sogolsaberi.persianblog.ir

shazdekuchuloo.persianblog.ir

ولنتاین - شازده کوچولو

http://shazdekuchuloo.persianblog.ir/post/226

پرواز در اوج بیکران. این نوشته رو به مناسبت روز ولنتاین نوشته بودم. میدونم که از این روز گذشته و به هر حال این نوشته هم تو اون روز خاص خوانده شد، اما دوست دارم همه‌ی نوشته‌هام رو اینجا داشته باشم و واسه همین هم اینجا میذارمش. من نمیدونم ما ایرانی‌های چه مرضی داریم که بگیم آغازکننده‌ی همه چیزهای خوب تو دنیا بودیم! از منشور حقوق بشر کوروش گرفته تا سپندارمذگان! پس ما که با همه‌ی گذشته‌ی پرافتخارمون(که البته بعضی جاهاشم اصلا ‌ افتخار که نداره هیچ سرافکندگی هم داره! اگر تونسته بودیم مفهوم سپندارمذگان را پیش ا...

shazdekuchuloo.persianblog.ir

هجرت - شازده کوچولو

http://shazdekuchuloo.persianblog.ir/post/227

پرواز در اوج بیکران. بزرگترین وحشت آدم وقتی کشورش رو ترک می‌کنه و از همه‌ی آنچه براش عزیزه دور میشه فراموش شدنه. آدم سالها برای ساختن روابطش تلاش میکنه و وقتی پاش رو از کشورش بیرون میذاره بزرگترین دغدغه‌اش اینکه چه بلایی سر این روابط میاد. همه‌ی اون تلاش‌ها به باد میره! آدم‌ها به سادگی یادشون میره که تو کی بودی و چه کردی و چه خاطرات و رابطه‌ای باهاشون داشتی یا سعی می‌کنن تو رو ی جای ذهنشون نگه دارن و ارتباطشون رو تا می‌تونن باهات حفظ کنن؟ پس چرا اینکار رو میکنی؟

shazdekuchuloo.persianblog.ir

نیمه‌ی دیگر - شازده کوچولو

http://shazdekuchuloo.persianblog.ir/tag/نیمه‌ی_دیگر

پرواز در اوج بیکران. من، در آغوش تو دراز کشیدم. تو اتاقی که پر از خاطرات همه‌ی این سالهاست.خاطراتی که بعد از گذشت اینهمه سال هنوز هم مثل روز اول پررنگند.من با همه‌ی وجودم خوشبختی رو در تمام این سالها کنار تو حس کردم.و خوشبخت بودن تو رو هم کنار خودم با روح و قلبم لمس کردم. لحظه لحظه زندگی کردیم. هر لحظه بیشتر از قبل همدیگرو دوست داشتیم،بیشتر از قبل معتاد خنده‌های هم شدیم، بیشتر از قبل عطر تن همدیگرو درک کردیم و بیشتر از قبل روح دیگری رو کشف کردیم.هر لحظه‌ی. این 30سال زندگی برای من و تو ی عمره.ی عمر. شب رف...

shazdekuchuloo.persianblog.ir

ایده‌آل‌گرایی - شازده کوچولو

http://shazdekuchuloo.persianblog.ir/post/232

پرواز در اوج بیکران. 1638;:٠٧ ‎ق.ظ - ۱۳٩٢/٩/۱٩ - غزال.

shazdekuchuloo.persianblog.ir

خودشناسی - شازده کوچولو

http://shazdekuchuloo.persianblog.ir/tag/خودشناسی

پرواز در اوج بیکران. خطوط درهم‌برهم کاغذ دیواری اتاق برای من تداعی‌کننده‌ی تصاویر خاصیه. تصاویری که ساخته‌ی ذهن و تخیل منه و کسی اونها رو نمیبینه. کسی اونها رو همونطور که من میبینم نمیبینه. هرکس به اون خطوط درهم‌برهم نگاه کنه تصاویری میسازه که مختص به اونه و ساخته‌ی ذهن و تخیل خودش. حتی شاید چیزی جز مشتی خطوط بی‌معنی نبینه. میبینی؟ پ ن: دلم میخواست ی تصویر مناسب بذارم برای این نوشته. البته ی تصویر هم پیدا کردم ولی خوب نشد بذارم! به هر حال نوشته از عکس مهمتره هرچند عکس میتونه به درک حسش کمک کنه! تقصیر تو ...

