robot1.blogfa.com

negahenegar.blogfa.com

به شوق نگاهت

http://www.negahenegar.blogfa.com/9108.aspx

روستایی زلزله آمده بود و خانه ها ویران شده بودند. پدرخانواده ای از روستا به شهر رفته بود و وقتی برگشت دید پسرش زیر آوار گیر کرده و نتوانستند پیدایش کنند. پدر با اضطراب شروع کرد به گشتن زیر آوارها .۵ساعت .۱۰.ساعت. همه کسانی که می دیدنش می گفتند دیگر پیدا نمی شود اما پدر ناامید نمی شد تا بالاخره بعد از ۱۸ ساعت پسر پیدا شد. و پسرنجات پیدا کرد. از پسر پرسیدند این همه ساعت زیر آوار ناامید نشدی! گفت نه چون به پدرم اعتماد داشتم. می دانستم نجاتم می دهد. او گفته بود هیچ وقت رهایت نمی کنم. حال واقعا بگویید . من هم...

negahenegar.blogfa.com

به شوق نگاهت - سقفی که پایه هایش را نمی بینی!

http://www.negahenegar.blogfa.com/post-81.aspx

سقفی که پایه هایش را نمی بینی! اگر بهتون بگن زیر یک سقفی که پایه هایش را نمی بینید بایست ، می ایستید؟ اگر من بایستم بهم نمی گید پایه هاش کجاست؟ کارت شرط عقل نبود. امشب دلم خیلی دردها داشت! اما از همشون بدتر، درد ایستادن زیر سقفیه که پایه هاشو نمی بینم! این درد امشب چشم ها مو خیس کرده . خودت می دونی این دردهای دل مسکنی نداره جزدردودل با خودت! یا پایه های محکم این سقف رو بهم نشون بده یا از بالای سرم برش دار چون گاه و بیگاه باعث ترسم می شه! می دونی دیگه ازترسیدن خسته ام! ای بهترین پناهگاه لحظه های پر آشوبم.

negahenegar.blogfa.com

به شوق نگاهت

http://www.negahenegar.blogfa.com/9111.aspx

بارون رو دوست دارم هنوز .اما با چتر و سر پناه. تا حالا شده هم دلتون بارون بخواد و هم یک چتر! همیشه فقط دلم بارون می خواسته بارونی که روی سرم بباره و خیس و خیس ترم کنه. همیشه برای من حس تازه شدن و آرامش و لطافت داشته. ولی الان یک حس جدید دارم! بارون رو دوست دارم اما با سرپناه! آرامش وجودم تو سرپناه من بودی در همه طوفان های سخت و رعب انگیز زندگی ام. را حس می کنم. اما حتی زیر این بارون که رحمت خداست هم دوست دارم سر پناه داشته باشم. و تو ای امام زمانم. حتی زیر بارونی که می دانم و یقین دارم.

negahenegar.blogfa.com

به شوق نگاهت - باران تابستانی

http://www.negahenegar.blogfa.com/post-78.aspx

شادمانه ترین حضور جاودانه قلبم. با تو دنیایم پراز شادترین آرزوهاست. امسال ۱۴ بار به جشن تولدت آمدم. هربار با یک امید و یک شور جدید. چقدر ماه شعبان با بودن تو زیباست. بگو تا سال دیگر تو میایی. در روزهای گرم تیر آمدن باران عجیب بود و گرما را شکست داد. اما حس آمدن تو خنک ترین نسیم تابستانی من است. نوشته شده در دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۱ساعت 22:2 توسط یار. امام زمانم دوستت دارم و به شوق یک نگاهت می نویسم.

