babak57.persianblog.ir

gordafaridg.blogfa.com

من نه آنم که آهسته و پیوسته رود -

http://www.gordafaridg.blogfa.com/post-209.aspx

من نه آنم که آهسته و پیوسته رود. گفتگوهای ذهنیم رو داشتم مرور می کردم دیروز. توش پر از کلمه ی نفرت بود. من از کارم متنفرم. از این وضعیت متنفرم. از فلان بخش اتفاقات گذشته، از کلی مسئله و اتفاق و احساس و رفتار. برام چالب شد که تنفر چیه که من اینقدر ازش دارم و واسه همه چیز خرجش می کنم. و همشم لایه ی آخرشون تنفر از خودمه. به یه موضوع دیگه که اونم همش تو ذهنم می چرخه فکر می کردم. اجبار. شاید این دو تا با هم یه رابطه ای داشته باشند. بازم لایه ی آخر این اجبار خودمم. احساس درد می کنم. اما حتی قبل نوشتن این ج...

gordafaridg.blogfa.com

من نه آنم که آهسته و پیوسته رود -

http://www.gordafaridg.blogfa.com/post-205.aspx

من نه آنم که آهسته و پیوسته رود. گاه های زیادیه که فکر می کنم چرا هستم؟ جواب سادش اینه که اگه نباشی چی می شه؟ تا جایی که یادمه روزی نبوده که این سوالو نپرسم. در اوج شرایطی که آرزوشو داشتم از خودم پرسیدم چرا؟ و احساس خوشبختیم رنگ باخته. داشتم توی فیس بوک چرخ می زدم. حسرت چیزایی رو می خوردم تو آدما که می دیدم خودم یه زمانی داشتم و راضیم نکرده. رضایتو از کجا می شه خرید؟ یه جاهایی هست تو زندگیم که رنگش صورتیه رنگ شکوفه های گیلاس. هنوز که بهشون نگاه می کنم عطر سبک شکوفه می ده. آرو و. بوته ی تمشک زیر آفتاب.

gordafaridg.blogfa.com

من نه آنم که آهسته و پیوسته رود - شايد پايان!

http://www.gordafaridg.blogfa.com/post-199.aspx

من نه آنم که آهسته و پیوسته رود. دو ماه است كه نمي نويسم. اينجا در بين هياهوي شلوغي آدم ها ديگر مني معنا ندارد.همه ي لحظه هايم پاره پاره اند. هيچ احساسي آنقدر نمي پايد كه عميق شود. كه فهميده شود. مغزم گنجايش تحليل اين همه موجود را ندارد. فقط نگاه مي كنم و زندگي عبور مي كند. شايد پايان يك انسان كه مي ديد و مي فهميد و دوست داشت تاثير بگذارد اينجا باشد. نوشته شده در شنبه ششم اسفند ۱۳۹۰ساعت 15:53 توسط من. زمانی می نویسم که گوشی برای شنیدن حرفهایم نیست! بوته ی تمشک زیر آفتاب. Hello It is me.

gordafaridg.blogfa.com

من نه آنم که آهسته و پیوسته رود - کنترل

http://www.gordafaridg.blogfa.com/post-208.aspx

من نه آنم که آهسته و پیوسته رود. مغزم تازگی ها مثل یه کارخونه شده که تولیداتش می مونن رو خط تولید و مثل اسید خط تولیدو می سوزونن و هی روی هم انبار می شن. برای همین نوشته هام از جا در رفتست. تا حدی بی معنیه وقتی دوباره می خونمشون اما ناچارم بنویسم. شاید هوایی توی کارخونه جریان پیدا کنه. شاید ذره ای از سوزشش کم بشه. مگه یه آغوش گرم چشه؟ مگه دیدن گاه به گاه یه مادر چی به سرم میاره که یه ثانیشم تاب نمی آرم. واسه همینه که بدون اینکه کوچکترین بدن دردی داشته باشم بدون اینکه همه ی سلولام نیکوتین بخوان با وجود ای...

