sinradal.persianblog.ir
تو باور کن - یک جعبه مداد رنگی
http://sinradal.persianblog.ir/post/78
فکر میکرد در دنیایی کاملا ناآشنا گیر افتاده است ، دور تا دورش را مسیرهای متفاوت گرفته بودند ، باید میایستاد و فکر میکرد . باید فکر میکرد چه میخواهد و چه دوست دارد باشد . سیگاری روشن کرد و به اطرافیانش فکر کرد در بین اطرافیانش دلخوشیهایی بود اما با این وجود امیدی نداشت و این بیشتر اذیتش میکرد . تنها کسی که میتوانست او را از آن وضعیت نجات دهد خودش بود ، کمی به این جمله فکر کرد و پ کی به سیگارش زد و خندید زیرا اندکی انگیزه و انرژی در خودش برای این کار نمیدید . برای چشمانم، برای چشمانش.
sinradal.persianblog.ir
یک جعبه مداد رنگی
http://sinradal.persianblog.ir/1394/5
شما به چه حقی دارید عکاسی میکنید؟ ببخشید مگه کار الانم من ج رم؟ طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران کار الان شما جرم هست . دوربینت بده . من با حالت اگرسیو ) : اصلا شما کی هستید که به من گیر دادید؟ طرف لباس شخصی بیسیم خود را در میآورد ) کارت میخواهی؟ الان بیسیم میزنم بیان ببرنت . من با ترس ) مگه من از چی عکس گرفتم؟ عکاسی از ساختمانهای اداری ، نظامی و امنیتی ممنوع و ج رم . میدون انقلاب که هیچ کدوم از اینا نیست! من دوربین را بهش میدهم ). عکس خانوادگی روش داری؟ تمام عکس هام رو دید و مموری را ف رمت کرد ).
sinradal.persianblog.ir
یک جعبه مداد رنگی
http://sinradal.persianblog.ir/archive
1583;وشنبه ۱۳٩٥/٦/۱٥ : Reality. 1580;معه ۱۳٩٥/٥/۸ : Revenant. 1587;هشنبه ۱۳٩٥/٤/۸ : برای چشمانم، برای چشمانش. 1588;نبه ۱۳٩٥/٢/٢٥ : برای اردیبهشت. 1740;کشنبه ۱۳٩٥/۱/۱ : خوبتر از واقعیت. 1583;وشنبه ۱۳٩٤/۱٢/۳ : مرگ خوش یعنی این. 1583;وشنبه ۱۳٩٤/۱۱/٢٦ : لذتی که حرفش بود. 1583;وشنبه ۱۳٩٤/۱٠/٧ : ACM. 1740;کشنبه ۱۳٩٤/٩/٢٢ : 16 آذر. 1670;هارشنبه ۱۳٩٤/۸/٢٧ : Vladislav Kuzkokov. 1587;هشنبه ۱۳٩٤/۸/٥ : Hello, its me. 1580;معه ۱۳٩٤/٦/۱۳ : س س س لام. 1670;هارشنبه ۱...1587;هشنب ...1583;وشن&...1587;ه...
sinradal.persianblog.ir
پیشنهاد - یک جعبه مداد رنگی
http://sinradal.persianblog.ir/tag/پیشنهاد
برای چشمانم، برای چشمانش. چشمانم را میبندم که نبینم، چشمانم را میبندم تا نباشم، چشمانم را میبندم تا شریک نشوم، چشمانم را میبندم تا نفهمم، چشمانم را میبندم تا یادم نماند و چشمانم را میبندم تا سیاهی را ببینم. چشمانم را میبندم تا چشمانم را نبیند، چشمانم را میبندم تا چشمانش را نبینم. رنگ: رنگی که با چشمهای بستهی رو به خورشید میبینیم. پیشنهاد: موزیک متن فیلم ساعتها. 1587;هشنبه ۱۳٩٥/٤/۸. دلگیرم و ناراحت اما واقعبین و امیدوار. میدانم که این روزهای سخت میگذرند، میدانم روز...دوست دارم برای خودم ب...
sinradal.persianblog.ir
Prison - یک جعبه مداد رنگی
http://sinradal.persianblog.ir/post/79
شما به چه حقی دارید عکاسی میکنید؟ ببخشید مگه کار الانم من ج رم؟ طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران کار الان شما جرم هست . دوربینت بده . من با حالت اگرسیو ) : اصلا شما کی هستید که به من گیر دادید؟ طرف لباس شخصی بیسیم خود را در میآورد ) کارت میخواهی؟ الان بیسیم میزنم بیان ببرنت . من با ترس ) مگه من از چی عکس گرفتم؟ عکاسی از ساختمانهای اداری ، نظامی و امنیتی ممنوع و ج رم . میدون انقلاب که هیچ کدوم از اینا نیست! من دوربین را بهش میدهم ). عکس خانوادگی روش داری؟ تمام عکس هام رو دید و مموری را ف رمت کرد ).
