waste-of-mind.persianblog.ir

79ia.blogfa.com

!!!.....داستان های

http://www.79ia.blogfa.com/1392/02

انواع داستان های کوتاه ، بلند ، عبرت آموز. من امتحانام رو تموم کردم. دکتر جکسون که استاد فیزک بود فقط یک عیب داشت و آن هم کفر گووی اش بود. بعضی وقت ها ناگهان در مورد انجیل و مسیح و خداوند حرف هایی می زد که دانشجویانش از او دلخو می شدند ، اما هیچکس نمی توانست جوابش را بدهد. تا اینکه آن روز که ترم اول بود و دانشجویان جدید سر کلاس بودند، اتفاق جالبی رخ داد، دکتر جکسون پرسید: آیا در این کلاس کسی خدا را دیده؟ هیچک جواب نداد.دکتر پرسید: آیاکسی خدا را لمس کرده؟ عقل استاد را دیده یا صدایش را شنیده؟ از وقتی که بر...

79ia.blogfa.com

!!!.....داستان های

http://www.79ia.blogfa.com/post/59

انواع داستان های کوتاه ، بلند ، عبرت آموز. سوال به همین راحتی . یک روزنامه انگلسی مسابقه خوانندگان را برگزار کرد و قول داد به کسی که در این مسابقه پیروز شود، جایزه کلانی خواهد داد. بسیاری پاسخ های خود را ارسال کردند. اما وقتی که نتیجه مسابقه منتشر شد، همه با تعجب دیدند که پسر کوچکی این جایزه کلان را کسب کرده است . جواب او این بود : سنگین ترین دانشمند را بیرون بیاندازید! چهارشنبه نهم مرداد ۱۳۹۲. به وبی از جنس داستان خوش اومدین:). امیدوارم مطالب موجود مفید واقع بشه. برای تازه شدن دیر نیست. لاک پشت های نینجا.

79ia.blogfa.com

!!!.....داستان های

http://www.79ia.blogfa.com/post/58

انواع داستان های کوتاه ، بلند ، عبرت آموز. یه داستان خیلی خیلی ترسناک همین پایین منتظر شماست ! یه نفر تعریف میکرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای اینکه از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه! اینطوری تعریف میکنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی 20 کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هرکاری کردم روشن نمیشد. وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت. دیگه بارون حسابی تند شده بود. تمام تنم یخ کرده بود.

79ia.blogfa.com

!!!.....داستان های

http://www.79ia.blogfa.com/1392/06

انواع داستان های کوتاه ، بلند ، عبرت آموز. داستان یه خطی ولی با مفهوم . به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد به من گفت: نرو که بن بسته! گوش نکردم، رفتم. وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم پیر شده بودم! پنجشنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۲. اینم یه داستان خیلی باحال در مورد بنده و خدا ! هزار سال صبر کن. یه روز یکی از خدا میپرسه خدایا ۱۰۰۰ سال برات چقدره؟ خدا میگه به اندازه یک دقیقه. باز از خدا میپرسه خدایا ۱۰۰۰۰۰۰۰دلار برات چقدره؟ خدا میگه به اندازه یک ریال. بعد میگه خدایا میشه یک ریال به من بدی؟

79ia.blogfa.com

!!!.....داستان های

http://www.79ia.blogfa.com/post/61

انواع داستان های کوتاه ، بلند ، عبرت آموز. داستان یه خطی ولی با مفهوم . به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد به من گفت: نرو که بن بسته! گوش نکردم، رفتم. وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم پیر شده بودم! پنجشنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۲. به وبی از جنس داستان خوش اومدین:). امیدوارم مطالب موجود مفید واقع بشه. و اگر مشکلی تو مطالب و در کل وب بود حتما اطلاع بدید که تا جای ممکن برطرف بشه. از وقتی که برای خوندن مطالب وبم میذارید، متشکرم. برای تازه شدن دیر نیست. ابزار های وبلاگ نویسی. ملکه هایی در ایران.

