baharebaruni.blogfa.com
baharebarunibaharebaruni - baharebaruni
http://baharebaruni.blogfa.com/
baharebaruni - baharebaruni
http://baharebaruni.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Saturday
LOAD TIME
0.3 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
0
SSL
EXTERNAL LINKS
114
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.266 sec
SCORE
6.2
baharebaruni | baharebaruni.blogfa.com Reviews
https://baharebaruni.blogfa.com
baharebaruni - baharebaruni
Cinema Zendegi - چهل روز بعد
http://www.cinemazendegi.blogfa.com/post-9.aspx
تازه مراسم چهلم مادربزرگ تموم شد و الان اومدیم خونه.هنوز باورش سخته. نوشته شده در جمعه هشتم مرداد ۱۳۸۹ساعت 19:26 PM. روزنوشت های علی شریفی. یک فیلم میبایست دارای ابتدا میانه و پایان باشد.اما نه اینکه لزوما به همین ترتیب! مجله تصویری گیم ایمگ. یادداشت های دختر دستفروش. جوزا تو را میخواند.
Cinema Zendegi -
http://www.cinemazendegi.blogfa.com/post-15.aspx
بر خلاف گذشته اعتقاد دارم واقعا جایی و زمانی برای متوقف شدن وجود دارد .این را با تمام وجود در این چند وقت اخیر حس کرده ام. شاید ارامش واقعی هم در ان زمان باشد .ارامشی که مدتهاست دنبالش میگردم. برداشت درست از این ماجرا و یافتن حقیقت بسیار سخت است. نمی دانم تا به حال این احساس به شما دست داده است که هرکاری که تا کنون انجام داده اید(به جز موارد اندک,بسیار اندک) همه اشتباه بوده اند؟ نوشته شده در چهارشنبه پنجم آبان ۱۳۸۹ساعت 0:38 AM. روزنوشت های علی شریفی. مجله تصویری گیم ایمگ. یادداشت های دختر دستفروش.
Cinema Zendegi - صدا دوربین حرکت
http://www.cinemazendegi.blogfa.com/post-20.aspx
راستش باید اعترافی بکنم. نوشته شده در پنجشنبه یازدهم فروردین ۱۳۹۰ساعت 23:52 PM. روزنوشت های علی شریفی. یک فیلم میبایست دارای ابتدا میانه و پایان باشد.اما نه اینکه لزوما به همین ترتیب! مجله تصویری گیم ایمگ. یادداشت های دختر دستفروش. جوزا تو را میخواند.
lonly girl - من
http://www.lonly-love.blogfa.com/post/13
مي گويند شيشه ها احساس ندارند اما وقتي روي شيشه بخار گرفته نوشتم دوستت دارم آرام گريست. من از قصه زندگی ام نمی ترسم. من از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم. ای بهار زندگی ام. اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست. اکنون که باهایم توان راه رفتن ندارد. باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را. باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا. باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده. بگزار در آغوشت آرامش را به دست آورم. بدان که قلب من هم شکسته. بدان که روحم از همه دردها خسته شده.
من فرزند آدم - دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
http://rahilab.blogfa.com/post-33.aspx
آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند. دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین. چند سال پیش، همین شب بود که تو را خواندم. و برایم مهم بود که اجابت کنی. شاید برای هیچ کسی مهم نبود، اما برای من بود. و در همان لحظه باید اتفاق می افتاد. و در اضطرار، انسان ناگهان خلاق می شود! همان لحظه بود که به ذهنم افتاد. و شاید انداختی. و گفتم:"این علی. که به آن می نازی، چقدر نزد تو آبرو دارد؟ همان آبرو را واسطه قرار می دهم، همین ثانیه ها مشکل را برطرف کن، می دانی برایم مهم است! ما نفهمیدیم مرد یعنی چه، ع...
