tanhaeyemoshtarak.blogsky.com
مانده ترین حرفهایممانده ترین حرفهایم - در تنهائیم نوری نیست به تاریکیم خوش آمدید
http://tanhaeyemoshtarak.blogsky.com/
مانده ترین حرفهایم - در تنهائیم نوری نیست به تاریکیم خوش آمدید
http://tanhaeyemoshtarak.blogsky.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Tuesday
LOAD TIME
0.6 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
19
SSL
EXTERNAL LINKS
18
SITE IP
31.3.232.171
LOAD TIME
0.625 sec
SCORE
6.2
مانده ترین حرفهایم | tanhaeyemoshtarak.blogsky.com Reviews
https://tanhaeyemoshtarak.blogsky.com
مانده ترین حرفهایم - در تنهائیم نوری نیست به تاریکیم خوش آمدید
نسخه قابل چاپ
http://www.tanhaeyemoshtarak.blogsky.com/print/post-4
هر روزم فاصله زمانی بین من و تو بیشتر از هر زمان نبودنت می شود ولی خوشحالم از اینکه فاصله قلبم با تو هرگز زیاد نخواهد شد. بی تو در این ایام بی استواری امیدهایم را تجربه میکنم , بی تو آخر قصه ای را نمی توانم برای خود ببینم و بی توست که نا امیدی موج میزند. برگرد که این امید بر دلم میخروشد که هرگز در قلبم نخواهی مرد , برگرد تا هرگز نگذارم فاصله زمانی بینمان از هیچ بیشتر شود. برگرد که آخر کارم نباید این باشد , نباید آخر راهم بن بستی باشد پر از خاشاک و نباید بی همسفر به پایان رسم.
شناسنامه منحوس
http://www.tanhaeyemoshtarak.blogsky.com/profile/6770649894
نابخشوده - مانده ترین حرفهایم
http://www.tanhaeyemoshtarak.blogsky.com/1389/04/06/post-3
در تنهائیم نوری نیست به تاریکیم خوش آمدید. تاریخ : یکشنبه 6 تیرماه سال 1389. تصور کنید غریبه ای را زیر باران که می گرید تا خیسی. چشمانش دل شما را نیازارد , تصور کنید مردی را که نمی خواهد در شعرش به عشق جسارتی شود , تصور کنید آنرا که می کوشد تا حس عاشق ماندنش به حبس تعبیر نگردد و تصور کنید آنرا که ن. شاید عاشقی را خوب آموخته باشد! ببخشید مرا اگر بوی زخمم و زجه های کبودم آزارتان میدهد ,. ببخشید مرا اگر صدای گریه سنگینم می شکند سکوت سردتان را ,. ببخشید مرا اگر ناله های دلم گوشه دنج دلتان را آزرد.
همسفر - مانده ترین حرفهایم
http://www.tanhaeyemoshtarak.blogsky.com/1389/08/26/post-5
در تنهائیم نوری نیست به تاریکیم خوش آمدید. تاریخ : چهارشنبه 26 آبانماه سال 1389. بی همسفر ماندم دراین دنیای بی حاصل که سهمم از یادگاریهایت تنها رد پای نقش گرفته ات بر روی زمین شده. ای کاش بی همسفریم را دست تکان دادنت نوازش میکرد و وای که این را نیز حتی از ربائید سرنوشتم و خود نمی انم که بر کدامین گناه تقدیرم شد این پایان با تو بودن. ای همسفر , در این لحظات , دیگر امیدم از داشتن همسفر آنگونه ته کشیده که گویا ن. شاید روزی امید بودنش بود. برایم دعا کن . . . دنیا به کامتان و روزگارتان نورانی از عشق.
