alirezabtc1963.persianblog.ir
آسمان...آفتاب...آرزو..... - ثانیه ها مال منه , باید بجنگم
http://alirezabtc1963.persianblog.ir/post/79
ثانیه ها مال منه , باید بجنگم. من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی.چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی.یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود.آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود. آریامشب زیر باران تابستان برایت عشق ادعا میکنم. چه رسمی دارد این عشق. بنشین و باز هم تماشا کن رقص برگهای پاییز را زیر تیر داغ تابستان. اکنون دل سپرده به آغوش و قامت خم کرده پیش رویت زیر باران. وجودت را انتظار. و چه بی تاب هر فصل صبوری میکنم نبودنت را. اما امروز آغوشت نزدیکتر از هرسال و عشقت تابناکتر از هر روز است.
alirezabtc1963.persianblog.ir
آتش عشق..... - ثانیه ها مال منه , باید بجنگم
http://alirezabtc1963.persianblog.ir/post/73
ثانیه ها مال منه , باید بجنگم. من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی.چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی.یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود.آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود. لا به لای ح رم داغ تابستان. محبت، نگاه گرم و خسته ی شب هنگام و لالای مهربان. وقت خوابت را گم کرده ام. و می دانی که اکنون در سردی و خشکی این پاییز. رنگ و روو رفته. زندگی رنگ باخته ی خود را تنها با نفسهای گرم تو خواهد یافت. پسدمی دل خسته ی خود را به دل شکسته ام بسپار. من سر به زیر، بی تاب و ابری. قالب وبلاگ : قالب وبلاگ.
alirezabtc1963.persianblog.ir
طلوع دوباره... - ثانیه ها مال منه , باید بجنگم
http://alirezabtc1963.persianblog.ir/post/58
ثانیه ها مال منه , باید بجنگم. من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی.چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی.یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود.آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود. به یاد آوردم آن روزهایی را که بی خبر آمدی و دل از سینه ام ربودی. طعم ناب عشق پاکت را با نگاهی به من چشاندی و من نیز عشق جاوید خود را با قطره اشکی روی سینه ات حک کردم. دانستم که شانه هایت دربرابر بار عشق خستگی ناپذیر است و کوله بار عشقم را برای همیشه به تو سپردم. گلایه از هجران نجوای قلبت دارم. قالب وبلاگ : قالب وبلاگ.
alirezabtc1963.persianblog.ir
تولدت مبارک.... - ثانیه ها مال منه , باید بجنگم
http://alirezabtc1963.persianblog.ir/post/68
ثانیه ها مال منه , باید بجنگم. من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی.چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی.یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود.آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود. از چه باید نوشت؟ از چه باید گفت؟ از چشمان دریایی باید نوشت یا از باران و پاییز؟ نمیدانم. شاید نتوان از دریایی نوشت که بیکران است و بی منتها اما از پاییز و باران شاید. تو دختر پاییزی. آری ، امروز برای تو باید از پاییز نوشت و از باران گفت. آری بازهم باران می آید ، و تو می آیی. اما دگر مرزی نیست. قالب وبلاگ : قالب وبلاگ.
alirezabtc1963.persianblog.ir
جاوید عشقمان... - ثانیه ها مال منه , باید بجنگم
http://alirezabtc1963.persianblog.ir/post/69
ثانیه ها مال منه , باید بجنگم. من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی.چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی.یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود.آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود. بار دیگر دیماه فرا رسید. در هوایی سرد پیمانها بستیم. بارها در خود شکستیم اما همیشه تکیه های خود را به آویزه. های آرزویمان پیوند زدیم.لحظاتی بود که من تلخ و نامهربان بودم و تو همچنان. می خواندی،زیرا خود مهربان ترین بودی. لحظاتی بود که هرگز خوب نبودم اما تو مرا بهترین می دانستی،زیرا خود بهترین بودی. پشت دریاها شهریست .
alirezabtc1963.persianblog.ir
طلوعت شادباش.... - ثانیه ها مال منه , باید بجنگم
http://alirezabtc1963.persianblog.ir/post/74
ثانیه ها مال منه , باید بجنگم. من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی.چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی.یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود.آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود. این بار هم پاییز و فصل باران. و بار دگر طلوعت و هوایی بارانی. چقدر سخت است تحمل با هم نبودنمان در شب میلادت. عشق همین است دگر. و راه آن بس سخت و نفس گیر. و من امشب درخیال خود و در کنارت برای رویایی آرزو میکنم که حتی فکرش وجودم را سراسر آرامش میکند. آرزوی داشتنت تا برای همیشه. و چه ژرفایی دارد این عشق وقتی در کنارم هستی.
alirezabtc1963.persianblog.ir
طلوعت مبارک - ثانیه ها مال منه , باید بجنگم
http://alirezabtc1963.persianblog.ir/post/59
ثانیه ها مال منه , باید بجنگم. من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی.چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی.یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود.آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود. سارای عزیزم.به یمن آمدنت هزاران ستاره درآسمان دلم درخشید. هزاران ستاره تنها برای تو که اولین و آخرین حکایت بی انتهای عشق و بارانی. کاش می توانستم امشب تمام آسمان را به افتخار آمدنت ستاره باران کنم. کاش می توانستم دریایی از گل به وسعت دریای چشمان زیبایت بر سر راهت بنشانم. اما با دلی روشن زمزمه می کنم . عزیزم طلوعت مبارک .
alirezabtc1963.persianblog.ir
آفتاب آذر ماه... - ثانیه ها مال منه , باید بجنگم
http://alirezabtc1963.persianblog.ir/post/84
ثانیه ها مال منه , باید بجنگم. من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی.چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی.یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود.آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود. پر از آشوب تابستانم و سراسروجودم شکار تیر داغی ست بی مثال. و در اندیشه ام شاید دلیل حرم تابستان دل تبدار من باشد. و من مبهوت اعجاز خداوندم که پاییز را پس از تابستان نهاد و محتاج گرمایی اینچنین. تنها امید چشم گشودن هر صبحم. قدم رنجه کن و بر چشمان روشنم بگذار تا تمام عمر تلخ و شیرینت را همراهی باشم. پشت دریاها شهریست .
alirezabtc1963.persianblog.ir
گو بهار دل و جان باش... - ثانیه ها مال منه , باید بجنگم
http://alirezabtc1963.persianblog.ir/post/71
ثانیه ها مال منه , باید بجنگم. من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی.چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی.یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود.آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود. گو بهار دل و جان باش. نشود فاش کسی آنچه میان من و توست. تا اشارات نظر نامه رسان من توست. گوش کن با لب خاموش سخن می گویم. پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست. روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید. حالیا چشم جهانی نگران من و توست. گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید. همه جا زمزمه عشق نهان من و توست. این همه قصه فردوس و تمنای بهشت.
alirezabtc1963.persianblog.ir
جاوید عشقمان... - ثانیه ها مال منه , باید بجنگم
http://alirezabtc1963.persianblog.ir/post/76
ثانیه ها مال منه , باید بجنگم. من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی.چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی.یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود.آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود. با خبرم از دلت.تو هم حال مرا داری. تو هم مثل من سرریز شده ای از حس دلتنگی. تو نیز خسته و بی حوصله ای، تو هم بی قراری. اما هرچه می پویم شکیباییت را نمی یابم. زیبایم، اندکی صبر بایدت. در کنار هم هر فصل شیرین است، مخصوصا "پاییز" که یادگار طلوعت است و زمستان که یادگار پیمانمان. زمستان فرا رسیده و دی ماه آمده.