79ia.blogfa.com

!!!.....داستان های

http://www.79ia.blogfa.com/1392/03

انواع داستان های کوتاه ، بلند ، عبرت آموز. نه به این داستان،نه به قبلی ! ﺩﺧﺘﺮ: ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯽ ﻓﺮﺩﺍ ﻋﻤﻞ ﻗﻠﺐ. ﭘﺴﺮ ﺭﻭﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﺮ. ﻣﯿﮕﺮﺩﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺷکهایش ﺭﺍ ﻧﺒﯿﻨﺪ ﻭ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻋﻤﻞ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ. ﻣﯽ ﺁﻣﺪ،ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻧﺎﻡ. ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﮐﺮﺩ. ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ: ﺁﺭﻭﻡ ﺑﺎﺵ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ. ﺩﺧﺘﺮ: ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻥ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﺍﺣﺘﯽ. ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ: ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺳﺮﻧﮓ ﺁﺭﺍﻣﺶ. ﺑﺨﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺮﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩ. ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ:ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﮐﯽ ﻗﻠﺒﺶ ﺭﻭ. ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺪﯾﻪ ﮐﺮﺩﻩ؟ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﭘﺴﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺍﺷﮏ ﺍﺯ. ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ: ﺷﻮﺧﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎﺑﺎ! چارلز دانشجوی ا...

79ia.blogfa.com

!!!.....داستان های

http://www.79ia.blogfa.com/1392/04

انواع داستان های کوتاه ، بلند ، عبرت آموز. الان حرفی برای گفتن ندارم. فقط این که اگه یه مدت آپ نکردم. یه روز شرلوک هلمز با دستیارش واتسن به تعطیلات می روند و در ساحل دریا چادر می زنند و در داخل چادر می خوابند. نیمه شب هلمز بیدار میشه و واتسن رو هم بیدار می کنه بعد ازش می پرسه :. واتسن تو از دیدن ستاره های آسمان چه نتیجه ای می گیری؟ که در اینجا هلمز میگه : واتسن عزیز! اولین نتیجه ای که باید می گرفتی اینه که : چادر مارو دزدیدند! چهارشنبه بیست و ششم تیر ۱۳۹۲. به وبی از جنس داستان خوش اومدین:).

79ia.blogfa.com

!!!.....داستان های

http://www.79ia.blogfa.com/post/60

انواع داستان های کوتاه ، بلند ، عبرت آموز. اینم یه داستان خیلی باحال در مورد بنده و خدا ! هزار سال صبر کن. یه روز یکی از خدا میپرسه خدایا ۱۰۰۰ سال برات چقدره؟ خدا میگه به اندازه یک دقیقه. باز از خدا میپرسه خدایا ۱۰۰۰۰۰۰۰دلار برات چقدره؟ خدا میگه به اندازه یک ریال. بعد میگه خدایا میشه یک ریال به من بدی؟ خدا میگه باشه فقط یک دقیقه صبر کن! جمعه هشتم شهریور ۱۳۹۲. به وبی از جنس داستان خوش اومدین:). امیدوارم مطالب موجود مفید واقع بشه. و اگر مشکلی تو مطالب و در کل وب بود حتما اطلاع بدید که تا جای ممکن برطرف بشه.

79ia.blogfa.com

!!!.....داستان های

http://www.79ia.blogfa.com/1392/05

انواع داستان های کوتاه ، بلند ، عبرت آموز. سوال به همین راحتی . یک روزنامه انگلسی مسابقه خوانندگان را برگزار کرد و قول داد به کسی که در این مسابقه پیروز شود، جایزه کلانی خواهد داد. بسیاری پاسخ های خود را ارسال کردند. اما وقتی که نتیجه مسابقه منتشر شد، همه با تعجب دیدند که پسر کوچکی این جایزه کلان را کسب کرده است . جواب او این بود : سنگین ترین دانشمند را بیرون بیاندازید! چهارشنبه نهم مرداد ۱۳۹۲. یه داستان خیلی خیلی ترسناک همین پایین منتظر شماست ! وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت. تو لحظه های آخر خ...