد. پرم پراز نوشتن. نوشتن از تو. براي تو. براي توئي كه نه مي شناسمت و نه مي خواهي بشناسمت. پرم از احساس. احساساتي لطيف كه هيچ كس نمي خواهد آنها را بفهمد. احساساتي كه شديدا احتياج به توجه دارند. هيچ نمي دانم براي چه بايد زنده بود. اسيرم. اسيري سر به مهر. اسير حصارهايي بي معني در قالب حرف مردم-! چرا بايد زنده بود؟ و سوالي مهم تر، چطور مي توان زندگي را آن طور كه -بايد- درك نمود؟ قالب های نایت اسکین.

looke-mast.blogfa.com

.:.لوک مست.:. - بهار آمد اما...

http://www.looke-mast.blogfa.com/post-4.aspx

ابر مي بارد و من مي شوم از يار جدا. چو كنم دل به چنين روز ز دلدار جدا. ابر و باران و من و يار ستاده به وداع. من جدا گريه كنان،ابر جدا،يار جدا. سبزه نو خيز و هواخرم و بستان سرسبز. بلبل روي سيه مانده زگلزار جدا. اي مرا در ته هر بن ز زلفت بندي. چه كني بند ز بندم همه يكبار جدا. ديده ام بهر تو خونبار شد اي مردم چشم. مردمي كن،مشو از ديده ي خونبار جدا. نعمت ديده نخواهم كه بماند پس از اين. مانده چون ديده از آن نعمت ديدار جدا. ميدهم جان،مرو از من و گرت باور نيست. بيش از آن خواهي بستان و نگهدار جدا.

looke-mast.blogfa.com

.:.لوک مست.:.

http://www.looke-mast.blogfa.com/8801.aspx

ابر مي بارد و من مي شوم از يار جدا. چو كنم دل به چنين روز ز دلدار جدا. ابر و باران و من و يار ستاده به وداع. من جدا گريه كنان،ابر جدا،يار جدا. سبزه نو خيز و هواخرم و بستان سرسبز. بلبل روي سيه مانده زگلزار جدا. اي مرا در ته هر بن ز زلفت بندي. چه كني بند ز بندم همه يكبار جدا. ديده ام بهر تو خونبار شد اي مردم چشم. مردمي كن،مشو از ديده ي خونبار جدا. نعمت ديده نخواهم كه بماند پس از اين. مانده چون ديده از آن نعمت ديدار جدا. ميدهم جان،مرو از من و گرت باور نيست. بيش از آن خواهي بستان و نگهدار جدا.

looke-mast.blogfa.com

.:.لوک مست.:. - غریبه نخواند !

http://www.looke-mast.blogfa.com/post-10.aspx

همراه با یک شاخه گل فراموشم مکن میگویم:. Die Vogel schweigen im Walde. Warte nur, balde. صدایی آمده بودتا اورا دربرگیرد و به ابدیت ببرد. اینجا گردونه ای بود برای عروج آتشینش. اینجا افسانه ی تیره ای بود برای مرگش که ناتمامش گذاشت. شاید او یک "صفر" معنوی بود! نوشته شده در یکشنبه ۱۱ مهر۱۳۸۹ساعتتوسط پلرتشیا. قالب های نایت اسکین. Design by : Night Skin.

looke-mast.blogfa.com

.:.لوک مست.:. - همگان بدانند...

http://www.looke-mast.blogfa.com/post-3.aspx

دلم مي خواهد فرياد بزنم. فريادي عميق! و پژواك صدايم را چون ناقوسي همگان بشنوند. دريغ! صداي من گرچه پرابهت اما بي رمق است. فقط يك نفر، يك چيز، يك الهه مرا تشويق به فرياد مي كند. نشانه، فقط با نشانه: بگو،اگرچه به جايي نمي رسد فرياد. وجوابي از روي ترس: كلام حق دم شمشير مي شود،گاهي. مي گويد:برو. مي نالم: پس اين همه تشويش؟ بالبخندي رضايتمند گويد: خوب شد؟ ومن باسكوتم جوابش را فرياد مي زنم. سکوتش هرگز از رضایت نیست! نوشته شده در شنبه ۲ آذر۱۳۸۷ساعتتوسط پلرتشیا. قالب های نایت اسکین. Design by : Night Skin.

