clashroyales.ir

onlyfriend.mihanblog.com

نامه هایی به تنها رفیقم . . . - مطالب ابر رفیق

http://onlyfriend.mihanblog.com/post/tag/رفیق

نامه هایی به تنها رفیقم . . . گریه نکن رفیق، بارون میاد بازم. نوشته شده توسط : امین. یکشنبه 24 خرداد 1394-10:29 ب.ظ. گریه نکن رفیق بارون میاد بازم. خنده روی لبهات آروم میاد بازم. تو هم دلت خونه ، منم دلم خونه. تو اشک می ریزی من ترانه می سازم. حرفامو باور کن هیچ وقت یادت نره. اونی که می خنده دلش از همه پرتره. می خنده تا دنیا باور کنه خوبه. باور بکن رفیق خوشبختی باوره. صد بار شکستن قلبتو بند دلت پاره شده. ه تو چشات ابری که میباره شده. سخته آدم دل خون باشه اما لبش خندون باشه. د د د ، د رفیق د نشد. ترجمه ها ...

saraku.ir

برنامه‌ریزی

http://saraku.ir/1394/04/11/برنامه‌ریزی

یادداشتهای یک سارای بیپروا. Laquo; آدما یه جور معمان. خیلی ساده بگم، اگر سی روز به شما داده شد، هرگز تصور نکنین سی روز در اختیار دارید! در حالت عادی و معمول بیست روزش مال شماست. و این حکایت منه. همیشه تو برنامهریزیهام این رو در نظر میگرفتم. مثلا تو یک هفته که سه روز سر کارم، از هفت روز چهار روز میمونه و من برای دو روز برنامهریزی میکنم! شما هم در برنامهریزیهاتون به این اصل پایبند باشین، توصیهش میکنم. 2 پاسخ به برنامهریزی. On ۱۱ تیر ۱۳۹۴ در ۱۴:۲۱. عجب نکته خوبی بود! از این به بعد لحاظش می کنم. Onclick='gri...

onlyfriend.mihanblog.com

نامه هایی به تنها رفیقم . . . - مطالب نامه ها

http://onlyfriend.mihanblog.com/post/category/1

نامه هایی به تنها رفیقم . . . باید برای زندگی جنگید. نوشته شده توسط : امین. یکشنبه 1 فروردین 1395-08:56 ق.ظ. اما اینا بهم حس عید رو نمیده رفیق. اره همشون دوست داشتنی ان اما بهم نمیفهمونن عید اومده. فقط وقتی میتونم رسیدن عید رو باور کنم که ویژهنامههای نوروزی مجلهها رو بگیرم دستم. اون موقع است که دیگه باورم میشه جدی جدی سال داره عوض میشه! بدون زخم هم مگه میشه زندگی؟ امسال هم برنامه دارم برای سال جدیدم و امیدوارم بتونم کنار عزیرترینهام به یه جایی برسونمش. سال 95 قراره سالی پر از خبرای خوش باشه، انشاالله.

saraku.ir

کتابخونه من Archives - یادداشت‌های یک سارای بی‌پروا

http://saraku.ir/category/کتابخانه

یادداشتهای یک سارای بیپروا. را که تمام کردم این احساس را داشتم که چشمهایم دردناکاند. چرا؟ چون در کتاب کوری درد را نمیخوانیم، درد را احساس میکنیم، میچشیم! دردی با طعم گس تلخی بیپایان. بیناییم یا نابینا؟ مرز دیدن و ندیدن کجاست؟ آیا هر دیدنی دیدن است؟ کتاب کوری تمامی اصول اخلاقی ما را به چالش میطلبد. هر آنچه از جامعه به ما خورانده شده است را در معرض بازبینی قرار میدهد و از مطلقگرایی به نسبیت امور میرسد. گاهی جان را بخشیدن و نانی آوردن کار درستی است و گاهی جانی را گرفتن. قلعه حیوانات علیرغم متفاوت بودن کارته...

saraku.ir

آدما یه جور معمان

http://saraku.ir/1394/04/02/mystery

یادداشتهای یک سارای بیپروا. Laquo; کتاب قلعه متحرک هاول. آدما یه جور معمان. یه معمایی هست که هیچ وقت نتونستم ازش سردربیارم! چرا بعضیا میان تو زندگیمون؟ و بعضیها جزئی از ما میشن. بعضی دوستیا جوریه که انگار تا ابد ادامه داره! و بعضی دوستیها خیلی زود به پایان میرسه. هر دوستیای معنیش این نیست که تا ابد ادامه پیدا میکنه، اونچه تا ابد ادامه پیدا میکند درده! درد از دست دادن کسی که رفته…*. دیالوگی از سریال The Flash. 2 پاسخ به آدما یه جور معمان. On ۱۰ تیر ۱۳۹۴ در ۱۱:۵۴. ممنون میشم یه تماس با ایمیل من بگیرید.

