behnamtarin.persianblog.ir

entehayejade.blogfa.com

انتهای جاده - تنهایی.....

http://www.entehayejade.blogfa.com/post-46.aspx

بی گمان هیچ کس تنهاییم را حس نکرد و تنهاییم قسمت نشد حتی با سایه ام! او هم فرار کرد، سایه ام کمی مرا دوست داشت، دوست نداشت زوال مرا ببیند شاید هم. شاید هم نمی خواست با زوال من منتظر نابودی خود بنشیند! وقتی بچه بودم همیشه چند لحظه بعد را در ذهنم تجسم می کردم، ولی حالا دیگه این کار رو دوست ندارم و دوست دارم همه چیز یکدفعه اتفاق بیفتد و تمام شود در یک ثانیه! حالا می فهمم دوستم چه می گفت: "مرگ من حادثه ای بی مانند نخ شیرین و نه تلخ! گر چه اندیشیدن او همانند من نیست ولی این جمله در خور و مناسب وضعیت من بود!

dele_abri.persianblog.ir

اینجا هیچ دلی ابری نیست

http://dele_abri.persianblog.ir/1387/12

اینجا هیچ دلی ابری نیست. آنقدر باریده ام که ابری برایم نماند.تا غروبم آفتابی میمانم.مگر آنکه . تا به کی میمانی؟ به قول یکی از دوستانم، که حرفش خیلی روم اثر گذاشت (چون صداقت ازش میبارید)، چرا این همه درد؟ و هنوز هم در میانی همه رنج؟ درد بیشتر سر سازگار دارد. ومن خو گرفته ام با آنچه نمی دانم. وهمان آغاز راه، سوی چشمانم گریخت. حال من، گذشته ام را مینگرم. باز هم می بویمت، میجویمت شیرین درد. می نالمت و می بالمت من گذشته ام. تو گذشته ام مرا! نفس نفس بی درد. گویا سر به چشمه فروکنی:. رقص ماهی، آواز شقایق.

dele_abri.persianblog.ir

اینجا هیچ دلی ابری نیست

http://dele_abri.persianblog.ir/1387/10

اینجا هیچ دلی ابری نیست. آنقدر باریده ام که ابری برایم نماند.تا غروبم آفتابی میمانم.مگر آنکه . حرف های کلیشه ای:. Laquo;ای دست های ظالم زمان.». بازم دنبال دستی که برق ظلمش چشم همه ی زیبایی هاو قشنگی هارو کور میکنه؟ دست به دامن زمان میشین که چی بشه؟ Laquo;به من میدان دهید.حرف برای گفتن بسیار.اما کدامین سخن شنیدنیست؟ هر جا و هر موقع که خواستیم هر چی تو این دل بی سرو سامونمون (البته توهین به دل پر مهرتون نباشه! Laquo;هر شبم شب یلدا.وه.شب فراوان سکوت! هر شبمون شده شب یلدا؟ کدوم شب خودمونو گذاشتیم کنار؟

dele_abri.persianblog.ir

دست نیاز...چشم امید: - اینجا هیچ دلی ابری نیست

http://dele_abri.persianblog.ir/post/32

اینجا هیچ دلی ابری نیست. آنقدر باریده ام که ابری برایم نماند.تا غروبم آفتابی میمانم.مگر آنکه . دست نیاز.چشم امید:. ما ز یاران چشم یاری داشتیم. خود غلط بود آنچه میپنداشتیم. نوشته شده در چهارشنبه ۱٤ امرداد ۱۳۸۸ساعت٥:٠٠ ‎ب.ظتوسط صحرا نظرات . شب که می آید باکی ندارم پس قطار شب میگذرد و نسیم صبح مشام را نوازش میدهد. زمانه اول امتحان میگیرد و بعد درس میدهد. من امتحانم را پس داده ام. حرف های بدون ویرایش. مژده ی صبح 2. قالب های نایت اسکین. Design by : Night Skin.

gozare-iranshahr.blogfa.com

گذر ایرانشهر

http://gozare-iranshahr.blogfa.com/9109.aspx

هر ایرانیای که اینجاست، ناگزیر از گذر از گذر ایرانشهر است. این جبر است. ما همه در این گذر رهگذریم. چه بخواهیم و چه نخواهیم. ما در حال گذار و گذریم. این جبر برای تو بوده. برای همهی ما بوده. این جبر است که در این برهه گذر کنیم. روزنوشتهها و یک کمی چیزهای دیگه. دوباره بنگر شاید که به یاد آوری. دختر راست قامت کرد! چه نیازی به تفنگ آویخته از شانه-ات داری؟ غرور کمان شده بر بالای چشمان کشیده-ات ارادهی پولادین هر آدمیزاده-ای را تسلیم خواهد کرد. سواره بر مادیان تنومند کمرکش-های زاگرس. تو چقدر مغروری!

