why-me.mihanblog.com
داستان های کوتاه عاشقانه - لعنت به من
http://why-me.mihanblog.com/post/120
داستان های کوتاه عاشقانه. این جا یادگاری ها ، آن قدر بارانی اند. که می ترسم تمام لحظه هایت خیس شوند. لعنت به اون نامرد. که راحت دل میبره و راحت خوردش میکنه. لعنت به اون نامرد. حرف زیاد میزنه ولی عمل نمیکنه. لعنت به اون نامرد. که دلش گاراژه نه پارکینگ اختصاصی. لعنت به اون نامرد. که تن میخواد ازت بجای دل. لعنت به اون نامرد. که قول میده بهت ولی روش نمیمونه. لعنت به اون نامرد. که بازی با احساسات براشون بهترین سرگرمیه. لعنت به اون نامرد. که هوسش براش تصمیم میگیره نه عقلش. و لعنت به اون نامرد. و توش سپری کنید و.
why-me.mihanblog.com
داستان های کوتاه عاشقانه - مطالب محمد مهدی
http://why-me.mihanblog.com/post/author/1112822
داستان های کوتاه عاشقانه. این جا یادگاری ها ، آن قدر بارانی اند. که می ترسم تمام لحظه هایت خیس شوند. داستان های کوتاه و بلند عاشقانه. بخون اشک در نیومد مو به تنت سیخ نشد. نگاه معلما و دانش اموزا نسبت به عشق. بقیش باشه واسه روز بعد. نظر فراموش نشه ها. نوشته شده در دوشنبه 24 فروردین 1394 ساعت 06:02 ب.ظ توسط محمد مهدی. اگه یکی دستتو گرفتو دلت لرزید. یه روز با دلت کاری میکنه که دستات بلرزه. همه بر وفق مراد است؟ کسی که فراموشش کرده ام. هزار بار آمدم خطت بزنم از قلبم. فقط قلبم پر شد از خط خطی های عاشقانه!
why-me.mihanblog.com
داستان های کوتاه عاشقانه - عشق و مرگ
http://why-me.mihanblog.com/post/35
داستان های کوتاه عاشقانه. این جا یادگاری ها ، آن قدر بارانی اند. که می ترسم تمام لحظه هایت خیس شوند. این پست و تقدیم میکنم به. یکی از طرف دارا و حمایت کننده ها. که همیشه بهم سر میزنی. بچه ها این داستان و تا اخر بخونید. یکی از داستان های مورد علاقه منه. اشکتون و در میاره. مثل گل سرخ حیاط . مثل یه غنچه. وقتی می خندید و دندونای سفیدش بیرون می زد. اونقدرمعصوم و دو ست داشتنی. می شد که اشک توی چشمام جمع میشد. دوست داشتم فقط بهش نگاه کنم. مثل بچه ها هر کاری می خواست می کرد. دوست داشت من به لباش روژ لب بمالم.
why-me.mihanblog.com
داستان های کوتاه عاشقانه - گاهی وقتا
http://why-me.mihanblog.com/post/118
داستان های کوتاه عاشقانه. این جا یادگاری ها ، آن قدر بارانی اند. که می ترسم تمام لحظه هایت خیس شوند. بعضی وقتا شماره یکی تو گوشیت هست که نمیتونی بهش زنگ بزنی. دلتم نمیاد پاکش کنی. هر وقت چشمت به ا سمش میفته دلت یه جوری میشه. نوشته شده در دوشنبه 13 مرداد 1393 ساعت 05:27 ب.ظ توسط محمد مهدی. قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت. این وب مخاطب خاص نداره. امید وارم لحظات خوبی. و توش سپری کنید و. نظر هم فراموش نکنید. دانلود سریال معراجی ها. دمینو چت /بهترین چتروم. عشق حقیقی رضا و دلارام. نفس کشیدن بدونه تو سخته.
