tanhaeetarik.persianblog.ir
404 - Blog not foundوبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
http://tanhaeetarik.persianblog.ir/
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
http://tanhaeetarik.persianblog.ir/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Wednesday
LOAD TIME
1.2 seconds
16x16
32x32
PAGES IN
THIS WEBSITE
0
SSL
EXTERNAL LINKS
28
SITE IP
46.224.2.182
LOAD TIME
1.234 sec
SCORE
6.2
404 - Blog not found | tanhaeetarik.persianblog.ir Reviews
https://tanhaeetarik.persianblog.ir
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
بهت زده ام، همین ... - .: بشنو از اين خموش :.
http://no-words.persianblog.ir/post/101
بشنو از اين خموش :. آنهايي كه هستند و آنهايي كه رفتند. در اين روز بي امتياز تنها مگر يکي کودک بودن. 1580;معه ۱۳ اسفند ۱۳۸٩. بهت زده ام، همین . وقتی که میخواهم عمیقتر کام بگیرم سرفه امانم نمی دهد. تمام داشته هایم پوچ شده است. در عمق نگاه تنها می مانم و معلق. گز گز خاطره ها تک تک اندام هایم را به من یادآوری می کند. دلم می خواهد فریاد بزنم اما صدایم را پیش قضاوتهای تو جا گذاشته ام. دلم می خواست لبخند بزنم اما لبهایم احتیاط را آموختند تا متهم نشوند. چه نا تمام تمام شد . پيام هاي ديگران . ديگه پيش ما نيستن.
حالا من بی انگشتانم چه کنم؟ - .: بشنو از اين خموش :.
http://no-words.persianblog.ir/post/53
بشنو از اين خموش :. آنهايي كه هستند و آنهايي كه رفتند. در اين روز بي امتياز تنها مگر يکي کودک بودن. 1580;معه ۱٩ بهمن ۱۳۸٦. حالا من بی انگشتانم چه کنم؟ آنقدر بر پهنه ی آجری این دیوار ناخن کشیده ام که دیگر روی نا آشنای انگشتانم را نمی شناسم . به آسمان نگاه می کنم . خدایا . اگر چنین سرنوشتی در انتظارشان بود چرا اینقدر نحیف آفریدیشان؟ حالا بدون آنها چگونه می توانم با یک حساب سرانگشتی تخمین بزنم که برای خراب کردن پی این دیوار چند سال باید اشک بریزم؟ پيام هاي ديگران . ديگه پيش ما نيستن. و اما آدمي چاره ساز است.
اِهِم !!!! - .: بشنو از اين خموش :.
http://no-words.persianblog.ir/post/45
بشنو از اين خموش :. آنهايي كه هستند و آنهايي كه رفتند. در اين روز بي امتياز تنها مگر يکي کودک بودن. 1670;هارشنبه ۱۸ مهر ۱۳۸٦. عزممان را جزم کرده ایم دیگر ننالیم! برو فکر آب و نون باش که یه فایده ای داشته باشه! واقعا تلاشم تحسین برانگیزه! جونم براتون بگه از سوتی های خموش! آخه آدم کله ی سحر ساعت ۷ صبح به آقای مدیر مدرسه که با چشمای پف کرده و موهای ژولیده جلوش سبز میشه میگه خسته نباشید؟ حالا سوتی دادی دیگه نمی خواد درستش کنی! آخه آدم بعد از این حرف سرفه میکنه بعد میگه : ا! منظورم اینه که صبح بخیر؟ که تا دیر...
برای تسکین خودم می نویسم، تو نخوان!! - .: بشنو از اين خموش :.
http://no-words.persianblog.ir/post/58
بشنو از اين خموش :. آنهايي كه هستند و آنهايي كه رفتند. در اين روز بي امتياز تنها مگر يکي کودک بودن. 1588;نبه ۳٠ شهریور ۱۳۸٧. برای تسکین خودم می نویسم، تو نخوان! چه سخت است بعد از مدتها بخواهی بنویسی، از تو بنویسی، از شب و روز و ثانیه هایی که بی تو تمام است، از حقیقتی که بی تو تمام می شد. چه سخت است روزهای فرار بر سرت کوبیده شوند. روزهایی که ثانیه هایش بیش از آفرینش من و تو به درازا کشید و بیش از تولد من و تو درد آور بود . اگر تسلیم شوم چه؟ Szlig; زندگی من چند است؟ تسلیم من هم تو را رام نخواهد کرد.زند...
... - .: بشنو از اين خموش :.
http://no-words.persianblog.ir/post/44
بشنو از اين خموش :. آنهايي كه هستند و آنهايي كه رفتند. در اين روز بي امتياز تنها مگر يکي کودک بودن. 1587;هشنبه ۱٧ مهر ۱۳۸٦. از کی بهونه می گیری شبای بی ستاره؟ نوشته شده در ساعت ۱۱:۳۳ ق.ظ توسط خموش. پيام هاي ديگران . Style="color: #003366; border: 1px solid #001078". ديگه پيش ما نيستن. و اما آدمي چاره ساز است. از دهنم در رفت. هي فلاني زندگي شايد همين باشد. Designed By: Ali Siah Sabegh.