نسخه قابل چاپ
http://www.tanhaeyemoshtarak.blogsky.com/print/post-8
چه حس زیبائیست آشنائی لبهایم با لبهایت و فدا شدن در راه وجود عشقت . . . چه حس زیبائیست بی بهانه قلبم را تسلیم درگاهت کردن . . . چه زیباست بر آستان آرزو , امید دیدارت را کشیدن و بر آستان عشق سجده شکر گذاردن از بر آورده شدن اینچنین آرزویی . . . و چه نا امید کننده است که اسیر قصه سرنوشت خویش شدن . چه ناامید کننده است بر گلدانی طعم آب را سرائیدن که امید رستنی در آن نباشد. . . چه ناامید کننده است که فکر فریب خود را در سر بپرورانی از برگشت روزگار خوش گذشته . . . و چه ناامید است آنکه همچون منی در خویش دارد؟
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
19
مانده ترين حرفهايم - امید
http://www.tanhaeyemoshtarak.blogfa.com/post-45.aspx
در تنهائيم نوري نيست،به تاريكيم خوش آمدي. چه حس زیبائیست آشنائی لبهایم با لبهایت و فدا شدن در راه وجود عشقت . . . چه حس زیبائیست بی بهانه قلبم را تسلیم درگاهت کردن . . . چه زیباست بر آستان آرزو , امید دیدارت را کشیدن و بر آستان عشق سجده شکر گذاردن از بر آورده شدن اینچنین آرزویی . . . و چه نا امید کننده است که اسیر قصه سرنوشت خویش شدن . چه ناامید کننده است بر گلدانی طعم آب را سرائیدن که امید رستنی در آن نباشد. . . چه ناامید کننده است که فکر فریب خود را در سر بپرورانی از برگشت روزگار خوش گذشته . . .
مانده ترين حرفهايم - - - - - - - -
http://www.tanhaeyemoshtarak.blogfa.com/post-46.aspx
در تنهائيم نوري نيست،به تاريكيم خوش آمدي. چه حالی دارم اکنون که تمامی آرزوهایم سقفشان بر روی سرم ویران شده اند و در زیر آوار آزورهایم بی روزنه از امیدی جان می سپارم. آرزوهایم چه آسان برباد رفتند و اینک این منم که اینگونه از پای در آمده ام , بی هیچ تکیه گاه. اندیشه ام با خود این است که چگونه شایسته شدم از بهر دیدن به دل نشاندن آرزوها؟ چگونه شایسته ماندم از بهر ندیدن تحقق آمال؟ خداوندا مگر بر درگاهت زیاده ای بودم که سرنوشتم را اینگونه نگاریده ای؟ اگر و اگر و هزاران هزار اگر دیگر . . . . من هيچگاه پس از مرگم.
مانده ترين حرفهايم - این منم
http://www.tanhaeyemoshtarak.blogfa.com/post-43.aspx
در تنهائيم نوري نيست،به تاريكيم خوش آمدي. چه کسی در خود پنداشته که کارم تمام است و دیگر بازنده ام؟ چه کسی بر خود اجازت جسارت داده تا تفکری به اشتباه بر ذهنش خطور کند که دیگر مرا یارای ماندن نیست؟ چه کسی بر خود پنداشته که دیگر مرا یارای ایستادن نیست؟ بر اطراف خود نگاهی گر بیندازید , بخوبی در خواهید یافت که در کنار شما , یا کمی آنسوتر غریبه ای ایستاده که در توانش یارای تا ابد ماندن است و با شماست. چه کسی بر خود پنداشته که این دلگیریم از دوری , مرا از پای ماندن بر خواهد انداخت؟ روزگارتان نورانی از استواری.
