scorpion3.blogfa.com
...عاشقانه میگویم... - ...لحظه امدن تو...
http://scorpion3.blogfa.com/post-19.aspx
چه زیبا بود ان شبهای سرد پاییزی. گم کرده ای داشتم. نمیدانم که بود کجا بود. روزها در میان پرتوهای خورشید. وشبها نشانیش را از ماه میخواستم. بید مجنون خانه ما شاهد گریه ها ی من. با یکدیگر به دنبال تو در میان ستاره ها میگشتیم. همه به من میخندیدند .فکر میکردند من نمیشنوم ولی خوب میشنیدم که زیر لب به من میگفتند .دیوانه. اخه هر روز صبح زود میامدم و برسر کوچه. می ایستادم و اماده دیدنت بودم ان هم با یک شاخه گل میخک سرخ و سفید. ولی شب به مانند گل پژمرده. کشان کشان خود را به خانه میرسانیدم. دیگر تمام موهایم سفید و.
scorpion3.blogfa.com
...عاشقانه میگویم... - یا زهرای مرضیه (س)
http://scorpion3.blogfa.com/post-18.aspx
یا زهرای مرضیه (س). اه ای خدا مرا برای چه افریدی. افریدی تا قصه مادرم زهرا مرا دیوانه کند. ای خدا چرا نبودم تا جان نا قابلم را فدای بی بی زهرا کنم. وقتی میشنوم که بی بی در پشت در اتش گرفته زندانی شده بود. و هر لحظه ان میخ گداخته پهلوی مادرم را میشکافت. دنیا در پیش چشمانم حقیر و پست میشه. اخه دنیا ارزش یه قطره اشکهای مادرم زهرا را که از درد میریخت رو به خدا نداره. بمیرم برای تو حسین جانم .بمیرم برای تو حسن جانم و شما زینب جانم و شما ام کلثوم. اخه میدونید چیه اون موقع همشون کودک بودن. ای دنیا لعنت به تو.
scorpion3.blogfa.com
...عاشقانه میگویم... - دیوانه حسین (ع)
http://scorpion3.blogfa.com/post-25.aspx
وقتی دلم میگیره . وقتی غمگین میشم .وقتی که. کسی را روی زمین ندارم . وقتی از یتیمی دلم میگیره . فقط شمایی که ارومم میکنی . وقتی از سختی ها و پستی های زمانه گریون میشم . عکس بین الحرمین شما من و اروم میکنه . وای وای . وا ویلا از این زمونه . ای اسمان تو که شاهد بودی چرا کاری نکردی . چرا بادهای طوفانی ات را به یاری پسر فاطمه. نفرستادی . تو . اره تو . ای زمین گستاخ . چرا دهانت را نگوشدی و ننگ های دو عالم را نبلعیدی . چرا دهن. دشمنان پسر شیر خدا(ع) را مالامال از خاک نکردی . تو ای زمان . چرا نایستادی . هفته چها...
scorpion3.blogfa.com
...عاشقانه میگویم... - ...مرگ را میبینم...کجایی مهربانم...
http://scorpion3.blogfa.com/post-17.aspx
مرگ را میبینم.کجایی مهربانم. شب رفتنش هنوز جلوی چشمانم است اهلعنت به ان شب سرد زمستاناز بیرون امدم.خسته اما نااگاه از خستگی همیشگی خودبه ناگاه چشمانم به چمدانش افتادچندماهی میشد که فهمیده بودم برای او ان فرشته ی همیشگی دیگر نیستمنمیدان چرا ولی خیلی خوب یادم هستحسه بدی داشتم دستانم به ناگاه منجمد شد به طوری که کلید از دستانم رها شد و. مسافرت نرویمخودم را جم و جور کردم و گفتم نازنینم این دیگه چیه؟ از کنارم گذشت هنوز هم عطر گیسوانش مثله همیشه. داد زد خفه شو دیگر حالم از صدایت به هم میخورداما او دروغ میگفتاو...
scorpion3.blogfa.com
...عاشقانه میگویم... - عشق یعنی؟؟؟
http://scorpion3.blogfa.com/post-9.aspx
عشق یعنی مستی و دیوانگی. عشق یعنی با جهان بیگانگی. عشق یعنی شب نخفتن تا سحر. عشق یعنی سجده با چشمان تر. عشق یعنی سر به دار آویختن. عشق یعنی اشک حسرت ریختن. عشق یعنی درجهان رسوا شدن. عشق یعنی سست و بی پروا شدن. عشق یعنی سوختن با ساختن. عشق یعنی زندگی را باختن. نوشته شده در یکشنبه سوم تیر ۱۳۸۶ساعت 22:24 توسط scorpion. هفته دوم بهمن ۱۳۸۹. هفته چهارم مرداد ۱۳۸۸. هفته او ل بهمن ۱۳۸۷. هفته او ل تیر ۱۳۸۷. هفته او ل بهمن ۱۳۸۶. هفته چهارم آذر ۱۳۸۶. هفته چهارم آبان ۱۳۸۶. هفته چهارم مهر ۱۳۸۶. هفته سوم مهر ۱۳۸۶.
