parsi-boy.blogfa.com

marzenak.blogfa.com

شعر - سعد و نحس

http://www.marzenak.blogfa.com/post-81.aspx

دوست دارم همه روزم باشد. سال پرشور تمام دلها. و بهار جان ها. سال هفت و پنجاه. که در ان سال نکو. عشق بارید به هر بام و در و دشت و دمن. همه جا گل شده بود. عشق چون سیل روان شد یکبار. خانه از عشق سراسر گل شد. همه در اب و گل خانه بهم بپوسیند. پای در عشق فرو شد همه را. همه دل ها شاد شد. همه مستانه نشستند به شادی و صفا. و به یکباره ز بام و در این کهنه سرا. جوی انصاف و محبت همه جا جاری شد. کینه ها ذوب شدند. دشمنی واژه مطرودودنی شد بر هر پیر و جوان. و ز قاموس وطن. بزودند همه پستی و بد خویی را. واژه ها زیبا شد.

marzenak.blogfa.com

شعر

http://www.marzenak.blogfa.com/9011.aspx

زاهد چرا ایینه را افکنده ای اندر وحل. باور کن ای مطرود حق حرمت شکستی بی محل. ایینه نور شمس را تاباندبر کوی و سرا. خود را به شمس اسمان هرگز نخوانده متصل. دیگر تو مسکین از حسد ایینه را ای بی خرد. حق چو شنیدی از چه رو گشتی زهستی منفعل. عارف بود ایینه ای پاک و نظیف و بی غبار. حق در وجودش یکسره منزل گزید و گشته حل. او غرق نور شمس شد در ذرات ان دارد خلود. دیگر نماند از او وجود در ذرات حق شد مضمحل. او شور عشقی می دمد اندر نی خاموش ما. صد نغمه دارد بهر جان برهاند ان را از کسل. گوید دمادم یا احد دوری گزند از وحل.

marzenak.blogfa.com

شعر -

http://www.marzenak.blogfa.com/post-85.aspx

شد کاروان عشق به عزم لقای وست. اورد رو به درگه حق بر رضای دوست. هل من مزید عشق چه ها میکند ببین. هفتاد خوان عشق نهد در ولای دوست. هفتاد باد و سر به نیزه نغمه خوان. رو اورد به حق به امید لقای دوست. این شور عشق را به عنایت چو بنگری. ببینی هزار جان که شود رو نمای دوست. زلال عشق چه والا عنایتی. یک کوله بار هدیه یرد جان برای دوست. دولتسرای عشق چه گسترده مامنی است. جان می شود کمینه بها در عطای دوست. جمعیتی شگفت ز پاکان سرفراز. خوان می نهد جان گرامی به پای دوست. در وسعتی که کودک شش ماهه سرفراز. نوشته شده در دوش...

marzenak.blogfa.com

شعر - طوفان

http://www.marzenak.blogfa.com/post-78.aspx

بی عشق می توان سخن عاشقانه گفت. بی سوز دل سخن از درد ممکن است. اشک ریختن اما برای مرد. کاری است غیر ممکن بسیار مشکل. این را نمیتون به سفارش طلب نمود. غم ها بباید و سوز درون و دود. تا اتش درون بجوشد و فریاد بشکفد. ابی کز اتش اید. با گل به هم شود. از دل بر اید و راه دو دیده را. یک با ر طی کند. تا دیده اید و از دل سفر کند. این راه سخت را هرگز نمیشود. اورد در تصور و بشناخت سیر ان. راهی است بی کران. با عوعو سگان گر و درد بی امان. فریاد گرگ های حریصی که هر زمان. تا خون تازه نیابند نغنوند. دل ها چو یخ فسرد.

marzenak.blogfa.com

شعر

http://www.marzenak.blogfa.com/9002.aspx

بی عشق می توان سخن عاشقانه گفت. بی سوز دل سخن از درد ممکن است. اشک ریختن اما برای مرد. کاری است غیر ممکن بسیار مشکل. این را نمیتون به سفارش طلب نمود. غم ها بباید و سوز درون و دود. تا اتش درون بجوشد و فریاد بشکفد. ابی کز اتش اید. با گل به هم شود. از دل بر اید و راه دو دیده را. یک با ر طی کند. تا دیده اید و از دل سفر کند. این راه سخت را هرگز نمیشود. اورد در تصور و بشناخت سیر ان. راهی است بی کران. با عوعو سگان گر و درد بی امان. فریاد گرگ های حریصی که هر زمان. تا خون تازه نیابند نغنوند. دل ها چو یخ فسرد.

