pinkpen.blogfa.com

zhanya.blogfa.com

ژانیا - شعری تقدیم به پسران ترشیده

http://www.zhanya.blogfa.com/post-119.aspx

شعری تقدیم به پسران ترشیده. پسری با پدرش در رختخواب. درد ودل می کرد با چشمی پر آب. گفت :بابا حالم اصلا خوب نیست. زندگی از بهر من مطلوب نیست. گو چه خاکی را بریزم توی سر. روی دستت باد کردم ای پدر. سن من از 26 افزون شده. دل میان سینه غرق خون شده. هیچکس لیلای این مجنون نشد. همسری از بهر من مفتون نشد. غم میان سینه شد انباشته. بوی ترشی خانه را برداشته. پدرش چون حرف هایش را شنفت. خنده بر لب آمدش آهسته گفت. پسرم بخت تو هم وا می شود. غنچه ی عشقت شکوفا می شود. غصه ها را از وجودت دور کن. این همه دختر یکی را تور کن.

zhanya.blogfa.com

ژانیا - سبقت

http://www.zhanya.blogfa.com/post-118.aspx

فقط تو ایرانه که موقع سبقت از ماشین جلویی تمام سر نشینان دو ماشین همدیگه رو نگاه میکنن. نوشته شده در دوشنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۲ساعت 12:23 توسط ژانیا. قالب وبلاگ : قالب وبلاگ. چون خیلی می پرسن نوشتم ژانیا اسم وبلاگمه یعنی نابغه. جاده های خیال انگیز. لحظه های ناب از حیوانات. نقاشی 3 بعدی روی دیوار. ظروف با اشکال متفاوت. مطالبی درمورد سیارات منظومه شمسی. جدیدترینها و بهترینها فقط در گروه نابترینها. آموزش هک وبلاگ و افزایش امنیت وبلاگ. چی بگم بهت (یلدا). طراحی قالب : بهاربيست.

daftare-mn22.blogfa.com

حرف اضافه ممنوع! - ...

http://www.daftare-mn22.blogfa.com/post/28

کاش می شد هر چی میخوای بنویسی. چهارشنبه بیست و ششم تیر ۱۳۹۲. برای سومین بار آمدی. دیشب. و چه لحظه شیرینی بود وقتی درآغوشم بودی. با چشمان درشت و خرمایی ات. چقدر شبیه من بودی. چشمانت . لبهایت. مشت کوچکت را دور انگشتم گره کرده بودی و خیره بودی به من. و من خیره بودم به تو. دیشب برای سومین بار آمدی ولی برای اولین بار چشمانت باز بود. توبودی و من و هیچ. من بودم و تو و آن تن لطیف که در بیتابی دستانم آرام گرفته بود. هرگز فراموش نمیکنم آن صورت سرخت را. و طعم آن بوسه عمیقی که بر سینه ات زدم. اصلا باشی یا نباشی.

sampad-nabeghe.blogfa.com

(نیس ما تیزهوشانیم!!!(از نوع سبزواریش

http://www.sampad-nabeghe.blogfa.com/1391/04/2

خواهشا به هم توهین نکنید. ولی گفتن بدوبیراه به نویسنده آزادست! فرشته تصمیمش را گرفته بود. پیش خدا رفت و گفت:. خدایا، می خواهم زمین را از نزدیک ببینم. اجازه می خواهم و مهلتی کوتاه. دلم بی تاب تجربه ای زمینی است. خداوند درخواست فرشته را پذیرفت. فرشته گفت: تا بازگردم بال هایم را اینجا می سپارم این بال ها در زمین چندان به کار من نمی آید. خداوند بالهای فرشته را بر روی پشته ای از بال های دیگر گذاشت و گفت: بال هایت را به امانت نگاه می دارم، اما بترس که زمین اسیرت نکند، زیرا که خاک زمینم دامنگیر است. زندگی صحنه ...

hozoooooor.blogfa.com

به نام عشق - قرآن

http://www.hozoooooor.blogfa.com/post/20

من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند میشود. همه از هم میپرسند چه کس مرده است؟ چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است . من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام . یکی ذوق میکند که ترا بر روی برنج نوشته،یکی ذوق میکند که ترا . فرش کرده ،یکی ذوق میکند. که ترابا طلا نوشته ،یکی به خود میبالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و. آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم؟ گویی مسابقه نفس است.

hozoooooor.blogfa.com

به نام عشق -

http://www.hozoooooor.blogfa.com/post/18

به لوستر ها نگاه می کنم لوستر های بزرک و سنگینی که دو نفره جا به جا می کردیم مانند پر کاه این طرف و آن طرف می رود ،تمام خانه با شدتی باور نکردنی تکان می خورد ،زلزله! همسرم حمام است تمام ذهنم به سویش پرواز می کند،فریاد می زنم صدایش می کنم نمی شنود،احساس می کنم هر لحظه سقف فرو می ریزد ،به سختی خودم را به در حمام می رسانم،بازش می کنم فریاد می زنم زلزله! نگاه وحشت زده اش وجودم را می لرزاند،صدای افتادن و شکستن از آشپز خانه بلند می شود، آیا بم تکرار می شود؟ اگر در خواب باشیم و آوار بر سرمان بریزد چه؟

hozoooooor.blogfa.com

به نام عشق - یک سوال؟

http://www.hozoooooor.blogfa.com/post/24

اگر یک روز صبح از خواب بیدار شید و ببینید خودتون روبروی خودتون نشستین بهش چی میگید؟ چه حرفهایی واسه گفتن به خودم دارم وقتی ملاقاتش کنم؟ نوشته شده توسط پرستو در ساعت 22:59 لینک. Powered By: BLOGFA.COM.

hozoooooor.blogfa.com

به نام عشق -

http://www.hozoooooor.blogfa.com/post/16

خودم حسابش می کنم. برای هر کاری ،کسی را از جانب خود انتخاب کرده ام که آن را پی گیری کند ، به جز صدقه که کارهای آن را خود به دقت به دست گیرم.اگر مردی خرما یا نیم خرمایی صدقه دهد ، آن را برایش می پرورم. پس در قیامت صدقه خود را در حالی مشاهده می کند که از کوه احد هم بزرگتر شده باشد. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم. در وجودم قدرتی حس کردم. این قدرت شامل استعدادها و توان های مختلفی بود که به من نیرو و توان عمل می بخشید. من دایما با آنها مشورت می کنم. از کتاب: وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم.

shelakhtee.blogfa.com

یادداشتهای یک شلخته - نامه سرگشاده

http://www.shelakhtee.blogfa.com/post-43.aspx

خاطرات و جفنگیات ذهن شلخته ی یک شلخته. نوشته ای دردناک از پیمان معادی. بازیگر نقش نادر در فیلم جدایی نادر از سیمین:. سلام کردن گاه رسمیتی میدهد که نمیشود از دل حرف زد . بگذارید آخرین ردیف سینما نشسته باشم و خیره به نقش آرایی شما. روی پرده هایی که روزگاری نه چندان دور پاره اش میکردید حرف بزنم . ما نه گوسفندیم و نه خود را به خریت زده ایم. تنها تفاوتمان اینست که بلندگو ها را به شما داده اند و تماشاچیگری را به ما. پیش فروش کرده اند . شما میتازید و گرد و خاک میکنید . بهرام بیضایی با تمام دنیا قهر است. بگذار ا...