yekh.blogfa.com

nyazz.blogfa.com

...امشب از نیمه شب خدا به سرم زد -

http://www.nyazz.blogfa.com/post-71.aspx

امشب از نیمه شب خدا به سرم زد. کاش میدونستی چقدر دوستت دارم. يادته اون روزي رو كه بهم گفتي هيچ كس ارزش اينو نداره كه براش اشك بريزي هر كس كه ارزشش رو داشته باشه هيچ وقت باعث اشك ريختنت نميشه. اين حرف رو خودت بهم گفتي.يادته؟ اما الان كجايي كه اشكامو ببيني. اشكايي كه تنها دليلشون تو هستي. ميدوني الان از چي ناراحتم؟ تو مال من نيستي. زندگي نا خواسته به دنيا آمدن و مخفيانه گريستن و ديوانه وار عشق ورزيدن است. در آخر هم در حسرت آنچه كه دل مي خواهد و منطق نمي پذيرد سوختن. نمیدانم که حس کرد او حضورش در سکوتم را؟

nyazz.blogfa.com

...امشب از نیمه شب خدا به سرم زد -

http://www.nyazz.blogfa.com/post-73.aspx

امشب از نیمه شب خدا به سرم زد. 27 آذر بود كه دوباره زنگ زد و گفت كه دلم برات تنگ شده. مي گفت اين چند وقتي كه تنها بوده فهميده كه بدون من نميتونه ادامه بده. مي گفت اين بار ديگه ميخواد منو به خونوادش نشون بده. ميخواد به همه بگه كه دوستم داره. شنيدن اين حرفا از يه پسر مغرور كه حتي گفتن كلمه ي عزيزم دوستت دارمم براش سخت بود واقعا جالب بود. هيچ وقت روزگار اون چيزي رو كه ميخواي جلوي پات نميذاره. بعد از يكي دو هفته اتفاقي افتاد كه ديگه ازش متنفر شدم. تنفر واقعي. اما نتوانستم بگویم که من تو را برای درد هایم نمیخ...

paeez714.blogfa.com

پاییز714 -

http://www.paeez714.blogfa.com/post-42.aspx

لحظاتی خوش برای با ما بودن. وقتی که عاشقم شدی پاییز بود و خنک. تو آسمون آرزوت هزارتا بادبادک. تنگ بلوری دلت درست مثل دل. کلی لبش پریده بود همش پره ت رک. شدی چیزی ازم نخواستی. توقعت فقط یه کم عاشقی. و نوازش و کمک بود. چه روزا که با هم دیگه مسابقه. که روی گل کدوممون قایق شاپرک. تقویم که از روزا گذشت دلم. راستش دلم خونه ی تردید هراس و شک. دیگه نه از تو خبری بود و نه از آرزوهات. قحطی مژده و روزای خوش و قاصدک. یادم میاد روزی رو که هوا. آروم و نم نمک بود. تو در جواب پرسشم فقط همینو گفتی. قص ه ی با تو بودن.

paeez714.blogfa.com

پاییز714 -

http://www.paeez714.blogfa.com/post-35.aspx

لحظاتی خوش برای با ما بودن. قد بالای 180، وزن متناسب،زیبا،جذاب،. این شرایط و خیلی از موارد نظیر آنها ، توقعات من برای انتخاب همسر آینده ام بودند. توقعاتی که بی کم و کاست همه ی آنها را حق مسلم خودم میدانستم . چرا که خودم هم از زیبائی چیزی کم نداشتم و میخواستم به اصطلاح همسر آینده ام لا اقل از لحاظ ظاهری همپایه خودم باشد . تصویری خیالی از آن مرد رویاهایم در گوشه ای از ذهنم حک کرده بودم ، همچون عکسی همه جا همراهم بود . از این بهتر نمیشد. محسن همانی بود که میخواستم ( البته با کمی اغماض! هر بار که به مرخصی می...