مانده ترين حرفهايم
http://www.tanhaeyemoshtarak.blogfa.com/8904.aspx
در تنهائيم نوري نيست،به تاريكيم خوش آمدي. تصور کنید غریبه ای را زیر باران که می گرید تا خیسی چشمانش دل شما را نیازارد , تصور کنید مردی را که نمی خواهد در شعرش به عشق جسارتی شود , تصور کنید آنرا که می کوشد تا حس عاشق ماندنش به حبس تعبیر نگردد و تصور کنید آنرا که ن. شاید عاشقی را خوب آموخته باشد! ببخشید مرا اگر بوی زخمم و زجه های کبودم آزارتان میدهد ,. ببخشید مرا اگر صدای گریه سنگینم می شکند سکوت سردتان را ,. ببخشید مرا اگر ناله های دلم گوشه دنج دلتان را آزرد. ۲- روشنائیهایتان پایدار. . . و آنقدر مرده ام.
مانده ترين حرفهايم
http://www.tanhaeyemoshtarak.blogfa.com/8906.aspx
در تنهائيم نوري نيست،به تاريكيم خوش آمدي. هر روزم فاصله زمانی بین من و تو بیشتر از هر زمان نبودنت می شود ولی خوشحالم از اینکه فاصله قلبم با تو هرگز زیاد نخواهد شد. بی تو در این ایام بی استواری امیدهایم را تجربه میکنم , بی تو آخر قصه ای را نمی توانم برای خود ببینم و بی توست که نا امیدی موج میزند. برگرد که این امید بر دلم میخروشد که هرگز در قلبم نخواهی مرد , برگرد تا هرگز نگذارم فاصله زمانی بینمان از هیچ بیشتر شود. برگرد و مدارا کن با دلواپسیهایم که غم بی کسیهایم دیگر در خاطر هیچ کس نمی گنجد. دختري با چتري...
مانده ترين حرفهايم
http://www.tanhaeyemoshtarak.blogfa.com/9108.aspx
در تنهائيم نوري نيست،به تاريكيم خوش آمدي. اینگونه ایم , خاموش در سراسر ایام و تاریک در سپیدی های دوران. شاید بدان گونه میباید نبود اما تقدیر را خود رقم زدیدم تا روزمان را خود آغاز کنیم . هر روزی بی امید از فردایش و فردائی مثال دیروزش که مرگ را به تماشا بنشینیم در انتظار خانه ناامیدیها , و تلاشی بس عبث کنیم بر نفس کشیدنمان در تلاطم جان دادنها! در دفتر سیاه شده خاطرات نقشی تازه بیفکنیم که شاید نقشی برجا ماند آنهم نقشی سیاه برکاغذی تیره. آری اینیم , بی امید , تاریک , بی روزنه , محبوس و بی آنچه که دل خواندنش.
مانده ترين حرفهايم
http://www.tanhaeyemoshtarak.blogfa.com/9101.aspx
در تنهائيم نوري نيست،به تاريكيم خوش آمدي. ساده بودن را به من آموختی ای مهربان . ساده ماندن را به تو می بخشم از نامهربان. ساده هستم با تو ای آرام جان. با من ای آرام جان. در برت بودم ولی. در بر نداری قلب را. بر درت ماندم ولی. راهش ندادی عشق را. با تو هستم لیک تو. من را فنا و گم کنی. بی من اما رفته ای. رخمی ز عشقت مانده. مرحم زخمم دلت بودست و هست. لیک من را بی دوا. بر درگهت وا میکنی. گشته ام حیران ز کار روزگار. در شبم نوری نمی یابم. بر دل سوالی می شود. بر شب تارم نگر. دل را تو پیدا می کنی؟ دل ز دستم گم شده.
مانده ترين حرفهايم
http://www.tanhaeyemoshtarak.blogfa.com/9002.aspx
در تنهائيم نوري نيست،به تاريكيم خوش آمدي. چه حس زیبائیست آشنائی لبهایم با لبهایت و فدا شدن در راه وجود عشقت . . . چه حس زیبائیست بی بهانه قلبم را تسلیم درگاهت کردن . . . چه زیباست بر آستان آرزو , امید دیدارت را کشیدن و بر آستان عشق سجده شکر گذاردن از بر آورده شدن اینچنین آرزویی . . . و چه نا امید کننده است که اسیر قصه سرنوشت خویش شدن . چه ناامید کننده است بر گلدانی طعم آب را سرائیدن که امید رستنی در آن نباشد. . . چه ناامید کننده است که فکر فریب خود را در سر بپرورانی از برگشت روزگار خوش گذشته . . .
