pinkcigarette.blogfa.com

tanhai63.blogfa.com

حرفهای نگفته من - دلم سفر میخواد!!

http://www.tanhai63.blogfa.com/post/17

خدایا آنقدر خرابم که هیچ مرهمی آرامم نمی کند! مرا در آغوش بگیر دلم آرامش خدایی. انگار من و نوید دعوا نکنیم ،یه چیزی تو زندگیمون کمه. سر هر مسئله کوچیکی میپریم بهم. اما همدیگرو بینهایت دوست داریم. یه چند مدتت سر مسئله بچه با هم دعوا داشتیم. ولی بعد مث دو تا آدم بالغ حرف زدیم و به یه نتیجه مشترک رسیدیم. نوید یه چند روزی مرخصی داشت. با خانوادش رفتیم باغ پدریش تو شهرستان. بد نبود ولی مادرش تو این چند مدت حسابی تو زندگیم دخالت کرد. یه حرفایی میزد که من بعد چند سال ازدواج خجالت میکشم. کاش جور بشه بریم.

tanhai63.blogfa.com

حرفهای نگفته من

http://www.tanhai63.blogfa.com/1393/05

خدایا آنقدر خرابم که هیچ مرهمی آرامم نمی کند! مرا در آغوش بگیر دلم آرامش خدایی. خلاصه ای از زندگیم. امروز میخوام راجع به خودم و نوید بنویسم. من قبل از نوید عاشق یه نفر دیگه بودم ، مربوط میشه به۷ سال پیش. حدود ۲ سال با هم دوست بودیم ، اما چون سن و سالمون کم بود ، حرف ازدواجی در بین نبود. تا سروکله نوید پیدا شد نوید مهندس شرکت نفت بود و فوق لیسانس داشت. از هر نظر اگه نگاه میکردیم موقعیت نوید خیلی بهتر بود. پدر و مادرم قبولش کردن اما من دلم پیش کس دیگه ای بود. فک میکردم نوید میره و پشت سرش هم نگاه نمیکنه.

tanhai63.blogfa.com

حرفهای نگفته من - خوشحالم!!!

http://www.tanhai63.blogfa.com/post/19

خدایا آنقدر خرابم که هیچ مرهمی آرامم نمی کند! مرا در آغوش بگیر دلم آرامش خدایی. خب بالاخره بعد مدت ها اومدم بنویسم. تو پست قبلی نوشتم که از همسرم متنفرم! دلیلش هم این بود که یه مدتی همسرم میخواست که ما اقدام کنیم برا بارداری و من مخالفت میکردم. تا بزور منو برد پیش یه دکتر متخصص و دکتر گفت که شما الان در بهترین سنید برا بارداری و بهتره که بیشتر از این معطل نکنید. و آقا همون شب اقدام ما شروع شد و من بازم مخالف بودم ولی ناچارا تسلیم شدم. اصلا فکر نمیکردم همون ماه اول باردار بشم ولی شدم! عشق اول زن چندم؟

tanhai63.blogfa.com

حرفهای نگفته من - تنفر

http://www.tanhai63.blogfa.com/post/18

خدایا آنقدر خرابم که هیچ مرهمی آرامم نمی کند! مرا در آغوش بگیر دلم آرامش خدایی. امشب خیلی حالم بده اینقد بد که آروزی مرگ دارم کاش یه جایی داشتم یه چند روز میرفتم اونجا در و دیوار این خونه داره اذیتم میکنم در یک کلمه امشب خیلی ازش متنفر شدم. نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم مهر 1393ساعت 22:38 توسط پرند. Design By : Mihantheme. بانک جامع قالب های فارسی. زندگی را باید زیبا ساخت. عشق اول زن چندم؟ قالب های مهین تم.

tanhai63.blogfa.com

حرفهای نگفته من - :(((

http://www.tanhai63.blogfa.com/post/20

خدایا آنقدر خرابم که هیچ مرهمی آرامم نمی کند! مرا در آغوش بگیر دلم آرامش خدایی. دیشب کلی نوشته بودم همه اش پرید. فردا اگه تونستم دوباره مینویسم. نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم آبان 1393ساعت 23:33 توسط پرند. Design By : Mihantheme. بانک جامع قالب های فارسی. زندگی را باید زیبا ساخت. عشق اول زن چندم؟ قالب های مهین تم.