shazdekuchuloo.persianblog.ir

زن - شازده کوچولو

http://shazdekuchuloo.persianblog.ir/tag/زن

پرواز در اوج بیکران. سر همه‌ی چهارراههای تهران آدمهایی هستن که با دیدنشون خنده رو لبهاتون کمرنگ بشه و لااقل چند لحظه برین تو فکر که چرا؟ به اینکه چطور میشه غمگین بود ولی تلاش کرد تا بقیه رو شاد کنی؟ دلم به اندازه‌ی دنیا میگیره از این دنیا گاهی.ولی خوبه که هستی. تحمل تلخیها با تو خیلی آسونتره. و این مهمترین دلیله که به یاد داشته باشم امروز چه روزی بود! 1641;:٤٤ ‎ب.ظ - ۱۳۸٧/۱٢/۱۸ - غزال. دختر بودن کار سختیه.مخصوصا وقتی به ی سنی میرسی. دختر بودن کار سختیه. مخصوصا اگه نخوای آینده‌ات مثل خیلی از زنها...و جواب...

shazdekuchuloo.persianblog.ir

تعالی - شازده کوچولو

http://shazdekuchuloo.persianblog.ir/tag/تعالی

پرواز در اوج بیکران. روز خسته‌کننده‌ای بود. منتظر بودی بیای خونه و امروز به جای باز کردن در زنگ بزنی. زنگ بزنی تا من بیام در رو برات باز کنم، دستهام رو دور گردنت حلقه کنم تا همه‌ی اتفاقات این روز سخت رو فراموش کنی. روی کاناپه ولو بشیم، سرت رو بذاری رو پاهام و خودت رو لوس کنی و بگی که چه روز خسته‌کننده‌ای بوده. من هم پیشونیت رو ببوسم و آرومت کنم. Laquo;وقتی که تو نیستی. و خانه بی‌پایان است.». 1777;:٥۸ ‎ق.ظ - ۱۳۸٩/۳/۱۸ - غزال. چندبار اینکار رو کردم؟ و شاید ساده تر، برای اینکه دو هزار و پانصد ساله دیگه ایرا...

shazdekuchuloo.persianblog.ir

درددل - شازده کوچولو

http://shazdekuchuloo.persianblog.ir/post/220

پرواز در اوج بیکران. می‌خواهم به رسم قدیم‌ترها که برات می‌نوشتم، اینجا باهات حرف بزنم. اما ایندفعه این ی درددل . ی درددل جدی. می‌دونی چندوقته خیلی به این فکر می‌کنم که چرا انقدر اوضاع بهم ریخته است. چرا همه‌ی تلاش‌ها بی‌نتیجه است؟ چقدر باید به خودم بگم که صلاحم رو می‌خوای؟ نمی‌گم تو این یک سال و اندی بی‌تابی نکردم اما خودت خوب میدونی که بعدش بهت گفتم هرچی تو می‌خوای. فکر می‌کنی آسون بود؟ آخه من که مثل تو نیستم. من آدمم! با همه‌ی محدودیت‌های ی آدم! خسته می‌شم، میفهمی! جریان این جبر جغرافیایی چیه؟ 1777;&#5...

shazdekuchuloo.persianblog.ir

توحید - شازده کوچولو

http://shazdekuchuloo.persianblog.ir/tag/توحید

پرواز در اوج بیکران. بعدها روئی دریافت که یکی از خدمتکارانی که آنجا زندگی میکرد، برای خرید میوه به بازار سیاه رفته بود. به هنگام بازگشت، هنگامی که از پله‌ها بالا میرفت،سکندری خورده و افتاده بود،کیسه‌ی سیبی که خریده بود باز شده و یکی از سیبها غلتان به درون اتاق رفته بود. خوب این واژه برای توجیه این داستان بسیار ناتوان است.» [1]. گاهی اتفاقاتی در زندگی می‌افتد که واژه‌ی «تصادف» یا «حادثه» برای توصیف آنها به راستی حقیر است و نمیشود منکر هوش و تدبیری شد که پشت آنها نهفته است! اتفاقی کوچک اما نه چندان ساده!

shazdekuchuloo.persianblog.ir

اجتماع - شازده کوچولو

http://shazdekuchuloo.persianblog.ir/tag/اجتماع

پرواز در اوج بیکران. داشتم به این فکر می­کردم که همه­‌ی ما اشتباهات بزرگ و کوچیک زیادی کردیم و میکنیم ولی اگر قرار باشه اون اشتباهات رو تکرار نکنیم یا قرار باشه اونها رو جبران کنیم قدم اول اینه که بپذیریم اصلا اشتباهی رخ داده! هیچ کس اما سؤالی که آزاردهنده است اینکه کجاهای زندگیم اشتباهاتی کردم و نپذیرفتم وبخاطرش درجا زدم؟ چندبار اینکار رو کردم؟ و شاید ساده تر، برای اینکه دو هزار و پانصد ساله دیگه ایرانیی باشه! دلم میخواد بریم سفر.به ی جای دور که کسی ما رو نشناسه.جایی که آسمونش رنگ دیگه‌ای ب...کدام عملش ...