scorpion3.blogfa.com
...عاشقانه میگویم... - ... آسمان ...
http://scorpion3.blogfa.com/post-26.aspx
اون روزم مثله روزای قبل، کلاسم تموم شده بود و داشتم خسته به خونه بر میگشتم .وقتی وارد اون کوچه باغ قدیمی میشدم ، تمام مدتی رو که صرف گذشتن از اونجا میکردم ،انگار تو این دنیا نبودم .نمیدونم چرا ولی اون بیدای مجنون با اون اشفتگی همیشگیشون مرا مست دیدارشون میکردند . ولی اون روز حال و هوای من مثله همیشه نبود یه احساسی بهم میگفت :. نمیدونستم چرا ولی انگار من تنها اونجا نبودم . روزها میگذشت و من بارها و بارها زمان گذشتن از اون کوچه احساسم باز هم تکرار میشد . وهفته ها میگذشت و. عرق سردی روی پیشونیم نشسته بود.
scorpion3.blogfa.com
...عاشقانه میگویم... - تا ابد
http://scorpion3.blogfa.com/post-8.aspx
ميخواهم تا ابد در آسمان بی کران عشقت مستانه پرواز کنم و نام مقدست را با وضو بر لب بياورم . هميشه ميتوان با پاکی اشکت , روشنی چشمانت , و با گرمی دستانت و صداقت کلامت و زمزمه دلتنگيت عاشقانه وضو گرفت . پس تا ابد می میرم برات همسر خوبم،دیوانه وار. نوشته شده در جمعه یکم تیر ۱۳۸۶ساعت 12:58 توسط scorpion. هفته دوم بهمن ۱۳۸۹. هفته چهارم مرداد ۱۳۸۸. هفته او ل بهمن ۱۳۸۷. هفته او ل تیر ۱۳۸۷. هفته او ل بهمن ۱۳۸۶. هفته چهارم آذر ۱۳۸۶. هفته چهارم آبان ۱۳۸۶. هفته چهارم مهر ۱۳۸۶. هفته سوم مهر ۱۳۸۶. هفته دوم مهر ۱۳۸۶.
scorpion3.blogfa.com
...عاشقانه میگویم... - ديوانه
http://scorpion3.blogfa.com/post-29.aspx
خیلی وقتا تیغ برداشتم رگم رو بزنم . . . اما می دونم خبر مرگمم رو هم که بشنوه ، عمرا سر خاکم نمیاد . اونوقت دیگه کسی نیست موهاشو که لای شونه مونده رو ببوسه ، فوتشون کنه که خاک روش نشینه . نازشون کنه . دیگه کسی نیست هر روز صبح آیت الکرسی بخونه بش فوت کنه . دیگه کسی نیست سر نماز به خدا بگه : خدایا ،جونه من ، از عمر من کم کن، به عمر عشقم اضافه کن و مواظبش باش . . . . اخه میدونی چیه؟ نه اینکه خوشگله همه چشمش میکنند. سرخ میشن چشمای عشقم . . . نه هرگز من خودکشی نمی کنم . امروزم رفته گل خریده! هفته دوم بهمن ۱۳۸۹.
scorpion3.blogfa.com
...عاشقانه میگویم... - ... شبی خواب دیدم ...
http://scorpion3.blogfa.com/post-22.aspx
شبی خواب دیدم . شبی خوابیدم خواب دیدم خواب تو . خواب بی وفایی های تو. گریه میکردم ان شبی را دیدم که رفتی . شبی که قسم ات. دادم به جانم اما جوابش سیلی بود بر گونه های خیسم شبی که گفتم. میمیرم بی تو و پاسخش این بود :. بی ارزش است جانت برایم . چراغ ها. همه روشن بودن لیکن چشمان من ان شب سیاهی میدید.با چشمان خیسم. که همه ی هستی من چه اسان دارد از خانه من رخت. میدیدم که عشقم ، امیدم ،همه کسم داره. من را با یه عالمه درد و بد بختی. تنها میزاره . طاقت نداشتم . وقتی که میخواست پاهایش را از. خم شدم . با دو دست.
scorpion3.blogfa.com
...عاشقانه میگویم... - ....... آغوش .......
http://scorpion3.blogfa.com/post-28.aspx
و آنگاه که پسرک در میان انبوهی از سوالهای بی پاسخ و سیلابی از اشکهای سرد ، رفتن دخترک را نظاره گر بود ،قدم های لرزانش را به جلو برداشت ،در همان لحظه آسمان شروع به باریدن کرد . حالا دیگه پسرک مطمئن بود که کسی اشکهایش را نمی تواند ببیند ، داد زد : زیبای من. ترو به جانی که روزگاری برایت نهایت ارزش بود ، بایست ، این آخرین خواسته من از توست . شرم بود یا حیا نمی دانم ، اما هر چیزی که بود باعث شد دخترک بایستد . پسرک دیگه داشت زار زار اشک می ریخت و دخترک دیگه می خواست بره . هفته دوم بهمن ۱۳۸۹. هفته او ل بهمن ۱۳۸۷.