why-me.mihanblog.com
داستان های کوتاه عاشقانه - عشق یا دیوانگی؟
http://why-me.mihanblog.com/post/23
داستان های کوتاه عاشقانه. این جا یادگاری ها ، آن قدر بارانی اند. که می ترسم تمام لحظه هایت خیس شوند. این داستان رو بخونید. میفهمید چرا میگن کسی که عاشقه. فقط خوبی های طرفش رو میبینه. چرا عشق همراه دیوانگیه. در زمان های خیلی خیلی قدیم. عشق و دیوانگی و ذکاوت و و و و و و دور هم جمع شدن. گفت بیایید بازی کنیم. مثل قایم باشک! فریاد زد: آره قبوله من چشم می زارم! چون کسی نمی خواست دنبال دیوانگی بگردد همه قبول کردند. دیوانگی چشم هایش را بست و شروع به شمردن کرد: یک . دو . سه ! همه به دنبال جایی بودند که قایم بشوند.
why-me.mihanblog.com
داستان های کوتاه عاشقانه - چرا همش غم گین باشیم ؟
http://why-me.mihanblog.com/post/130
داستان های کوتاه عاشقانه. این جا یادگاری ها ، آن قدر بارانی اند. که می ترسم تمام لحظه هایت خیس شوند. چرا همش غم گین باشیم؟ گفتم شاید شماهایی که میاین تو وبمو. پست های غم گینم و میخونین. شاید بد نباشه کنارش یه لبخند هم بزنید. ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺧﺎﻧﻮﻣﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪﺍﯼ ﻧﻮﺷﺖ :. ﻣﻦ ﺧﻮﻧﻪ رو ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ. ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺘﺨﻮﺍﺏ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪ. ﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺭﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺒﯿﻨﻪ! ﺷﻮﻫﺮ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﺷﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺶ. کد نما...
why-me.mihanblog.com
داستان های کوتاه عاشقانه - ولنتاین
http://why-me.mihanblog.com/post/62
داستان های کوتاه عاشقانه. این جا یادگاری ها ، آن قدر بارانی اند. که می ترسم تمام لحظه هایت خیس شوند. ای نم یه هدیه بر ا روز ولنتاین. امید وارم سرگذشت هیچ کی مثل این دا ستان. بهمن پسر 26 ساله ای بود که با دختری به نام آرمیتا دوست بود. از دوستی این دو 10 ماهی می گذشت و بهمن روز به روز به. دوست دخترش بیشتر عادت می کرد. تمام این 10 ماه آنان. تمام فرصت بیکاری شان را با هم می گذراندند. هر دو دانشجو بودند و اصلا دوستی شان در دانشگاه رقم خورده بود. آنها جوری به هم عشق می ورزیدند که به غیر از. که روز ولنتاین نزدیک.
why-me.mihanblog.com
داستان های کوتاه عاشقانه - یادگاری 5
http://why-me.mihanblog.com/post/142
داستان های کوتاه عاشقانه. این جا یادگاری ها ، آن قدر بارانی اند. که می ترسم تمام لحظه هایت خیس شوند. اگه یکی دستتو گرفتو دلت لرزید. یه روز با دلت کاری میکنه که دستات بلرزه. همه بر وفق مراد است؟ کسی که فراموشش کرده ام. هزار بار آمدم خطت بزنم از قلبم. فقط قلبم پر شد از خط خطی های عاشقانه! گفته بودم فراموشی زمان می خواهد. فراموشی زمان نمی خواهد. فراموشی دل می خواست که آن هم پیش تو ماند. به بعضیا باس گفت. ناراحت چی هستی عزیزم؟ تو ک اغوشت مث پرانتز برا همه بازه. لهش میکنم کسی ک بخواد. جای من دستاتو بگیره.
why-me.mihanblog.com
داستان های کوتاه عاشقانه - دختر...
http://why-me.mihanblog.com/post/119
داستان های کوتاه عاشقانه. این جا یادگاری ها ، آن قدر بارانی اند. که می ترسم تمام لحظه هایت خیس شوند. دختر: سلام شنیدم داری ازدواج میکنی. سلامتی خیلی خوشحال شدم وقتی شندیم. پسر: ممنون ایشالله قسمت شما. دختر : میتونم برا اخرین بار یه چیز ازت بخوام؟ دختر: اگه یه روز دختر دار شدی اسم منو روش بزار. میخوای هر وقت صداش میکنم درد بکشم؟ شنیدم دختر عاشق باباشون هستن. میخوام بدونی چقدر عاشقت بودم. نوشته شده در پنجشنبه 6 شهریور 1393 ساعت 06:33 ب.ظ توسط محمد مهدی. قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت. این وب مخاطب خاص نداره.