paeez714.blogfa.com

پاییز714 -

http://www.paeez714.blogfa.com/post-50.aspx

لحظاتی خوش برای با ما بودن. به همه ی دوستای عسیسم. امیدوارم حالتون خوب باشه،. عید رو پیشاپیش بهتون تبریک میگم و واستون آرزوی سرسبزی. راستش خواستم ازتون تشکر کنم بابت محبت هایی. که بهم داشتید توی این مدتی که نبودم، از خدا. ممنونم که دوستای خوبی. مثل شما بهم داده. ممکنه بازم یه مدتی نتونم بیام ولی همیشه بیادتون. این هم یکی از شعرهای خودمه که تقدیم میکنم بهتون :. شب، من، تو، ستاره، آسمان. چشم ها دوخته بر چشم من. می شوی به من! دست هایت را گره می زنی بر دستانم،. اوج می گیریم، بالا بالا تر. می رسیم به تن ابرها.

paeez714.blogfa.com

پاییز714 -

http://www.paeez714.blogfa.com/post-41.aspx

لحظاتی خوش برای با ما بودن. باز شد شب چقدر تنهایم. گفته بودی که شبی می آیم. باز شد شب و از پنجره ام. همچنان راه تو را می پایم. کنج این پنجره ها شب همه شب. منم و گریه و های و هایم. پشت این پنجره ها تا به سحر. پنجه بر پیکر شب می سایم. نکند بیهوده عمر خود را. پشت این پنجره می فرسایم. نکند بیهوده تکرا شود. قص ه ی چشم به راهی هایم. باز چون دیشب و شب های دگر. می روم پنجره را بگشایم. باز شب شد و از پنجره ام. همچنان راه تو را می پیمایم. نوشته شده در جمعه ۲۲ بهمن۱۳۸۹ساعت 11:34 AM. توسط شیرین و مهشید. کد لوگو و بنر.

paeez714.blogfa.com

پاییز714 -

http://www.paeez714.blogfa.com/post-47.aspx

لحظاتی خوش برای با ما بودن. بزد فریاد، که ای شیرین ترین. و ای خسرو ترین. شمشاد صدای تیشه ات. دلبندت که دل خون است و پا در بند. تویی عاشق ترین مجنون. ولی در بیستون آزاد. ببندم دیده بر خسرو. که شاید رو کشم برتو. می کنی سنگی چوعکسی بردلت. چو می کوبی تو با تیشه. به بانگ تیشه ات گویند که بر شیرین. خدا یا کوه کن فرهاد. شب و روزم نثارش باد. می زند تیشه شدم با بیستون همزاد. به بالینم و خونین دل. خوشا بر حال فرهادی. که با یک کوه می جنگد. که آزادیش رفت از یاد. مرا کندی به کوهستان. کندمت آنسان که مانی جاودان در یاد.

paeez714.blogfa.com

پاییز714 -

http://www.paeez714.blogfa.com/post-39.aspx

لحظاتی خوش برای با ما بودن. اون شب وقتی به خونه رسیدم دیدم همسرم مشغول آماده کردن شام است, دستشو گرفتم و گفتم:. باید راجع به یک موضوعی باهات صحبت کنم. اون هم آروم نشست. و منتظر شنیدن حرف های من شد. دوباره سایه رنجش و غم رو توی چشماش دیدم. اصلا نمی دونستم چه طوری باید بهش بگم, انگار دهنم باز نمی شد. هرطور بود باید بهش می گفتم و راجع به چیزی که ذهنم رو مشغول کرده بود,. باهاش صحبت می کردم. موضوع اصلی این بود که من می خواستم از اون جدا. بالاخره هرطور که بود موضوع رو پیش کشیدم, از من پرسید چرا؟ به نظر من این ...

paeez714.blogfa.com

پاییز714 -

http://www.paeez714.blogfa.com/post-45.aspx

لحظاتی خوش برای با ما بودن. يك شب ز ماوراي سياهي ها. چون اختري بسوي تو مي آيم. بر بال بادهاي جهان پيما. به جستجوي تو مي آيم. سرتا بپا حرارت و سرمستي. چون روزهاي دلكش تابستان. پرميكنم براي تو دامان را. يك شب ز حلقه كه به در كوبم. در كنج سينه قلب. چون در گشوده شد تن من بي تاب. در بازوان گرم تو مي لغزد. ديگر در آن دقايق مستي بخش. من گريز نخواهي ديد. چون كودكان نگاه خموشم را. با شرم در ستيز نخواهي ديد. يك شب چو نام من به زبان آري. مي خوانمت به عالم رويايي. بر موجهاي ياد تو مي رقصم. چون دختران وحشي دريايي.