من خیلی خوب نیستم - .: بشنو از اين خموش :.
http://no-words.persianblog.ir/post/63
بشنو از اين خموش :. آنهايي كه هستند و آنهايي كه رفتند. در اين روز بي امتياز تنها مگر يکي کودک بودن. 1587;هشنبه ٢٤ دی ۱۳۸٧. من خیلی خوب نیستم. من خسته ام، تو تنهایی . و تنها چیزی که این وسط جدید است تنهایی توست،. نوشته شده در ساعت ٥:۱٢ ب.ظ توسط خموش. پيام هاي ديگران . Style="color: #003366; border: 1px solid #001078". ديگه پيش ما نيستن. و اما آدمي چاره ساز است. از دهنم در رفت. هي فلاني زندگي شايد همين باشد. Designed By: Ali Siah Sabegh.
چه غریبه! - .: بشنو از اين خموش :.
http://no-words.persianblog.ir/post/67
بشنو از اين خموش :. آنهايي كه هستند و آنهايي كه رفتند. در اين روز بي امتياز تنها مگر يکي کودک بودن. 1588;نبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸٩. درگیر و منتظر. ترسهایم را که پشت سر می گذارم تازه میرسم به تو و خاطره هایت و زخمی که هنوز هم خیس است. می خواهم. بودن را، زیستن را، تو را و من را. ولی کودک رمیده ای زوزه کشان خود را به دامنم می افکند و فریادها سر میدهد و می گریزد. از من، از اویی که بودی، از خوشی ها حتی! گیج و مبهوت پیش می روم که جا نمانم. فقط همین! حالا می فهمم که خدا چنگ و دندان را برای چه داد! پيام هاي ديگران .
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
28
تنهایی ریرا
ماه عسل در جزیره بالی. نویسنده : مرا به اسم ریرا صدا بزن. ساعت ٢:۱٢ ب.ظ روز یکشنبه ۱٦ خرداد ،۱۳۸٩. و اما ماه عسل بعد از اونهمه تلاشی که انجام دادم برای راضی کردن محمود به رفتن ماه عسل به پاریس. و اونهمه تلاش برای گرفتن ویزا از طریق سفارت فرانسه. و خلاصه تهیه مدارک از جمله پرینت حساب بانکی و بردن سند ملکی و خلاصه رفتیم مصاحبه روز 22 فروردین و آژانس آرتیمان. قول داد زودی جوابش رو بگیره و ما 10 اردیبهشت بریم پاریس. از مجمع الجزایر اندونزی. پرواز کردیم 20 به وقت دوحه. و به وقت تهران 21:30 رسیدیم قطر. اتاق 2...
ƑƛƦƳƛƊӇƛƳЄ
با کسی که دوستش دارم امتحانم مکن. مطمئن باش شرمنده ات می شوم . چهارشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۲ 18:10 мσнα єѕє. امشبم مثل شبای دیگه. رو تختت دراز بکشی. آهنگ بزاری و بازم فکر کنی. به حرفایی که باهم میزدید. به اینکه با غریبه ای رفته. و مثل همیشه چشمات تقاص پس بدن! چهارشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۲ 17:57 мσнα єѕє. خيانت را مدرسه به ما ياد داد! همانجايي كه گفت:جاي خالي را پر كنيد! چهارشنبه شانزدهم بهمن ۱۳۹۲ 14:8 мσнα єѕє. یه روزی میادکه دیگه. سراغ عشق اولشون,. و ای به روزیکه عشق اولت ,. رفته باشه سراغ عشق اولش.
تنهایی ثنا
چشم انتظار لحظه ایی که بهم بگی:. توی چشمات زل بزنم بگم:. نوشته شده در چهارشنبه چهاردهم آبان 1393ساعت 16:32 توسط ثنا. گرگ عاشق شده بود. با دندان گلویش را درید. نوشته شده در دوشنبه چهارم آذر 1392ساعت 11:48 توسط ثنا. ﺑﺎ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﻦ ﺯﻥ ﺷﺪﻡ . ﭼﻨﺪ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ. نوشته شده در چهارشنبه بیست و دوم آبان 1392ساعت 4:9 توسط ثنا. ﺻﻮﺭﺕ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﻢ ﮐﺒﻮﺩ ﺍﺳﺖ! ﻋﺠﺐ ﺩﺳﺖ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﺩﺍﺷﺖ! افتخار نکن که به اندازه تارموهات رفيق داري . وقتي محتاجشون ميشي ميفهمي کچلي . من رفیقامو هیچ وقت نفروختم . . . فقط موسیقی " غمگین.