مانده ترين حرفهايم - مقصد
http://www.tanhaeyemoshtarak.blogfa.com/post-48.aspx
در تنهائيم نوري نيست،به تاريكيم خوش آمدي. امشب دلم می خواهد از عشقت نگویم. هر دم دمادم نالم از هجرت , نگویم. از قصه مجنون و از فرهاد گویم. بر عشق آنان غبطه خور, فریاد گویم. شاید بیاید ارسلان از درد گوید. از درد دوری در دلم حرفی نگویم. بر عشق من خندیده ای هیچت نگویم. بر عشق تو بالم زخود , فریاد گویم. در راه عشقت صد گره در راه دارم. هیچت نباشد عشق من دردل , چه گویم؟ درکار عشقت مانده ام حیران , زوصلت. گرباورش داری چنین عشقی! از طعم تلخ هجر و از شیرینی وصل. از دم به دم نالیدن و صد زار گویم. بر دل ندیدی عشق ر...
مانده ترين حرفهايم - ساده بودن
http://www.tanhaeyemoshtarak.blogfa.com/post-47.aspx
در تنهائيم نوري نيست،به تاريكيم خوش آمدي. ساده بودن را به من آموختی ای مهربان . ساده ماندن را به تو می بخشم از نامهربان. ساده هستم با تو ای آرام جان. با من ای آرام جان. در برت بودم ولی. در بر نداری قلب را. بر درت ماندم ولی. راهش ندادی عشق را. با تو هستم لیک تو. من را فنا و گم کنی. بی من اما رفته ای. رخمی ز عشقت مانده. مرحم زخمم دلت بودست و هست. لیک من را بی دوا. بر درگهت وا میکنی. گشته ام حیران ز کار روزگار. در شبم نوری نمی یابم. بر دل سوالی می شود. بر شب تارم نگر. دل را تو پیدا می کنی؟ دل ز دستم گم شده.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
18
ღ♥ღتنهـــــــآیی ِمنღ♥ღ
ღ ღتنهآیی منღ ღ. تنهایی یعنی ایرانسلت رو به جای 144با 141شارژ کنی. همسر آیندم حلالت نمیکنم اگه :. ولنتاین واسه دوس دخترات کادو بخری. این پولا حق من و بچته. ﯾﺎﺭﻭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺩﯾﮑﺘﻪ ﯾﻪ ﮐﻠﻤﻪ ﺭﻭ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﮐﻤﮑﻢ ﮐﻨﯿﺪ! ﻏﺒﺮﺍﻕ ﯾﺎ ﻗﺒﺮﺍﻍ ﯾﺎ ﻏﺒﺮﺍﻍ ﯾﺎ ﻗﺒﺮﺍﻕ! ﺑﻌﺪ ﻣﻠﺖ ﻫﻤﻪ ﻧﻮشتن : Ghebragh! ملت خوشحالی داریم ها! 1777;۳٩۳/۳/۸ ۸:٥٥ ب.ظ ღ ღحدیث جونღ ღ دوست با معرفت . ب عد عمری پست گذاشت م! با جمله : تو با بقیه فرق داری شروع میشه! و با جمله : تو هم مثل بقیه ای تموم میشه! ﻧﺒﺎﺭ ﺑﺎﺭﺍﻥ …. ﻧﺒﺎﺭ ﻟﻌﻨﺘﯽ …. ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺸﻘﯽ ﺑﺎﺷﻪ؟ شب یلدا فر...