saraku.ir

بر وزن درد - یادداشت‌های یک سارای بی‌پروا

http://saraku.ir/1394/05/14/pain

یادداشتهای یک سارای بیپروا. Laquo; کتاب هویت – Identity. بعضی حرفا بعضی دردا مثل یه جوش چرکی میمونن هرچی بهشون دست بزنی بدتر زخم میشن و چرکاشون میزنه بیرون. بعضی دردا دردن، نه کلامی برای توصیفشون هست نه واژهای برای ابرازشون. یه درد در انتهای حس درد. نه تنها با کسی نمیتونی ازش بگی، بلکه حتی با خودتم نمیتونی در موردش حرف بزنی. فقط میدونی یه جایی یه گوشهای از قلبت یه زخم عمیق هست، زخمی که چند بار دستکاری شده و دلت ازش خون میشه. پاسخ دهید لغو پاسخ. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. Onclick='grin(":- ")' class...

saraku.ir

یادداشت‌های یک سارای بی‌پروا

http://saraku.ir/page/3

یادداشتهای یک سارای بیپروا. وقتی از یه چیزی مطمئن باشی، وقتی بدونی کجای زندگیتی، کجای زندگیشی، وقتی بدونی کجایی و کجا قراره بری، بدونی کی هستی و کی قراره بشی، دیگه لازم نمیبینی چیزیو تو چشم کسی فرو کنی. دیگه نیاز نداری دیگران تأیید کنن که اینجوری هستی یا نه. خیالت آروم میگیره و از کنار قضاوت شدنت از طرف دیگران، بهجهنمهرچیمیخوادفکرکنهوار رد میشی. به جای تلاش واسه فهموندن چیزی به دیگران، بهتره حسابمونو با خودمون وا بکنیم. تکلیفمونو با خودمون روشن کنیم. روشن که شد، راه هم روشن میشه. انگار که کروموزومهایشان ...

saraku.ir

جالب‌انگیز و فان! Archives - یادداشت‌های یک سارای بی‌پروا

http://saraku.ir/category/جالب‌انگیز-و-فان

یادداشتهای یک سارای بیپروا. وقتی خبر رسید که فرهادی اسکار رو برده، دانشگاه بودم. چند لحظه چشمام گرد مونده بود! بعد از جایزهی گلدن کلوب، واقعا انتظار نداشتم اسکار بگیره…. هرچند با تاخیر، گرفتن جایزهی اسکار رو، نه فقط به اصغر فرهادی، که به همهی ایرانیها تبریک میگم و از همین تریبون، تاسف صمیمانهی خودم رو نسبت به برخورد مسئولین اعلام میکنم. لینکهای جالب در این زمینه: (بروزرسانی: متاسفانه منبع خبری، لینکها را پاک کرده). فرهادی اسکار را فتح کرد / مخاطبان صدا و سیما در بیخبری. اصغر فرهادی: دولت ایران متحد نیست.

saraku.ir

کوری - یادداشت‌های یک سارای بی‌پروا

http://saraku.ir/1394/05/23/blindness

یادداشتهای یک سارای بیپروا. Laquo; بر وزن درد. را که تمام کردم این احساس را داشتم که چشمهایم دردناکاند. چرا؟ چون در کتاب کوری درد را نمیخوانیم، درد را احساس میکنیم، میچشیم! دردی با طعم گس تلخی بیپایان. بیناییم یا نابینا؟ مرز دیدن و ندیدن کجاست؟ آیا هر دیدنی دیدن است؟ کتاب کوری تمامی اصول اخلاقی ما را به چالش میطلبد. هر آنچه از جامعه به ما خورانده شده است را در معرض بازبینی قرار میدهد و از مطلقگرایی به نسبیت امور میرسد. گاهی جان را بخشیدن و نانی آوردن کار درستی است و گاهی جانی را گرفتن. قلعه حیوانات علیرغ...

saraku.ir

شخصی‌نوشت‌ها Archives - یادداشت‌های یک سارای بی‌پروا

http://saraku.ir/category/شخصی‌نوشت‌ها

یادداشتهای یک سارای بیپروا. سر یه بحثی با رضا، رفتم سرک کشیدم تو خاطرات قدیمی، وبلاگ و دستنوشتههای قدیمی. دنبال یه پست میگشتم و داشتم نوشتهها رو زیر و رو میکردم، انگار که گذشته رو ورق بزنم، انگار به سارایی با یک دنیای متفاوت بربخورم. از اون روزا و خاطرهها و اون آدم انگار یه قرن گذشته. میدونین، داشتم فکر میکردم آره واقعا چه کول بودم، چه باحال بودم، اما… چهقدر تنها بودم. نه از اون تنهایی که آدما همیشه تنهان، نه، چهقدر واقعا تنها بودم. دلم نسوخت واسه خودم، واقعا نسوخت، تحسین کردم خودمو، آره! از سالی که گذشت.