•`*•.¸¸.•*´¨تنهایی شب•`*•.¸¸.•*´¨
تنهایی شب `* . . *. تک ستاره ی تنهای شب* *. نوشته شده در یکشنبه چهارم فروردین 1392ساعت 0:4 توسط رضا. درود برتو دوست عزیز. زندگی در این وبلاگ در اوج جریان خود است. با خواندن این مطالب به اوج زندگی خود برسی. نوشته شده در شنبه سوم فروردین 1392ساعت 23:57 توسط رضا. ههه گور پدر هرکی مارو نخواست. نوشته شده در سه شنبه هفتم بهمن 1393ساعت 14:28 توسط رضا. نوشته شده در جمعه دوازدهم اردیبهشت 1393ساعت 0:52 توسط رضا. نوشته شده در جمعه دوازدهم اردیبهشت 1393ساعت 0:50 توسط رضا. Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA.
به کنج تنهایی طاها خوش اومدید
به کنج تنهایی طاها خوش اومدید. تنها درمان دل پر دردم تویی. چه تلخ است با بغض بنویسی ; با لبخند بخوانند . این وبلاگ از جنس زخم های من است. از جنس آه وناله هایم. اونی که رفت ومن تنها شدم. امیدوارم روزی به اینجا سری بزند وبفهمد من چی میکشم. وبداند دلیل گریه های بی اختیارم چیست. دوستت دارم عزیزم ح. جمعه دوم مرداد ۱۳۹۴ ] [ 16:19 ] [ taha ]. دوستان شرح پریشانی من گوش کنید. داستان غم پنهانی من گوش کنید. قصهء بی سر سامانی من گوش کنید. ماجرای من حیرانی من گوش کنید. روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم. گفتي : تو را تق...
اینم یه جوره
به اسم مهربانترین شروع میکنم. اینجا رو از روی دلتنگی درست کردم. زیاد حرف نمیزنم مگه اینکه مجبور باشم. اون موقع شاید در مقابل حرف نزدنم حرف زدنم خیلی سنگین بیاد. نوشته شده در شنبه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۱ساعت 1:16 توسط alone. به شکوه گفتم برم ز دل / یاد روی تو آرزوی تو. به خنده گفتا نرنجم از / خلق و خوی تو یاد روی تو. ولی ز من دل چو برکنی / حدیث خود بر که افکنی. هر کجا روی وصله منی / ساغر وفا از چه بشکنی؟ گذشتم از او به خیره سری / گرفته ره مه دگری. کنون چه کنم با خطای دلم / گرم برود آشنای دلم. حت ی خدا هم ...
سرزمین تنهایی
دیگه دوست ندارم اینجا رو. نوشته شده در چهارشنبه دهم خرداد 1391ساعت 10:7 توسط تنهایی.
برگی از خاطرات
برگی از خاطرات تنهایی. بنویس از سر خط . روزها، ماه ها و حتی سالها می گذره. من الان یه دختر جوونم که خیلی چیزارو تو زندگیش درک کرده. اما اونموقع فقط یه نوجوون بودم که فک می کردم دنیا خیلی دیر می گذره. فک می کردم من خیلی دیر بزرگ می شم. اون روزا به اینکه می شه تو زندگی چه چیزایی از دست داد هیچوقت فک نمی کردم. پر از شور زندگی و بدست آوردن بودم. خیلی نمی گذره اما الان تبدیل شدم به آدمی که مدام از داشته هاش محافظت می کنه. اما آخرشم همرو از دست می ده. و حالا فک می کنم چرا نمی شه زمان نگه داشت. شاید دلیلی که ام...
تنهایی من...
سخته خیلی سخته.اینکه به فکر کسی باشی که تو فکر کسی دیگس. ببخشید منو اگه تو این مدت به کسی بد کرد م و بد گفتم و دلی رو شکوندم. امروز اینجا این وبلاگ تموم میشه برای همیشه. شاید یه روزی یه جای دیگه نوشتم. چند وقت پیش (حدود 2 ماه پیش) به دلارام تو وبلاگ سابقش پی ام دادم و یه چیزایی گفتم. تا دیشب که این دو تا پی ام رو داده. عین متنشو میذارم تو وبلاگم.به عنوان آخرین یادگاری یا آخرین خاطره. سلام امیدوارم خوب باشیو خوشحال من یکسال که ازدواج کردم نیومدم که. اومدم چون تو بلشعور مردی اگر میخواستی اذیتم کنی. اما خوب...
خوش به حال غنچه های نیمه باز...!
خوش به حال غنچه های نیمه باز! گفتوگو آیین درویشی نبود / ورنه با تو گفتوگوها داشتیم. رقصیدن به ساز کسی نیست. یک رقص دو نفره است. گاهی گامی به عقب. گاهی گامی به جلو. آخی یادش بخیر . چه دلنوشته هایی اینجا میذاشتم. میدونی چرا دیگه اینجا نمیام؟ چون خالیم از نوشتن حتی قد دو تا جمله هم نمیتونم بنویسم . هعییی. نوشته شده در جمعه 24 بهمن1393ساعت 16:14 توسط پرنیان شب. در اعماق وجود تو چیزی نهفته است. دانه ای که می تواند درختی شود. و اندک اند آنهایی که از وجود این گوهر درونی باخبرند. کشف نشده ، محدود و اسیر. دلم گرف...