تنهای من
امشب خیلی گریه کردم. ادام ه حرفام . یکشنبه بیست و نهم دی ۱۳۹۲ 0:25 ب ه دستان kosar. باز من اومدم با خاطرات تلخم. ادام ه حرفام . دوشنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۲ 13:16 ب ه دستان kosar. ادامه رو تو ادامه مطلب بخونین. ادام ه حرفام . یکشنبه بیست و دوم دی ۱۳۹۲ 17:9 ب ه دستان kosar. مر30 که باز سر زدین باز میگم کسی رمز خواست حتما بگه من براش رمز بذارم. ادامه ی زندگی من تو ادامه مطلب بخونین. ادام ه حرفام . شنبه بیست و یکم دی ۱۳۹۲ 14:55 ب ه دستان kosar. میدونین یه وقتایی دلت از همه گرفته میمونی کجا حرفای دلتو بزنی؟
ღ♥ تنهـــــــ ـــا ♥ღ
ღ تنه ا ღ. من به تنهایی یک چلچله در کنج قفس. بندبندم همه در حسرت یک پرواز است. به تومی اندیشم. که تو زیباتر از اندیشه یک پروازی. 1777;٢:٠٦ ق.ظ ۱۳٩٤/٥/٢٦. خسته ام از روزگار ، از چهره ام معلوم نیست؟ خنده ام مصنوعی است،این واقعا معلوم نیست؟ آدمی شادم میان دیگران اما چرا،. اشک چشمانم ولی از دیدشان معلوم نیست؟ تا به کی پنهان کنم این دردهارا! خسته ام از خستگی هایم خدا معلوم نیست؟ دخترک تنها (نازنین) قطره های بارون . تک مخاطب خاص من. ﻣ ﻮ ﺍﻇ ﺐ ﺧﻮﺩ ﺕ باﺵ … ﯾ ﮏ ﺗ ﺎر موی تو. دخترک تنها (نازنین) قطره های بارون .
๑❤๑دلـــــ نوشتــــــه๑❤๑
๑ ๑دل نوشته๑ ๑. می بخشم کسانی را که هر چه خواستند با من ، با دلم ، با احساسم کردند. و مرا در دور دست خودم تنها گذاردند. و من امروز به پایان خود نزدیکم. به من بیاموز در این فرصت حیاتم. آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند. پنجشنبه هشتم آبان 1393 ] [ 16:41 ] [ ๑ ๑مریم๑ ๑ ] . دوست و رفیقام چند دفعه رفتن حرم . . . چه طور دلت میاد یه بارم نرم . . . م ردن من بهتره از این زندگی . . . دق کردم از این همه شرمندگی. . . جمعه نهم آبان 1393 ] [ 15:57 ] [ ๑ ๑مریم๑ ๑ ] . به این میگن تنهایی. به این میگن تنهایی. اين دلم گ...
مانده ترين حرفهايم
در تنهائيم نوري نيست،به تاريكيم خوش آمدي. اینگونه ایم , خاموش در سراسر ایام و تاریک در سپیدی های دوران. شاید بدان گونه میباید نبود اما تقدیر را خود رقم زدیدم تا روزمان را خود آغاز کنیم . هر روزی بی امید از فردایش و فردائی مثال دیروزش که مرگ را به تماشا بنشینیم در انتظار خانه ناامیدیها , و تلاشی بس عبث کنیم بر نفس کشیدنمان در تلاطم جان دادنها! در دفتر سیاه شده خاطرات نقشی تازه بیفکنیم که شاید نقشی برجا ماند آنهم نقشی سیاه برکاغذی تیره. آری اینیم , بی امید , تاریک , بی روزنه , محبوس و بی آنچه که دل خواندنش.