marzenak.blogfa.com

شعر

http://www.marzenak.blogfa.com/9105.aspx

شد کاروان عشق به عزم لقای وست. اورد رو به درگه حق بر رضای دوست. هل من مزید عشق چه ها میکند ببین. هفتاد خوان عشق نهد در ولای دوست. هفتاد باد و سر به نیزه نغمه خوان. رو اورد به حق به امید لقای دوست. این شور عشق را به عنایت چو بنگری. ببینی هزار جان که شود رو نمای دوست. زلال عشق چه والا عنایتی. یک کوله بار هدیه یرد جان برای دوست. دولتسرای عشق چه گسترده مامنی است. جان می شود کمینه بها در عطای دوست. جمعیتی شگفت ز پاکان سرفراز. خوان می نهد جان گرامی به پای دوست. در وسعتی که کودک شش ماهه سرفراز. نوشته شده در دوش...

marzenak.blogfa.com

شعر

http://www.marzenak.blogfa.com/8908.aspx

گرفته از کتاب شریعتی در دانشگاه مشهد به کوشش ناصر املی. از دیگر دانشجویان دکتر در رشته تاریخ اقای اکبری مرزناک است. او درباره ی تاثیرات شریعتی بر دانشکده و دانشجویان می گوید:. قبل از ورود به دانشکده اموزگاری بودم که در دبیرستان عربی و. فقه تدریس می کردم.اهل مطالعه بودم.در سال اول ورود به دانشکده. برخی از اساتید کلاسهای پرباری داشتند ولی بعضی از کلاسها وضع. اسفباری داشت.مثلا روزی استاد محترمی درس متون ادب فارسی داشت. موقع خواندن نثر سفرنامه ی ناصر خسرو بحثی پیش اورد و گفت( ابوجهل. ابوجهل و ابولهب یکی.

marzenak.blogfa.com

شعر

http://www.marzenak.blogfa.com/8910.aspx

شام سیاه زندگی من سحر نداشت. ادوار زندگی همه جز دردسر نداشت. گلدان انتظار مرا سبز کس ندید. یا ریزش بهار مرا بوم بر نداشت. هرگز ندیده ام که شقایق کجا شکفت. قلب فسرده طاقت بار سفر نداشت. دشنام لعن ابد گو به خصم دون. کز شمعدان مرده ی دل دست بر نداشت. هر کو به خاطر است ز دوران حقارت است. بغضم گلو فشرده و راه گذر نداشت. دنیا به کام حیله گرانی است خود فروش. فصل ریا ز باد خزانی خطر نداشت. سجاده ام ساقی و تسبیح دار مرگ. دنیا برای اهل وفا غیر شر نداشت. بر سفره خون دل به شب و روز خورده ام. روح حساس و زود رنج مرا.

marzenak.blogfa.com

شعر - زندگینامه

http://www.marzenak.blogfa.com/post-82.aspx

ساواک که در جهت همسرایی با انجمن حجتیه و براوردن خواسته های ایشان پس از مدت ها اذیت اخرالامر گفت که حق ماندن در مازندران و گیلان را نداری این جا بچه های ساده دل شهرستانی فریب سخنان دلنشین شما را می خورند و دور شما جمع می شوند و به گمراهی می افتند حال انکه بچه های متمدن تهرانی! برای این حرفهای شما تره خرد نمی کنند! یادنامه ای بر سوگ حمزه سرور شهیدان- نوشته ای تحقیقی. ابراهیم نخستین بت شکن تاریخ - نوشته ای برای نوجوانان. نوح عصیانگری بردبار- نوشته ای برای نوجوانان. Design By : Night Melody. شعر های صفای دل.

marzenak.blogfa.com

شعر

http://www.marzenak.blogfa.com/9004.aspx

زندگینامه حسن اکبری مرزناک. به ادامه مطلب مراجعه کنید. نوشته شده در دوشنبه سیزدهم تیر ۱۳۹۰ساعت 15:38 توسط رابعه اکبری مرزناک. دوست دارم همه روزم باشد. سال پرشور تمام دلها. و بهار جان ها. سال هفت و پنجاه. که در ان سال نکو. عشق بارید به هر بام و در و دشت و دمن. همه جا گل شده بود. عشق چون سیل روان شد یکبار. خانه از عشق سراسر گل شد. همه در اب و گل خانه بهم بپوسیند. پای در عشق فرو شد همه را. همه دل ها شاد شد. همه مستانه نشستند به شادی و صفا. و به یکباره ز بام و در این کهنه سرا. جوی انصاف و محبت همه جا جاری شد.