zoraghekhial.mihanblog.com
زورق خیال - مطالب شعر
http://zoraghekhial.mihanblog.com/post/category/1
شنبه 19 فروردین 1391 10:29 ب.ظ. بازم مثل عادت قدیم نمیدونم از کجا شروع کنم. بعد از یک سال و اندی . این روزا باز هوس شعر و نوشتن و. انگار تو وجودم جون گرفته. دوست دارم بازم بنویسم ، فقط بنویسم ،. از هر چی که میاد تو این جاده ی تخیل . ترک کرده بودم اما انگار بد حرفی نمیزدن که میگفتن. ترک عادت موجب مرض است! یه شعر میذارم امشب که واسه چند سال پیشه. تا آغازی دوباره باشه ، شاید . بار دیگر من در این تنهایی. من در این خلوت تاریک و خموش. در فراق از بودن پرتویی از شعشعه ی هوش. در ره جستن یک نور از جنس نگاهت. چشمه ...
zoraghekhial.mihanblog.com
زورق خیال - مطالب تیر 1389
http://zoraghekhial.mihanblog.com/post/archive/1389/4
سه شنبه 15 تیر 1389 12:21 ق.ظ. ای کاش همان لحظه ی آخر که نگاهم به نگاهت گره میخورد. باز میخندیدی و مرگ مرا با خود نمی برد. ای کاش که آغوشت را دوباره می سپردی. به رویایم که از سرما نمی مرد. دانشجویان پزشکی جندی شاپور اهواز - بهمن 87. تا شقایق هست زندگی باید کرد. ستاره ی تسکین . ناله های بی صدا. از محبت خارها گل نمی شود. کاش لحظه ها می ایستاد. به دنیا بگویید بایستد. بازدید این ماه :. بازدید ماه قبل :. تعداد کل پست ها :. آخرین بروز رسانی :.
zoraghekhial.mihanblog.com
زورق خیال - کاش بودی..
http://zoraghekhial.mihanblog.com/post/32
دوشنبه 16 اسفند 1389 11:24 ب.ظ. و صدای طپش قلب هامان را. زیر نغمه ی شیرین باران. کاش از این دفتر پر حرف و کلام. فاصله خط می خورد. و من و تو امشب. هم نفس می گشتیم. هم قدم می گشتیم. زیر موسیقی هر قطره ی باران. تن در آغوش هم می گشتیم. کاش بودی تا هلال خالی دستان من را. گردن ماه تو پر می کرد. و کویر خشک بی مهر لبانم را. لب های تو تر می کرد. تا مشرق خورشید . دوشنبه 16 اسفند 1389 11:24 ب.ظ. دانشجویان پزشکی جندی شاپور اهواز - بهمن 87. تا شقایق هست زندگی باید کرد. ستاره ی تسکین . ناله های بی صدا. بازدید این ماه :.
zoraghekhial.mihanblog.com
زورق خیال - هیچ ...
http://zoraghekhial.mihanblog.com/post/29
جمعه 26 شهریور 1389 03:32 ق.ظ. امشب بعد از کلی روز. بعد از کلی ساعت و دقیقه. و بعد از کلی طلوع و غروب خورشید. باز حوس وبلاگ نویسی زد به سرم. همیشه این ندونستنام منو کشته. امشب با کلی شلوغی دور و اطرافم ، تو خیابون ، با کلی رنگای مختلف. و کلی صداهای جور واجور. هندزفریم رو گذاشتم تو گوشم ،. یه موزیک داغون ، خراب . از اونایی که بد رقمه آرومم میکرد گذاشتم. انگار جلو همه رنگا و صداها یه پرده کشیده بودن. به هیچ کدومشون دوست نداشتم نیگا کنم ، جز یکیشون. بدجوری داشت خودشو نشون میداد امشب ،. سیاه و سفید با مزه!
zoraghekhial.mihanblog.com
زورق خیال - مطالب فروردین 1391
http://zoraghekhial.mihanblog.com/post/archive/1391/1
شنبه 19 فروردین 1391 10:29 ب.ظ. بازم مثل عادت قدیم نمیدونم از کجا شروع کنم. بعد از یک سال و اندی . این روزا باز هوس شعر و نوشتن و. انگار تو وجودم جون گرفته. دوست دارم بازم بنویسم ، فقط بنویسم ،. از هر چی که میاد تو این جاده ی تخیل . ترک کرده بودم اما انگار بد حرفی نمیزدن که میگفتن. ترک عادت موجب مرض است! یه شعر میذارم امشب که واسه چند سال پیشه. تا آغازی دوباره باشه ، شاید . بار دیگر من در این تنهایی. من در این خلوت تاریک و خموش. در فراق از بودن پرتویی از شعشعه ی هوش. در ره جستن یک نور از جنس نگاهت.
