avayecimorgh.blogfa.com

moshkfeshan.blogfa.com

مشک فشان - خاطره

http://www.moshkfeshan.blogfa.com/post-109.aspx

سرودههای هادی باقری حقيقي (بويا مشک فشان) و . ا مني ز ح سن حضور تو غافلم. چون مي روي به خاطره روي آور د دلم. اين است كيش من كه از آن ميل توبه نيست:. بر روي دل فريب و دل انگيز مايلم. دل را ز غم چگونه جدا مي توان نمود. چون نيست غير حسرت ديدار حاصلم. وقتي تو نيستي ز خدا يك نشانه نيست. شك مي كنم كه در صف اسلام داخلم. در بحر نااميدي و اندوه غرقه ام. جز مهر آن دو دست نيارد به ساحلم. جان را دگر اميد بقايي نمانده است. تا من اسير غمزه ي چشمان قاتلم. شعر من ارچه در خور نامت ستوده نيست. من ارزشي عظيم براي تو قائلم.

moshkfeshan.blogfa.com

مشک فشان - مجال صحبت

http://www.moshkfeshan.blogfa.com/post-107.aspx

سرودههای هادی باقری حقيقي (بويا مشک فشان) و . جان من ديروز باز از تن جدا افتاده بود. دست كم بيمار و محتاج دوا افتاده بود. چشم آن روز از رخ دلبر دگر روزي نداشت. گوش در ميل صداي آشنا افتاده بود. روح ناآرام و تن رنجور و جان اندوهگين. دل مگر در بند آن صاحب شفا افتاده بود. غم دوانده ريشه تا اعماق اعماق وجود. در مقابل قامت شادي ز پا افتاده بود. نااميدي بود و حسرت بود و سوداي محال. از مجال صحبتش يك نقطه جا افتاده بود. باز مي پيچيد بويش در فضا، دل مي ربود. زلف او انگار در دست صبا افتاده بود. بس كه مشکلها به دست.

moshkfeshan.blogfa.com

مشک فشان - برف

http://www.moshkfeshan.blogfa.com/post-100.aspx

سرودههای هادی باقری حقيقي (بويا مشک فشان) و . ت آسمان به حرف آمد. نم نمك دانه هاي برف آمد. چند روزي است برف باران است. بخت بر ميل كشتكاران است. دانه هاي ظريف، آهسته. راه د ه را ز هر طرف بسته. پشت بام و حياط و كوچه سفيد. كوهها كرده رنگ و رو. بر سر تپه نوجوانانند. گاه لغزان و گاه غلتانند! كودكان در ميان كوچه ولي. گرم تزيين آدمي برفي. نيست اين حال خوش بدون دليل:. امتحان لغو و مدرسه تعطيل. توي خانه نشسته، كار بلد. مادري، نقش برف مي بافد. اما به فكر امسال است. چون زمينش ز برف خوشحال است. بچه، مادر بزرگ، شيدايي.

moshkfeshan.blogfa.com

مشک فشان - شاه دل

http://www.moshkfeshan.blogfa.com/post-111.aspx

سرودههای هادی باقری حقيقي (بويا مشک فشان) و . هر آنچه مهر و محبت كه در نگاه دل است. نثار عشوه ي ياري كه او اله دل است. من و حلاوت گلگشت جاوداني در. خيال روي نگارم كه خانقاه دل است. خرد كه شهره به پيكار با دل است، كنون. مدام در پي توجيه دلبخواه دل است. فلك كه ديده ظهور و سقوط سلسله ها. نديده پادشهي اينچنين كه شاه دل است. خوش است خاطره هاي سفر، به ويژه سفر. به زلف يار كه دائم نشستگاه دل است. خوشا به حال هر آن باوفا كه چون بويا. نرفته است به راهي كه غير راه دل است. بویا مشک فشان اردیبهشت 1392.

moshkfeshan.blogfa.com

مشک فشان - تردست

http://www.moshkfeshan.blogfa.com/post-113.aspx

سرودههای هادی باقری حقيقي (بويا مشک فشان) و . چندي است تا كه دل ز وجودم ربوده اي. اين دل كه مرده بود، چه تردست بوده اي! واره دل ز روي بتان بركنار بود. در حيرتم چه شعبده با وي نموده اي. چشم تو خود براي فريبش بكار بود. با ابروان كج به فسونش فزوده اي. دل در هواي ناز نگاهت هلاك شد. هر روز عشوه هاي نوي آزموده اي. نام مرا اگر به زبان آوري به خشم. گويي ميان خلق جهانم ستوده اي. مهر و وفا ز دست ظريفت نمي چكد. پيداست صد حديث ز حسنت شنوده اي. ب رنا به جاهلي و جهالت گرفته اي. از پير كاهلي و كهولت زدوده اي.