مانده ترین حرفهایم
در تنهائیم نوری نیست به تاریکیم خوش آمدید. تاریخ : جمعه 11 فروردینماه سال 1391. ساده بودن را به من آموختی ای مهربان . ساده ماندن را به تو می بخشم از نامهربان. ساده هستم با تو ای آرام جان. با من ای آرام جان. در برت بودم ولی. در بر نداری قلب را. بر درت ماندم ولی. راهش ندادی عشق را. با تو هستم لیک تو. من را فنا و گم کنی. بی من اما رفته ای. رخمی ز عشقت مانده. مرحم زخمم دلت بودست و هست. لیک من را بی دوا. بر درگهت وا میکنی. گشته ام حیران ز کار روزگار. در شبم نوری نمی یابم. بر دل سوالی می شود. بر شب تارم نگر.
دست نوشته های ...
دست نوشته های . وقتي وارد جمعي ميشيد. كه كسي پر از انرژي منفي در آن جمع هست. بدون شك تا يك هفته مورد اصابت تشعشاعات منفي آن آدم هستيد. ١ اگر امكان ترك محيط بود سريعا خارج شويد. ٢اگر مانديد تا حداقل يك هفته از گرفتن تصميمات مهم. در هر زمينه اي خود داري كنيد و سعي كنيد. با ورزش و مدينيشن به دفع اين تشعشعات بپردازيد. شما آنگونه رفتار كرده ايد كه نفر منفي ميخواسته. شما رفتار كنيد يعني:. شكست در كار، درگيري خانوادگي،. از هم گسيختگي بنيان خانواده،. بدرفتاري با فرزند، شكست در درس و . پاتريك جي وي اس. ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻫ...
تنهایی
کلبه تلخ نویسهای پرے شآن. من و شمع و . . . دیشب شمعی روشن کردم! شب شعری برپا شد! شب شعری که تنهاشاعرانش "من"و"شمع"بودیم. من از دردهایم می خواندم و او اشک میریخت. من در سروده هایم غرق بودم و او در اشک هایش. هوا روشن شد و شمع خاموش. من بودم وشمعی که به پای غم های من آب شدوسوخت! من ماندم درافسوس شمع و. پری شب های تنهایی. تاریخ : 1393/08/14 12:19 ب.ظ نویسنده : پرے شآن. سکوت میکنم اما . . . سکوت کرده ام اما صدای سرد نفس ها. نشان ز آن دل خون و هوای گریه ی پیدا. صدای قلب من امشب رسد به اوج تمنا. دلی که هوایی شد.
تنهایی
به کلبه تلخ نویس های پری شب های تنهایی خوش آمدید! 1588;نبه ۱۳٩۳/٤/٢۸ : ٧:٥٩ ق.ظ :. نويسنده : پری شب. به علت مشکلاتی که پرشین بلاگ داشت تصمیم گرفتم وبلاگم رو منتقل کنم. آدرس جدید : tanhaeyy.mihanblog.com. لطفا لینک هاتون رو تغییر بدید. در وب جدید منتظرتون هستم. 1588;نبه ۱۳٩۳/٤/٢۸ : ۳:٥٩ ق.ظ :. نويسنده : پری شب. دلی که هوایی شد. تمام فکرش پرواز است. و شاید آن را. در اسارت قلبی می بیند. که پرو بالش داد. پری شب های تنهایی. نويسنده : پری شب. پاندول ساعت غول پیکر. می نوازد با آهنگ. ضربه هایش در گوش.
بنام او که در تنهاییم همراهم است
بنام او که در تنهاییم همراهم است. به کلبه تنهایی هام خوش اومدی دوست من. راه نافرجام (شعر :محسن ولیخانی. دستم به نوشتن باز رفت. لحظه ای ناخودآگاه یاد زمانه رفت. تک و تنها بر روی نیمکتی. سیر و تماشا اندکی. گذشتن وگذشتن در راه. ایستادن بر روی خط امتداد. من ماندم و لحظه ای. با آغاز خطی بی انتها. سپری کردن و رفتن راه من است. دیدن روزگار نافرجام کار من است. Mohsen valikhani 23 5 94. ۹۴/۰۵/۲۴ ] [ 11 AM. صدای غریب محسن ]. دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من. گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟ ز بودنم چه افزود؟