zoraghekhial.mihanblog.com
زورق خیال - مطالب آذر 1389
http://zoraghekhial.mihanblog.com/post/archive/1389/9
سه شنبه 23 آذر 1389 10:30 ب.ظ. روزی خواهم آمد و تو را با خود خواهم برد. تو را خواهم برد. آنجا که هیچکس برای جداییمان تلاش نمی کند. آنجا که فتنه واژه ی غریبی است. و دوست داشتن پاک ترین احساسات. و تو را به جای تمام روزهایی که بی تو زیسته ام در آغوش می گیرم. و به اندازه ی تمام دلتنگی های غریبم غرق بوسه خواهم کرد. روزی خواهم آمد و تمام حصارها را خواهم گسیخت. پنجره های رو به تو را خواهم گشود. و آسمان را به رنگ تو نقش خواهم زد. روزی خواهم آمد و آن روز من دوباره متولد می شوم. این بار فقط برای تو. ستاره ی تسکین .
zoraghekhial.mihanblog.com
زورق خیال - بانوی سرخ پوش
http://zoraghekhial.mihanblog.com/post/30
سه شنبه 23 آذر 1389 10:30 ب.ظ. روزی خواهم آمد و تو را با خود خواهم برد. تو را خواهم برد. آنجا که هیچکس برای جداییمان تلاش نمی کند. آنجا که فتنه واژه ی غریبی است. و دوست داشتن پاک ترین احساسات. و تو را به جای تمام روزهایی که بی تو زیسته ام در آغوش می گیرم. و به اندازه ی تمام دلتنگی های غریبم غرق بوسه خواهم کرد. روزی خواهم آمد و تمام حصارها را خواهم گسیخت. پنجره های رو به تو را خواهم گشود. و آسمان را به رنگ تو نقش خواهم زد. روزی خواهم آمد و آن روز من دوباره متولد می شوم. این بار فقط برای تو. ستاره ی تسکین .
zoraghekhial.mihanblog.com
زورق خیال - مطالب داستان
http://zoraghekhial.mihanblog.com/post/category/2
شنبه 16 آبان 1388 07:55 ب.ظ. داشتم چایی میخوردم که صدای زنگ گوشیم اومد . یه نگاه به ساعت کردم . آخ آخ ، اصلا حواسم نبود ،. دیگه باید برم . تند تند لباسامو پوشیدم و اومدم بیرون . وای ، این آسانسور لعنتی هم که . چه میشه کرد ، این بار هم باید از پله ها برم . وقتی رسیدم از عرق رو پیشونیش پیدا بود خیلی وقته منتظرمه. سلام نکرده ، ازش عذرخواهی کردم ، اما مثل همیشه با لب خندون فقط یه جمله گفت : مخلصتیم سالار . قدش یه خورده از من کوتاهتر بود اما هیکل چهارشونه ای داشت ، صورت کشیده و موهای مشکی کلاغی که. خیلی کنجکا...
talkhine.blogsky.com
شب رو - من و جنون های بی گاهم...
http://www.talkhine.blogsky.com/1388/07/15/post-67
من و جنون های بی گاهم. هرزنویس هایی بر کف دستم. چهارشنبه 15 مهرماه سال 1388 ساعت 09:34 ب.ظ. من آنم که شب را به فریادم داغ کردم. همان که به گونه ی سرد پاییز سرخی دادم. همان شکل گنگی که از بی شرمی شبم را گرم کردم. در تاریکی شب و رقص باد سرد رویای شب. میان تک تک صداهای خنده میان سوز وزش باد و باران سرد. همان مرد مست شبروی تنها که شد آرزو بخش کوچه نشینان بد. همان کوچه نشینانی که داغ از می خون آلود گناهانشان به شب در فریادند و بس. همان که پریان را به وقت روز و شب وعده ی ساز می دهد از جنس نفس. دل نوشته * * *.
talkhine.blogsky.com
مستانه - من و جنون های بی گاهم...
http://www.talkhine.blogsky.com/1388/08/13/post-71
من و جنون های بی گاهم. هرزنویس هایی بر کف دستم. چهارشنبه 13 آبانماه سال 1388 ساعت 01:16 ب.ظ. من قصد دارم،این دنیا به کامم باد. همان شهد شیرین رویای شبانگاهم باد. همان خانه،همان قصر و جواهر ها. همان دستی که نوازش کرد دستم،ساعت ها. همان باشم که می خواهم،بچه ای شاد در دشت رنگارنگ. همان شوکای تیزگام و درخت پر شکوفه ی آرزو ها. ای ستاره،ای مهتاب،هنوز آنجایید؟ نمی خواهید دست در دستم به وقت خواب روزانه بیارامید؟ نمی خواهد بترسید من همیشه بیدارم. در آرزوی بانوی شاد و کدخدای ده می مانم. همانی که مرا پارسال خوابانید.