bluestar58.wordpress.com

رویای برفی.. | روز نوشته‌ها و یک کمی چیزهای دیگه

https://bluestar58.wordpress.com/2012/12/16/رویای-برفی

روز نوشتهها و یک کمی چیزهای دیگه. به همراه آرشیو قدیمی یاهو سیصد وشصت. دلم میخواهد در رویای تو باشم. در رویای برفی تو باشم. دلم میخواهد در قاب عکس برفی تو باشم. دلم میخواهد در کوچههای برفی یار تو باشم. تو برف باشی و من کاج بلند مغرور کوچه باشم. دسامبر 16, 2012. پاسخی بگذارید لغو پاسخ. دیدگاهتان را اینجا وارد نمایید. در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی شمایلها کلیک نمایید:. نشانی هرگز عمومی نمیشود). شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. ( بیرون رفتن. درحال اتصال به %s.

entehayejade.blogfa.com

انتهای جاده - خوشبختی آتشین!..

http://www.entehayejade.blogfa.com/post-55.aspx

بیا یادم، بیا آهم. مرا جانی دگر ده. بیا دستم بگیر من سرد سردم. مرا نوری ببخش پر آه و دردم. تو بودی و مرا دردی نبود و. دگر سرمایی در دستم نبود و. دلم پر آه و پر دردم نبود و. تو بودی و دلم مست نگاهت. ولیکن حیف نیامد دل به آهم. بزرگ بودی و من تابم نبود و. سخن بود و به دندانم نبود و. رفتنت بود، دلم روشن نبود و. از آن چهاری گذشت، حالم نبود و. تو را می دیدم و چارم نبود و. فراموشیت هم کارم نبود و. مگر می شد تو را دید، یادت نبود و. از آنجا که توان صحبتم هرگز نبود و. دلم خون و توان دستم اصلا نبود و. من و ام اس.

dele_abri.persianblog.ir

اینجا هیچ دلی ابری نیست

http://dele_abri.persianblog.ir/1387/11

اینجا هیچ دلی ابری نیست. آنقدر باریده ام که ابری برایم نماند.تا غروبم آفتابی میمانم.مگر آنکه . لب به سخن باز کنم، از اندوه به میان می آید کلامم. این دهان طعم چه گناه ها نچشیده است! شاید طالع آذر، ستاره ی ثور، قمر در عقرب باشند! نه من ماه بودم و نه تو ستاره ی ثور. ما فقط یک ادعای آسمان بودیم. زحمت خودمو جلو میکشیدم.بالاخره حیاطو گذروندم و به پله ها رسیدم، آرزو میکردم برسم بالای پله ها تا خودمو تو آینه ببینم.میخواستم ببینم اون همه پریشونی چی سر صورتم آورده! دستمو به دیوار تکیه دادم، اما دیوار آخ هم نگفت!

dele_abri.persianblog.ir

اینجا هیچ دلی ابری نیست

http://dele_abri.persianblog.ir/1387/9

اینجا هیچ دلی ابری نیست. آنقدر باریده ام که ابری برایم نماند.تا غروبم آفتابی میمانم.مگر آنکه . شهر من ش هره ی باران است. ماه های شب چهارده اش با آسمانش پیوند دارند.ماه هم ترک نمی گوید عهدش را! بادهایش آرام پر می کشند تا چشم آتش درآید! باد هم وفا دارد به سرزمینش! نهرهای آن جرعه جرعه دم میزنند، مبادا ماهی ت نگ خالق از نفس بیفتد؟ صلابتش مرا یاد پدرم می اندازد، کوه را می گویم.معلوم نیست با که لج کرده، سخت پا برجاست. کاش در عکس ها مارا راه میدادند. اسم ساکنین شهر رو می نویسم، خود دانی! اعیاد قربان و غدیر مبارک.

entehayejade.blogfa.com

انتهای جاده

http://www.entehayejade.blogfa.com/9004.aspx

راز این زیستن ها و شکستن ها چیست؟ راز این دروازه های عبث بی انتها چیست؟ چه چیز همه را به تحفه های زرد باغچه پیوند می دهد؟ و چرا طبیعت من را در دامان زردی باغچه متولد کرده است؟ چه کس می داند راز صدای این پرنده، در میان خش خش برگها را؟ چه کس می تواند بیندیشد مرگ من به چه سان خواهد بود؟ شاید وقتی ست که زردی باغچه تحفه اش را به باد بدهد و سپیدی، رنگ برافشاند . نوشته شده در پنجشنبه بیست و سوم تیر ۱۳۹۰ساعت 20:41 توسط الهام. مثل آبی مثل دریا. تنها ترین جزیره روی زمین. من و ام اس. زندگی و ام اس.