looke-mast.blogfa.com

.:.لوک مست.:. - *….شب نوشته….*

http://www.looke-mast.blogfa.com/post-5.aspx

مثل هميشه.پر. پر قصه برا گفتن، پر نياز تو براي آه كشيدن و شنفتن. عجب حكايتي ست حكايت دلدادگي. هجومي از افكار مبهم و ناشناس در جايي نامعلوم . جايي كه نه ميخواهي نباشي و نه، باشي! نباشي چون نميداني چيست، از كجاست، تو در آن چه ميكني. چه بر سرت مي آيد يا مي آورند(! و باشي چراكه.او در اين جاي نامعلوم-حداقل براي تو- نفس ميكشد، زندگي مي كند. تو نيز. كاري كه از تو برنمي آيد، پس دلت را به او تقديم نما. و با تمام وجود فرياد سر كن كه:. لبريزم از عشق تو و سرشارم از هواي تو.". قالب های نایت اسکین.

looke-mast.blogfa.com

.:.لوک مست.:. - نایاب

http://www.looke-mast.blogfa.com/post-11.aspx

بر چهارچوب پنجره من. سرتا به پای پرسش, اما. اندیشناک مانده و خاموش:. از هیچ سو جواب نیاید. دیری است مانده یک جسد سرد. در خلوت کبود اتاقم. هر عضو آن ز عضو دگر دور مانده است,. گویی که قطعه, قطعه دیگر را. از خویش رانده است. از یاد رفته در تن او وحدت. بر چهرهاش که حیرت. سه حفره کبود که خالی است از تابش زمان. بویی فسادپرور و زهرآلود. تا مرزهای دور خیالم دویده است". بر هرچه هست, روشن و خوانا کشیده است. در اضطراب لحظه زنگار خورده ای. که روزهای رفته در آن بود ناپدید,. با ناخن این جسد را از هم شکافتم,.

looke-mast.blogfa.com

.:.لوک مست.:.

http://www.looke-mast.blogfa.com/8805.aspx

براي گفتن من شعر هم به گل مانده. نمانده عمري و صدها سخن به دل مانده. صدا كه مرهم فرياد بود زخم مرا،. به پيش درد-عظيم- دلم خجل مانده. از دست عزيزان چه بگويم؟ گرهم گله اي هست دگرحوصله اي نيست. خود زخم زدن در همه عمرم;. هرلحظه جزاين دست مرامشغله اي نيست. ديريست كه از خانه خرابان جهانم. برسقف فروريخته ام چلچله اي نيست. درحسرت ديدارتو آواره ترينم. هرچند كه تا منزل تو فاصله اي نيست! روبه روي تو كيم من؟ چهره ي تكيده اي كه تو غبار آينه مرده. من براي تو چي هستم؟ بين ما پل عذابه، من خسته پايه ي پل.

looke-mast.blogfa.com

.:.لوک مست.:. - درد گنگ

http://www.looke-mast.blogfa.com/post-1.aspx

نمی دانم چه می خواهم بگوبم. غمی در استخوانم می گدازد. خیال نا شناسی آشنا رنگ. گهی می سوزدم گه می نوازد. پرم پراز نوشتن. نوشتن از تو. براي تو. براي توئي كه نه مي شناسمت و نه مي خواهي بشناسمت. پرم از احساس. احساساتي لطيف كه هيچ كس نمي خواهد آنها را بفهمد. احساساتي كه شديدا احتياج به توجه دارند. هيچ نمي دانم براي چه بايد زنده بود. اسيرم. اسيري سر به مهر. اسير حصارهايي بي معني در قالب حرف مردم-! چرا بايد زنده بود؟ و سوالي مهم تر، چطور مي توان زندگي را آن طور كه -بايد- درك نمود؟ قالب های نایت اسکین.