moshkfeshan.blogfa.com

مشک فشان - پیوند قلب

http://www.moshkfeshan.blogfa.com/post-105.aspx

سرودههای هادی باقری حقيقي (بويا مشک فشان) و . دل مي پرد ز سينه چو لبخند مي زني. ه دست زلف بر او بند مي زني. وقتي نظر كنم به تو، بر ژرفناي دل. آيات و معجزات خداوند مي زني. گفتم كه غفلت از تو ميسر نمي شود. دل را مگر چگونه تو پيوند مي زني؟ گفتي: مگر به ياد جواني فتاده اي؟ اين حرف تلخ با لب چون قند مي زني. گفتم كه در ازاي جواني دهند عمر. نيكوست خنده اي که بر اين پند مي زني. هر روز دام و دانه ي نو مي پراكني. امروز در شكار چه ترفند مي زني؟ شيداي چهره ي پر از انديشه ي تو ام. دستي اگر به گونه ي دلبند مي زني.

moshkfeshan.blogfa.com

مشک فشان - درمانده

http://www.moshkfeshan.blogfa.com/post-103.aspx

سرودههای هادی باقری حقيقي (بويا مشک فشان) و . درمانده ام در آنچه دل آورده بر سرم. باشد که باشد این هوس و میل آخرم. از بندهای پیش نیاسوده ام هنوز. می افکند به شعبده در بند دیگرم. گفتم به پای خویش که: در دام دل مشو. خندید و گفت من ز تو فرمان نمی برم. من پیرو فقیه بدین شرط می شدم:. می شد اگر که در رخ محبوب ننگرم. ای کاش می شد از لب شیرین طمع برید. زهدی چنین شگرف نگنجد به باورم. مستی ز می طلب نکند چشم بعد از آن. روزی که دید یک خم گیسوی دلبرم. از آفرینش خود و این دهر راضی ام. روزی اگر دمی بنشیند برابرم.

moshkfeshan.blogfa.com

مشک فشان - فرهنگ

http://www.moshkfeshan.blogfa.com/post-106.aspx

سرودههای هادی باقری حقيقي (بويا مشک فشان) و . روز و شب خ لق خ لقمان تنگ است. با زمين و زمانمان جنگ است. در خيابان و كوچه درگيري ست. بوقهامان بد و بد آهنگ است. مهرباني متاع كميابي ست. جنس دلها مگر كه از سنگ است؟ با تبسم به روي هم قهريم. جامه هامان سياه و بد رنگ است. سوژه ي خنده، قوم و شهر دگر. طنز محفل بدون آن لنگ است. سازهاي غريب و بيگانه. جانشين دف و ني و چنگ است. نسل آينده ساز مأيوس است. دستشان پر ز شيشه و بنگ است. آنچه بر مشكلات افزوده. ادعاي نژاد و فرهنگ است. بين آن اصل و وضع فعلي ما.

moshkfeshan.blogfa.com

مشک فشان - تبلیغ کافری

http://www.moshkfeshan.blogfa.com/post-110.aspx

سرودههای هادی باقری حقيقي (بويا مشک فشان) و . نشسته بود نگاري و دلبري مي كرد. ز توبه هاي سحرگاه دل بري مي كرد. دهان به هر سخني مي گشود يكسان بود. به چشم ما همه تبليغ كافري مي كرد. به رنگ و خط و لعاب اعتنا نمي فرمود. به لغزش مژه اي جلب مشتري مي كرد. دل از نگاه دل افروز او در آتش بود. كه رو به روي هوادار ديگري مي كرد. به تار مويي از آن گنج جاودانه ي خويش. گرفته بود جهاني و مهتري مي كرد. هزار قلعه ي دل با اشاره ي چشمي. گشوده بود كه بر خلق سروري مي كرد. نه ز آن ميانه يكي روي عرض و خواهش داشت. بویا مشک فشان -.

moshkfeshan.blogfa.com

مشک فشان - مادر

http://www.moshkfeshan.blogfa.com/post-119.aspx

سرودههای هادی باقری حقيقي (بويا مشک فشان) و . اي مادر عزيز دلم باز تنگ توست. آخر تمام خاطره هايم به رنگ توست. لب بي حضور گرم تو خندان نمي شود. اصلي مسلم است كه لبخند لنگ توست. مهر تو را به هيچ نگاهي نيافتم. اين ويژه ي نگاه لطيف و قشنگ توست. تا باز هم صداي تو آرامشم دهد. دائم به انتظارم و گوشم به زنگ توست. وقتي سخن ز واژه ي از خودگذشتگي ست. تصوير ذهن، واكنش بي درنگ توست. اين افتخار ماست كه ما را تو مادري. باشد كه نشنويم كه فرزند ننگ توست. نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۲/۱۱/۲۴ساعت 14:5 توسط بويا مشك فشان.