negahenegar.blogfa.com

به شوق نگاهت

http://www.negahenegar.blogfa.com/9107.aspx

امام رئوف میلادت مبارک. در تمام ۶ماه امسال هیچ هفته ای به سختی این هفته که گذشت برایم نبود. هفته ای پراز بی قراری و پریشانی! و تو ای امام رئوفم این هفته مرا به آغوش پرمهرت دعوت کردی تاآرامشم دهی. حقا که تو حجت خدایی و آگاه از زندگی هایمان! من نمی دانستم چه هفته ای خواهم داشت و چه چیز در انتظارم است اما تو آگاه بودی و آنقدر رئوفی که مرا پناه دادی. دوست دارم رافتت را! چگونه قلب پر تلاطمم را آرام نمودی که دیگر نمی ترسد؟ وقتی به بارگاهت آمدم چه حالی داشتم! ستاره شب های تاریک.

negahenegar.blogfa.com

به شوق نگاهت - آب رباب

http://www.negahenegar.blogfa.com/post-88.aspx

تا به حال به نام رباب اندیشیده ای؟ می دانی چرا نام رباب با آب خاتمه می یابد؟ شاید چون آخرین خواسته اش از امام حسین (علیه السلام ) آب بود! و یا شاید چون تنها نیاز علی اصغرش برای زندگی آب بود! شاید چون ناله سینه اش برای نداشتن شیر آب بود! اما من گمان می کنم چون آنگاه که بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام ) و. بعد از هلاکت علی اصغرش آب را برایش باز کردند. درد به آب رسیدن رباب بعد از علی اصغرش پایان رباب بود. رباب به راستی با آب پایان یافت. لعنت الله علی القوم الظالمین.

negahenegar.blogfa.com

به شوق نگاهت

http://www.negahenegar.blogfa.com/9106.aspx

سقفی که پایه هایش را نمی بینی! اگر بهتون بگن زیر یک سقفی که پایه هایش را نمی بینید بایست ، می ایستید؟ اگر من بایستم بهم نمی گید پایه هاش کجاست؟ کارت شرط عقل نبود. امشب دلم خیلی دردها داشت! اما از همشون بدتر، درد ایستادن زیر سقفیه که پایه هاشو نمی بینم! این درد امشب چشم ها مو خیس کرده . خودت می دونی این دردهای دل مسکنی نداره جزدردودل با خودت! یا پایه های محکم این سقف رو بهم نشون بده یا از بالای سرم برش دار چون گاه و بیگاه باعث ترسم می شه! می دونی دیگه ازترسیدن خسته ام! ای بهترین پناهگاه لحظه های پر آشوبم.

negahenegar.blogfa.com

به شوق نگاهت - یک کلبه یک آرزو

http://www.negahenegar.blogfa.com/post-80.aspx

یک کلبه یک آرزو. شنیدید آدم نباید آرزوهاشو بگه! اما من آرزوهامو دوست دارم. آرزو کردن هم دوست دارم. دوست دارم ازشون حرف بزنم. حتی دوست دارم بقیه آدم های دنیا هم آرزوهای منو آرزو کنند. می خوام یکی ازآرزوهامو براتون بگم. یک کلبه چوبی زیبا کنار ساحل، کنار یک برکه زیبا ،کنار یک. رودخانه پرخروش داشته باشم که صدای صداقت و زلالی آب در. باغ گلهای سرخ عشق احاطه اش کرده باشد و از هر طرف نگاه. کنی نتوانی محبت و لبخند گل هارا نبینی! درخت های سر به فلک کشیده اش آسمان جدیدی برایت. آغوش خود پناهت داده اند. از آنها می پر...

negahenegar.blogfa.com

به شوق نگاهت

http://www.negahenegar.blogfa.com/9208.aspx

تا به حال به نام رباب اندیشیده ای؟ می دانی چرا نام رباب با آب خاتمه می یابد؟ شاید چون آخرین خواسته اش از امام حسین (علیه السلام ) آب بود! و یا شاید چون تنها نیاز علی اصغرش برای زندگی آب بود! شاید چون ناله سینه اش برای نداشتن شیر آب بود! اما من گمان می کنم چون آنگاه که بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام ) و. بعد از هلاکت علی اصغرش آب را برایش باز کردند. درد به آب رسیدن رباب بعد از علی اصغرش پایان رباب بود. رباب به راستی با آب پایان یافت. لعنت الله علی القوم الظالمین.