gordafaridg.blogfa.com

من نه آنم که آهسته و پیوسته رود

http://www.gordafaridg.blogfa.com/9206.aspx

من نه آنم که آهسته و پیوسته رود. گاه های زیادیه که فکر می کنم چرا هستم؟ جواب سادش اینه که اگه نباشی چی می شه؟ تا جایی که یادمه روزی نبوده که این سوالو نپرسم. در اوج شرایطی که آرزوشو داشتم از خودم پرسیدم چرا؟ و احساس خوشبختیم رنگ باخته. داشتم توی فیس بوک چرخ می زدم. حسرت چیزایی رو می خوردم تو آدما که می دیدم خودم یه زمانی داشتم و راضیم نکرده. رضایتو از کجا می شه خرید؟ یه جاهایی هست تو زندگیم که رنگش صورتیه رنگ شکوفه های گیلاس. هنوز که بهشون نگاه می کنم عطر سبک شکوفه می ده. آرو و. دیگر زمان هم عبورش را از ...

gordafaridg.blogfa.com

من نه آنم که آهسته و پیوسته رود - سبک

http://www.gordafaridg.blogfa.com/post-204.aspx

من نه آنم که آهسته و پیوسته رود. پرسشی هم نداشتم که به کجا باید رفت. تا اینکه به جایی رسیدیم با تعداد کمی آدم و مقداری اثر هنری و ماکت و. دیگر زمان هم عبورش را از رویم برداشته بود. لحظه ای پیش با الان با لحظه ای دیگر یکسان بودند و ایستادن با حرکت برابر بود. تنها سنگینی روی من خودم بودم، مرز های توهمی جدایی من از سایر هستی که گاهی آن نیز نشت می کرد و انگار یکی می شدم با یکی از دانه های چمن. نوشته شده در جمعه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۲ساعت 21:34 توسط من. زمانی می نویسم که گوشی برای شنیدن حرفهایم نیست!

gordafaridg.blogfa.com

من نه آنم که آهسته و پیوسته رود - رهایی روی کاغذ

http://www.gordafaridg.blogfa.com/post-202.aspx

من نه آنم که آهسته و پیوسته رود. دلم نمی خواهد حرفهایی را در فضا منتشر کنم که در آینده با بازگشت به آنها پشیمان شوم. اما آنقدر پوستم برایم تنگ شده است که اگر ننویسم در خود می رمبم و سیاه چاله ای خواهم شد تا ابدیت. مرز بین شکفتن و سیاه چاله شدن تنها یک عدد بی معناست که آن هم از قوانین می آید. قوانین بی پایان که تمام وجودمان را به بند می کشند. نوشته شده در دوشنبه یازدهم شهریور ۱۳۹۲ساعت 1:30 توسط من. زمانی می نویسم که گوشی برای شنیدن حرفهایم نیست! بوته ی تمشک زیر آفتاب. Hello It is me.

gordafaridg.blogfa.com

من نه آنم که آهسته و پیوسته رود

http://www.gordafaridg.blogfa.com/9207.aspx

من نه آنم که آهسته و پیوسته رود. چگونه به سخره می گیرید دنیای بی اصل و پایه ام را؟ چگونه به درد هایم می خندید؟ در کجای جغرافیای من به نظاره نشسته اید به کدام منظره می نگرید که این گونه نگاهتان می سوزاندم؟ نوشته شده در شنبه بیستم مهر 1392ساعت 14:24 توسط من. گفتگوهای ذهنیم رو داشتم مرور می کردم دیروز. توش پر از کلمه ی نفرت بود. من از کارم متنفرم. از این وضعیت متنفرم. از فلان بخش اتفاقات گذشته، از کلی مسئله و اتفاق و احساس و رفتار. احساس درد می کنم. اما حتی قبل نوشتن این جمله دقیقه های زیادی داشتم خودمو...

gordafaridg.blogfa.com

من نه آنم که آهسته و پیوسته رود - ثانیه ها

http://www.gordafaridg.blogfa.com/post-198.aspx

من نه آنم که آهسته و پیوسته رود. چه دردی دارد ثانیه های چراغ قرمز وقتی تنهادقیقه ای تا پایان غروب باقیست. نوشته شده در شنبه بیست و ششم آذر ۱۳۹۰ساعت 22:18 توسط من. زمانی می نویسم که گوشی برای شنیدن حرفهایم نیست! بوته ی تمشک زیر آفتاب. Hello It is me.