tanhai63.blogfa.com

حرفهای نگفته من

http://www.tanhai63.blogfa.com/1393/09

خدایا آنقدر خرابم که هیچ مرهمی آرامم نمی کند! مرا در آغوش بگیر دلم آرامش خدایی. خیلی وقته ننوشتم . الان چند مدت هست که نوید که میره سرکار منو میذاره خونه مامان اینا. دکتر بهم استراحت مطلق داده. نوید صبح که میره منو میذاره خونه مامانم و شب هم میاد دنبالم. تو خونه خودم معمولا هیچ کاری ندارم و شام و ناهارم هم خونه مامانم میخورم . تقریبا فقط برا خواب میام خونه خودم. امروز هم موندم خونه ، چون این چند مدت خونه نظافت ندیده بود. به یه نفر گفتم که بیاد و خونه رو نظافت کنه. از صبح اومده بود و تا الان مشغول بود.

tanhai63.blogfa.com

حرفهای نگفته من - نعمت شیرین!!!

http://www.tanhai63.blogfa.com/post/22

خدایا آنقدر خرابم که هیچ مرهمی آرامم نمی کند! مرا در آغوش بگیر دلم آرامش خدایی. هنوز هم بیشتر روزا میرم خونه مامانم. چند مدت هم نت نداشتیم. یعنی نوید از عمد کمتر شارژ میکنه که من خیلی نیام نت. میگه برا بچه زیاد خوب نیست. منم وقتی تو خونه ام سعی میکنم کمتر وای فا رو روشن کنم. کلی کتاب بارداری گرفتم و خودم رو با اونا سرگرم میکنم. نت هم که میرم بیشتر میرم و درباره بارداری سرچ میکنم و میخونم. سونو که رفتیم بهمون گفتن که بچه مون پسره. ولی نمیدونم چرا همه اش حس میکردم که دختره! Design By : Mihantheme.

tanhai63.blogfa.com

حرفهای نگفته من - بچه!

http://www.tanhai63.blogfa.com/post/16

خدایا آنقدر خرابم که هیچ مرهمی آرامم نمی کند! مرا در آغوش بگیر دلم آرامش خدایی. چند روزه که نوید پیله کرده که باید بچه دار بشیم. میگه بسه دیگه چقد میخوای استراحت کنی،من بچه میخوااااااااااام! ولی من بچه نمیخوام و اصلا آمادگی بچه دار شدن ندارم. هر چی فکر میکنم ، در توان خودم نمیبینم که مسئولیت یه بچه رو بعهده بگیرم. والا بچه کلی مسئولیت داره. همون اوایل که میخواستیم ازدواج کنیم ، چون میخواستم از خودم فراریش بدم که قید ازدواج با من رو بزنه. میگه اون موقع یه حرفی زدم و چند سال هم صبر کردم. عشق اول زن چندم؟

tanhai63.blogfa.com

حرفهای نگفته من

http://www.tanhai63.blogfa.com/1393/10

خدایا آنقدر خرابم که هیچ مرهمی آرامم نمی کند! مرا در آغوش بگیر دلم آرامش خدایی. هنوز هم بیشتر روزا میرم خونه مامانم. چند مدت هم نت نداشتیم. یعنی نوید از عمد کمتر شارژ میکنه که من خیلی نیام نت. میگه برا بچه زیاد خوب نیست. منم وقتی تو خونه ام سعی میکنم کمتر وای فا رو روشن کنم. کلی کتاب بارداری گرفتم و خودم رو با اونا سرگرم میکنم. نت هم که میرم بیشتر میرم و درباره بارداری سرچ میکنم و میخونم. سونو که رفتیم بهمون گفتن که بچه مون پسره. ولی نمیدونم چرا همه اش حس میکردم که دختره! Design By : Mihantheme.