ckcc.blogfa.com

zemestan68.blogfa.com

.... تا جنون -

http://www.zemestan68.blogfa.com/post/398

به تلخی هزار " دوستت دارم" که بلعیدم . نوشته شده در جمعه پانزدهم فروردین ۱۳۹۳ 2:59 توسط الفبای درد. الفبای درد از لبم می تراود. غمهای دلم را پشت پلکهایم مینویسم. و برای سیاه نشدن نگاهم. چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی. هرچه برگم بود و بارم بود. هر چه از فر بلوغ گرم تابستان و میراث بهارم بود. هرچه یاد و یادگارم بود. مرد باش و برنگرد. پاييز حس غريبي براي يك مسافر.

zemestan68.blogfa.com

.... تا جنون -

http://www.zemestan68.blogfa.com/post/399

از چشم های توست . هوای جوانه زدن بر شاخسار گیسوانت را دارند . دیگر هیچ پرتو نوری. حوالی آینه چشم های من. به آینه چشم های من. تا رود های خورشید. تا آینه چشم های من جاری شوند ،. با آن ردای بلند و سیاهش. حول و حوش نگاه من پرسه می زند . نوشته شده در یکشنبه هفدهم فروردین ۱۳۹۳ 0:23 توسط الفبای درد. الفبای درد از لبم می تراود. غمهای دلم را پشت پلکهایم مینویسم. و برای سیاه نشدن نگاهم. چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی. هرچه برگم بود و بارم بود. هر چه از فر بلوغ گرم تابستان و میراث بهارم بود. مرد باش و برنگرد.

zemestan68.blogfa.com

.... تا جنون -

http://www.zemestan68.blogfa.com/post/404

کمی از آمدن بگو . که آفتاب از سمت نگاه تو می تابد. و نسیم بهاری می وزد در امتداد رقص گیسوانت. و مهربانی می بارد از کلامت . بیا که به اعجاز آمدنت من سبز می شوم . نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۳ 12:11 توسط الفبای درد. الفبای درد از لبم می تراود. غمهای دلم را پشت پلکهایم مینویسم. و برای سیاه نشدن نگاهم. چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی. هرچه برگم بود و بارم بود. هر چه از فر بلوغ گرم تابستان و میراث بهارم بود. هرچه یاد و یادگارم بود. مرد باش و برنگرد. پاييز حس غريبي براي يك مسافر.

zemestan68.blogfa.com

.... تا جنون -

http://www.zemestan68.blogfa.com/post/403

من مانده ام و سکونی سرد و گس. نه شعر سراغی از من میگیرد. دچار منظره ی بغض. به تماشای تکرار ردپای تو. و من هزار سال است. رفتنت را نظاره میکنم. نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۳ 12:10 توسط الفبای درد. الفبای درد از لبم می تراود. غمهای دلم را پشت پلکهایم مینویسم. و برای سیاه نشدن نگاهم. چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی. هرچه برگم بود و بارم بود. هر چه از فر بلوغ گرم تابستان و میراث بهارم بود. هرچه یاد و یادگارم بود. مرد باش و برنگرد. پاييز حس غريبي براي يك مسافر.

zemestan68.blogfa.com

.... تا جنون -

http://www.zemestan68.blogfa.com/post/400

توی جیبشان سراغ آتشی را میگیرند و. دود می کنند و دود می شوند. شراب می زنند به سلامتی دردهاشان ، یارشان ، عشقشان . از خود بی خود. وحکایت من با این مردم بیگانه است . در نگاه تو یافتم. من سراغ چشم های تو می آیم. آخر عجیب دیوانه ام می کند . وقتی با آتش نگاهت جنون پک میزنم. وقتی از ساغر چشم هایت مست می شوم . از دور پیدا میشوی. بی نوشیدن شرابی . نوشته شده در یکشنبه بیست و چهارم فروردین ۱۳۹۳ 11:44 توسط الفبای درد. الفبای درد از لبم می تراود. غمهای دلم را پشت پلکهایم مینویسم. و برای سیاه نشدن نگاهم.

zemestan68.blogfa.com

.... تا جنون - برای چشم هایی که حرف میزد ...

http://www.zemestan68.blogfa.com/post/396/برای-چشم-هایی-که-حرف-میزد-

برای چشم هایی که حرف میزد . و برق چشم های تو. در ازدحام عبور آدمها . در میان نبضم ریشه دواند. وقتی چشم هایت برق زد. وقتی چشم هایت حرف زد . نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم فروردین ۱۳۹۳ 9:16 توسط الفبای درد. الفبای درد از لبم می تراود. غمهای دلم را پشت پلکهایم مینویسم. و برای سیاه نشدن نگاهم. چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی. هرچه برگم بود و بارم بود. هر چه از فر بلوغ گرم تابستان و میراث بهارم بود. هرچه یاد و یادگارم بود. مرد باش و برنگرد. پاييز حس غريبي براي يك مسافر.

zemestan68.blogfa.com

.... تا جنون - سیه گیسو

http://www.zemestan68.blogfa.com/tag/سیه-گیسو

اسفند هایش را دود می کند! تقویم ها ورق نمی خورند. پشت کدام زمستان مانده . دو ماهی " اش مرده اند. نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم بهمن ۱۳۹۲ 23:51 توسط الفبای درد. تو با ابرها قدم می زنی. عبور می کنی و آسمان دلم بارانی میشود. تو با ابرها قدم می زنی . نوشته شده در یکشنبه بیستم بهمن ۱۳۹۲ 23:44 توسط الفبای درد. با ریتم تند آکاردئون. پرده ها بالا می روند. نمایش تمام میشود . تماشاچیان تشویق می کنند. و با صدای ویلن. پرده های می افتند! و او همچنان می خندد. حتی به آیینه اتاقش. دلقک همیشه می خندد. او به اجبار می خندد.

zemestan68.blogfa.com

.... تا جنون - برای چشم هایی که حرف میزد

http://www.zemestan68.blogfa.com/tag/برای-چشم-هایی-که-حرف-میزد

با هر حرکت چشمت. ستاره می بخشی به آسمان شعرم. برچسبها: برای چشم هایی که حرف میزد. نوشته شده در پنجشنبه یکم اسفند ۱۳۹۲ 17:37 توسط الفبای درد. من با شعر هایم . از دست هایم دور. گفت و گو های خیالی. عاشقانه های حسرت آلود . برچسبها: برای چشم هایی که حرف میزد. نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۲ 20:29 توسط الفبای درد. از چشم هایت بگویم که رنگ درد دارند. یا آرزوهایم ، که مثل گیسوانت در باد می رقصند . از غمی که که پشت لبخند هایت پیداست. یا حسرتی که در شعر های من؟ فقط بگذار تماشایت کنم! نخواهد آمد و هنوز.

zemestan68.blogfa.com

.... تا جنون -

http://www.zemestan68.blogfa.com/post/402

سه نقطه سکوت . که روی زبان نیامد. دوستت دارمی بود که در نگاهم جاری شد. نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۳ 12:9 توسط الفبای درد. الفبای درد از لبم می تراود. غمهای دلم را پشت پلکهایم مینویسم. و برای سیاه نشدن نگاهم. چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی. هرچه برگم بود و بارم بود. هر چه از فر بلوغ گرم تابستان و میراث بهارم بود. هرچه یاد و یادگارم بود. مرد باش و برنگرد. پاييز حس غريبي براي يك مسافر.