يا مهدي
http://www.noremahdi.blogfa.com/post-57.aspx
این سایت را حمایت می کنم. همه چیز در مورد تیراندازی. سه شنبه پنجم دی ۱۳۹۱. همه چیز در مورد تیراندازی. از جديد ترين رشته هايي است که در برنامه فدراسيون جهاني گنجانده شده است. در اوايل قرن بيستم ميلادي تيراندازي با تفنگ بادي در بسياري از کشور ها رواج يافت اما نه به عنوان يک رشته رقابتي در سطح بين المللي. تا اينکه در 1958 ميلادي کارل آگوست لارسن (دبير کل فدراسيون جهاني تيراندازي در سالهاي 1960- 1947) رشته تفنگ بادي را به عنوان رشته اي که مي توانست جاي گزين مناسبي براي رشته هاي. ساعت 9:30 توسط سهند. اللهم صل...
Cinema Zendegi - این یکی ، ان یکی
http://www.cinemazendegi.blogfa.com/post-23.aspx
این یکی ، ان یکی. نوشته شده در جمعه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 1:15 AM. روزنوشت های علی شریفی. یک فیلم میبایست دارای ابتدا میانه و پایان باشد.اما نه اینکه لزوما به همین ترتیب! مجله تصویری گیم ایمگ. یادداشت های دختر دستفروش. جوزا تو را میخواند.
نامه های پراکنده
http://www.namehayeparakande.blogfa.com/8612.aspx
نامه هایی که نمی فرستم. منو به زور نشوندن پای میز کار و کتکم زدن که بهاریه بنویس! اولش زیر بار نرفتم اما زور اونا چربید. نشستم و قبول کردم که بنویسم. اما از چی بنویسم؟ تو حپروت بودم (شاید هم هپروت) که شد سه دقیقه. نفسم بالا نمی یومد. دیگه اگه چیزی هم یادم بود واسه نوشتن همه اش پریده بود. می خواستم بنویسم بهار فصل زیبائیه یادم اومد پارسال بهار بابام مرد و زیبائیش ماسید رو تنمون. صدای شکافتن هوا با شلاق چهارم کوبیده شد پشتم. کجاش فصل زیبائیه؟ غلط کرده(شاید هم غلت کرده! با یه نویسنده ی فرهیخته!
نامه های پراکنده - نامه ای برای کسی که پیدایش خواهم کرد
http://www.namehayeparakande.blogfa.com/post-13.aspx
نامه هایی که نمی فرستم. نامه ای برای کسی که پیدایش خواهم کرد. هنوز اسمت را نمی دانم . و نمی دانم چه شکلی هستی! نمی دانم حتا کی تو را پیدا خواهم کرد. و شاید هرگز پیدات نکنم. اما دلم می خواهد برایت بنویسم. پیش از این هم برایت چیز هایی نوشته ام که اگر بیایی همه را می ریزم در دامنت و تو هی می خوانی و من خیره به صورتت می مانم تا خواندنت تمام شود. اما این اولین نامه ایست که اینجا برایت می نویسم و تصمیم گرفتم دیگران را هم شریک تو کنم در خواندن اش. می دانی که من دیوانگی هایی دارم و با آن دیوانگی ها هم عالمی دارم!
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
114
بهاران خجسته باد
بیشتر از آب تشنه لبیک بود. افسوس که بجای افکارش زخمهای تنش. بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند . نوشته شده در دوشنبه سیزدهم آبان ۱۳۹۲ساعت 20:21 توسط بهار. زیرا اگر ایمان آورده باشید. نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم مهر ۱۳۹۲ساعت 22:16 توسط بهار. کاش کسی یاد معلمها میداد. شغل پدرها را نپرسند. وقتی هنوز احترام به همهی شغلها را. افتخار به همهی پدرها را. یاد دانش آموزانشان ندادهاند! حالا قصهی چشمان یتیمی که نم میخورد،بماند. نوشته شده در شنبه بیستم مهر ۱۳۹۲ساعت 23:24 توسط بهار. در تعيين اهداف خود قاطعيت داشته باش...