sinradal.persianblog.ir
sinradal - یک جعبه مداد رنگی
http://sinradal.persianblog.ir/pages/1
میدونی امروز چندمه؟ نمیدونی، خ ب حقم داری. بچه را چه به تاریخ و تقویم. اینا همهاش مال آدم بزرگاست. ب بین ن ک ی باید وام ب د ن، ک ی چ ک دارن، ک ی حقوق میگیرن، ک ی سالگرد ازدواجشونه و . بچه تو فقط یادت باشه ک ی تولدته، اون روز هم از همه کادو بخواه! به هر کسی که رسیدی بگو : سلام، امروز تولد منه و من خیلی خوشحالم. حالا اجازه بده این دفعه من بهت بگم، فردا 25 اسفنده و چند روز دیگه سال نو شروع میشه، حواست باشه از همه عیدی بگیری، یادشون هم رفت بهشون بگو پس عیدی من چی؟ دیگه عمرا فردا بری مدرسه؟ آدم بزرگ که بش...
sinradal.persianblog.ir
یک جعبه مداد رنگی
http://sinradal.persianblog.ir/1394/4
من همیشه از بچگی جشن و شور و شوق هایی که ک ل شهر در اون شرکت داشتن ر دوست داشتم ، نمیدونم چه جوری هستن ولی حس عجیبی در آدم ایجاد میکنن. پ ر خاطرهترینش واسم صعود تیم ملی فوتبالمون به جام جهانی آلمان بود . 1670;هارشنبه ۱۳٩٤/٤/٢٤. تولد این بلاگ به خودش تبریک میگم . رنگ : آبی آسمونی. 1587;هشنبه ۱۳٩٤/٤/۱٦. از وقتی این حرف بهم زدی بعضی وقتا میشینم با خودم فکر میکنم . فکر میکنم نکنه حرفات درست باشن ، نکنه واقعا من اون چیزی شدم که گفتی ، نکنه اون چیزی شدم که ازش بدم میاد؟ با خودم فکر میکنم و این اتف...
sinradal.persianblog.ir
#IranDeal - یک جعبه مداد رنگی
http://sinradal.persianblog.ir/post/77
من همیشه از بچگی جشن و شور و شوق هایی که ک ل شهر در اون شرکت داشتن ر دوست داشتم ، نمیدونم چه جوری هستن ولی حس عجیبی در آدم ایجاد میکنن. پ ر خاطرهترینش واسم صعود تیم ملی فوتبالمون به جام جهانی آلمان بود . 1670;هارشنبه ۱۳٩٤/٤/٢٤. مینویسم تا یادم بماند، مینویسم تا روزی حسرت نوشته نشدنشان را نخورم و مینویسم تا یک جا جمع ن ش ون . برای چشمانم، برای چشمانش. برای دلسوز ترین دنیا. مرگ خوش یعنی این. لذتی که حرفش بود. Hello, its me. موضوع هاي نوشته هام:. روزی باران خواهم شد. آدامس با طعم کروکودیل.
sinradal.persianblog.ir
Unkown - یک جعبه مداد رنگی
http://sinradal.persianblog.ir/post/75
از وقتی این حرف بهم زدی بعضی وقتا میشینم با خودم فکر میکنم . فکر میکنم نکنه حرفات درست باشن ، نکنه واقعا من اون چیزی شدم که گفتی ، نکنه اون چیزی شدم که ازش بدم میاد؟ به آخرین صحبتمون که فکر میکنم ناراحت میشم ، عذاب وجدانم گل میکنه ، محبور میشم آخرین مکالممون ر که با اکانت Unkown تلگرام میخونم . بعد از خوندن حرفات یکم دلم خنک میشه حتی شاید یه حقش بود هم به خودم بگم ولی تهش از همهی اون اتفاقا نارحت میشم . اما این وسط یه دوستی خوب قربانی شد ، نیچه میگه :. رنگ : قرمز نارنجی. برای دلسوز ترین دنیا.
sinradal.persianblog.ir
یک جعبه مداد رنگی
http://sinradal.persianblog.ir/1394/2
من از یادت نمیکاهم. هشت روزی که گذشت خیلی عجیب بودند ،مثل فیلم هایی که هرکدامشان موضوعی متفاوت دارد ولی کرکتر اول همهی شان "سیاوش" بود. مثلا دوشنبه اش با سدریک ویلانی فیلدز مدالیست شروع شد ، به نماشگاه کتاب رسید ، دکتر ، داروخانه ، ترمینال و خوابگاه ، یا پنجشنبه اش با بیدار شدن آن هم 20 دقیقه قبل از شزوع میانترم ، میانترم و باز هم نمایشگاه کتاب ، دوستان جدید ، کافه ، تیاتر ، بارون بهاری و خوابگاه . واقعا حرف درستیه چون توی چند روز آینده اتفاقها و تصمیم های مهمی باید گرفته بشن . از نو برایت مینویسم.