دخترانه های من
مثل همه شب ها. فنجان چای ام را برمیدارم. غرق در فکرت میشوم. یاد تمام شب هایی میفتم که در همین ایوان موهایت را نوازش میکردم. شب هایی که تا دیروقت برایم شاملو و فرخزاد خواندی. چقدر این ایوان از عطر گیسوانت سرشار است. هنوز هم کتاب ها بوی دستان نحیفت را در صندوقچه خاطراتشان حفظ کرده اند. مثل همه شب ها. صورتم خیس از اشک میشود. هوا روشن شد و چای ام سرد. مثل همه شب ها. خدایا حال این روزهای منو خودت میدونی. کمکم کن که عفت و شخصیتم حفظ بشه. کمکم کن رازی که درون سینه ام دارم رو نگه دارم. کمکم کن تا اضطرابم کم بشه.
ط¨ط§ط±ط§ظ† ظ†ط§ظ…ظ‡
ط ط ظˆظ ط ط ط! ط ط ط ظٹظ ظط ط ظ ط. طط ظ ط طھط ظ. ظ ظˆط غŒ طظˆط. ط ط ظˆط ط ظپط غŒظ ط. ظ ظˆط غŒ ع ط غŒظ. ظ ظˆغŒ ط غŒط ط. ط ط ط ط ظ طŒظ ط غŒغŒط طŒظ ظ ط ط ظ. ط ط ظ ع ط ط غŒ ط ط ظط غŒط غŒ. ظ غŒظ ع ط ظˆط طھط ظ. ظ ط ظ ط ظˆط ظ ط ع. ط ط غŒط غŒ ط ط ع ط ط ط ظ. ظ ط ظ ط ظˆط ظ ط ع. ط ط طھظˆ ط ظˆط ظ ظ ظط ظ ط. ظ ط ظ ط ظˆط ظ ط ع. ط ط ظ ط غŒط غŒظ ط ظ ط ع غŒ. ظ ط ظ ط ظˆط ظ ط ع. ظ ط ظ ط ظˆط ظ ط ع. ط طھط ط ظ ط ط ظ. ظ ط ظ ط ظˆط ظ ط ع. ط ط ط ظ طھط ط ط ط ظپطھط ط. ظ ط ظ ط ظ ط غŒ ظ ط غŒطھ ط ط ع غŒظ. ظ غŒظˆظ ط ظ ط غŒ ظظپغŒط. طھط ط...
مادر
آهنگی از محمد نوری با شعری از فروغ فرخزاد. آهنگ خاموشیهای ساحل با صدای مرحوم محمد نوری و شعری از فروغ فرخزاد. شب پریشان می خرامد در خموشیهای ساحل. می تپد در سینه ام دل.تو می آیی تو می آیی. می تراود عطر بوسه از گل سرخ لبانت. می درخشد دیدگانت.چه زیبایی چه زیبایی. می گشایی پرده راز با نگاهی پر ز تشویش. من به گوشت می سرایم نغمه ای از غم خویش. در خموشیهای ساحل این منم تنهای تنها. خفته در آغوش رویا.چه رویایی چه رویایی. شب پریشان می خرامد در خموشیهای ساحل. می تپد در سینه ام دل.تو می آیی تو می آیی. سیر تکاملی دو...
دل نوشته های بارونی آنیما(۱)
دل نوشته های بارونی آنیما(۱). آخرین ترانه ی بارونی بهار. جمعه 17 آبان 1387. به نام بخشنده ی بزرگ). این وب خیلی وقته که به:. تغییر پیدا کرده.آخرین هستش.آخرین ترانه ی بارونی من.آخرین ترانه ی بارونی بهار.پس یادتون نره.آخرین ترانه های بارونی بهار را! یکشنبه 5 اسفند 1386. نوع مطلب : دردنوشته های بارونی،. به نام داور بر حق. وقتی اون چشای قشنگت که داشت توی حریمت پرپر می شد شده بودی یه قاصدک.چشمای خسته ی منم فقط داشت اشک می ریخت را می دیدی چی کار می کردی؟ هیچ می دونستی ۲۴ روز دیگه تا بهار مونده؟ نوع مطلب : ترنم ...
baharebaruni
افزایش بازدید شگفت انگیز! سلام بچه ها امروز با دسته پر اومدم بازدید وبلاگتون کمه؟ نوشته شده در پنجشنبه بیست و هشتم آذر 1392ساعت 17:50 توسط baharebaruni.
رپر رپ پارس.......
دوستای گلم ازاین به بعددراین بلاگم کامنت نذارین. به این بلاگم بیاین ممنون. نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۸۸ساعت 16:10 توسط کوروشm2. دوستای گلم ازاین به بعددراین بلاگم کامنت نذارین. به این بلاگم بیاین ممنون. نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۸۸ساعت 16:10 توسط کوروشm2. سلام دوستای گلم خوبین من که خوبم. جاتون خالی دیروزرفتیم نمایشگاه کتاب ولی پدرمون دراومد. خلاصه دیگه ته تیپ بودیم دخترا بعدآمارمیدادن. ولی منو سروش میذاشتیمشون سرکارفقط یه ربع میخندیدیم. امیر تکتاز و مجید خراطها. چطورین ...
just... god
مهم نیست از بیرون چطور بنظر می ایم. کسانی که درونم رامیبینند برایم کافی اند. برای انهایی که از روی ظاهرم قضاوت میکنند حرفی ندارم. همان بیرون بمانند برایشان کافیست.*. سه شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۲ ] [ 0:5 ] [ - - - ] . یک مطلب جالب :. را در گوگل سرچ کنید. اولین لینکی رو که پیدا کرد رو باز کنید . ببینید چه اتفاق جالبی می افته ! حالا از اونم جالب تر ؟ یک مطلبی رو توی همون صفحه که باز میشه سرچ کنید ! دوشنبه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۲ ] [ 14:42 ] [ - - - ] . لعنت به باعث وبانیش. می گه نمیدونم برو از مادر بزرگت بپرس!
بهاره چت
وبلاگ رسمی بهاره چت. قالب وبلاگ عروسک تنها. خرید دستگاه بافت مو. شارژ مستقیم همراه اول. خرید عینک سه بعدی. شامپو رفع سفیدی مو. من تنهایی رو دوست ندارم بیا کنارم باش هنوز نگرانتم بیا. من هستم به یادت. تاريخ : دوشنبه یکم مهر 1392 21:54 نویسنده : امیرحسین. این روزها شیشه ها .نگران. این روزها شیشه ها . همدم تنهایی. این روزها شیشه ها .فاصله. این روزها شیشه ها .نگاه من. این روزها شیشه ها .تماشا. این روزها شیشه ها. گریه میکنن. این روزها شیشه ها. غصه دارن. این روزها شیشه ها.قصه میگن. زندگی را رو سرت آوار نمیکرد.
یـ ـه فنجــان خالـی میــ ــل داریـد؟
ی ه فنجان خالی می ل دارید؟ فقط خدا می داند. چه چیز های را زیر پا گذاشتم! نوشته شده در 91/06/07. که برای ماندن آنکه دوستش داری. باید تن دهی نه قلب! نوشته شده در 91/05/09. دیگران می پرسند چگونه ای؟ می گویم رو به راهم. رو به راهی هستم که سالهاست. به آن نمی رسم! نوشته شده در 91/04/07. من که نقاشیم تعریفی ندارد! راهت را بکش و. نوشته شده در 91/03/24. این حال سگی من. نوشته شده در 91/02/25. عجب خیاط ماهریست دنیا. که دل هیچکس را. برای من تنگ ندوخت! نوشته شده در 90/12/07. چشم هایم را به بیمارستان می برم.
عاشقانه هامون
ما یه ماهه شدیم. نوشته شده در دوشنبه یازدهم آبان ۱۳۹۴ساعت 0:20 توسط عاشق. داشتنت لیاقت میخواهد،حال باید تو و تک تک افراد دنیا حسودی زندگی من را بکنند که نه تنها دارمت که دم به دم هم از لبانت دوستت دارم میشنوم. نوشته شده در پنجشنبه هفتم آبان ۱۳۹۴ساعت 21:8 توسط عاشق. نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم مهر ۱۳۹۴ساعت 20:25 توسط عاشق. مغرور میشم وقتی که از پشت کتت یه شاخه گل به سمتم میگیری و جلوم زانو میزنی و گل رو با عشق بهم میدی. مغرورتر میشم وقتی سفت بغلم میکنی و در گوشم میگی دوستت دارم زهرا. نوشته شده در جمع...