dastane-kotah.blogfa.com
داستان كوتاهداستان كوتاه - من به آمار زمين مشكوكم اگر اين شهر پر از آدمهاست پس چرا اين همه دلها تنهاست
http://dastane-kotah.blogfa.com/
داستان كوتاه - من به آمار زمين مشكوكم اگر اين شهر پر از آدمهاست پس چرا اين همه دلها تنهاست
http://dastane-kotah.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Friday
LOAD TIME
1.1 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
35
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
1.063 sec
SCORE
6.2
داستان كوتاه | dastane-kotah.blogfa.com Reviews
https://dastane-kotah.blogfa.com
داستان كوتاه - من به آمار زمين مشكوكم اگر اين شهر پر از آدمهاست پس چرا اين همه دلها تنهاست
داستان كوتاه
http://www.dastane-kotah.blogfa.com/8902.aspx
من به آمار زمين مشكوكم اگر اين شهر پر از آدمهاست پس چرا اين همه دلها تنهاست. اميدوارم از مطالب اين وبلاگ خوشتون بياد. لطفا نظر يادتون نره. هر آنچه دل تنگت بخواهد. جنگجويي از استادش پرسيد:بهترين شمشير زن کيست؟ استادش پاسخ داد: به دشت کنار صومعه برو . سنگي آنجاست . به آن سنگ توهين کن. شاگرد گفت:اما چرا بايد اين کار را بکنم؟ سنگ پاسخ نمي دهد. استاد گفت خوب با شمشيرت به آن حمله کن. بردگي قبل از آنکه در جسم باشد ، در فکر است. نوشته شده در یکشنبه نوزدهم اردیبهشت 1389ساعت 18:6 توسط سپيده. و همه موافقت کردند.
داستان كوتاه
http://www.dastane-kotah.blogfa.com/9101.aspx
من به آمار زمين مشكوكم اگر اين شهر پر از آدمهاست پس چرا اين همه دلها تنهاست. اميدوارم از مطالب اين وبلاگ خوشتون بياد. لطفا نظر يادتون نره. هر آنچه دل تنگت بخواهد. سالها پيش که من به عنوان داوطلب در بيمارستان کار ميکردم، دختري به بيماري عجيب و سختي دچار شده بود و تنها شانس زنده ماندش انتقال کمي از خون خانوادهاش به او بود. او فقط يک برادر 5 ساله داشت. دکتر بيمارستان با برادر کوچک دختر صحبت کرد. پسرک از دکتر پرسيد: آيا در اين صورت خواهرم زنده خواهد ماند؟ اشک از چشمان دخترک سرازير شد و با اندوه گفت: بابا جان...
داستان كوتاه
http://www.dastane-kotah.blogfa.com/8911.aspx
من به آمار زمين مشكوكم اگر اين شهر پر از آدمهاست پس چرا اين همه دلها تنهاست. اميدوارم از مطالب اين وبلاگ خوشتون بياد. لطفا نظر يادتون نره. هر آنچه دل تنگت بخواهد. چهار شمع به آرامي ميسوختند. محيط پيرامون آنها آنقدر آرام بود كه صداي آنها شنيده ميشد. شمع اول گفت: من "صلح" نام دارم! بنابراين، هيچ كس نميتواند مرا روشن نگه دارد و يقين دارم كه به زودي خاموش خواهم شد. پس شعله آن به سرعت كم و سپس خاموش شد. نوبت به شمع سوم كه رسيد، با ناراحتي گفت: نام من "عشق" است! در اين هنگام، شمع چهارم گفت: نگران نباش! يك روز ...
داستان كوتاه
http://www.dastane-kotah.blogfa.com/9112.aspx
من به آمار زمين مشكوكم اگر اين شهر پر از آدمهاست پس چرا اين همه دلها تنهاست. اميدوارم از مطالب اين وبلاگ خوشتون بياد. لطفا نظر يادتون نره. هر آنچه دل تنگت بخواهد. او دزدى ماهر بود و با چند نفر از دوستانش باند سرقت تشکیل داده بودند.روزى باهم نشسته بودند و گپ مى زدند. در حین صحبتهاشان گفتند: چرا ما همیشه با فقرا و آدمهایى معمولى سر و کار داریم و قوت لا یموت آنها را از چنگشان بیرون مى آوریم ، بیاید این بار خود را به خزانه سلطان بزنیم که تا آخر عمر برایمان بس باشد. چه حادثه اى اتفاق افتاد؟ این چگونه دزدى است؟
داستان كوتاه
http://www.dastane-kotah.blogfa.com/9201.aspx
من به آمار زمين مشكوكم اگر اين شهر پر از آدمهاست پس چرا اين همه دلها تنهاست. اميدوارم از مطالب اين وبلاگ خوشتون بياد. لطفا نظر يادتون نره. هر آنچه دل تنگت بخواهد. داستان کوتاهی که پیش روی شماست یک قصه جادویی است که حتما باید دو بار خوانده شود! اطمینان میدهم هیچ خواننده ای نمیتواند با یک بار خواندن آن را رها کند! این نامه تاجری به نام پائولو به. مسرش جولیاست که به رغم اصرار همسرش به یک مسافرت کاری میرود و در آنجا اتفاقاتی برایش می افتد. که مجبور میشود نامه ای برای همسرش بنویسد به شرح ذیل. خواهد دزدید و ضم...
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
دنیای فانی ما
http://donyaye-fanie-ma.blogfa.com/8812.aspx
هر چه می خواهی دل تنگم،بگو! آخرین پست سال 88. می خواستم پست قبلی آخرین پست سال 88 ام باشد اما نشد.کمتر از 20 ساعت به پایان سال باقی ست.انگار امسال را شروع تحول می بینم که اینقدر بی طاقتم کرده.تا به حال هیچ سالی این چنین نبوده ام برایش لحظه شماری نمی کردم. تهران نیز چون من ساعت شماری می کند برای سال جدید.هر نقطه از این شهر را که بنگری بوی عید می دهد.دکه های روزنامه فروشی پر شده از ویژه نامه های سال.خیابان ها پر است از دست فروشان با فریاد حراجی.راستی تا بحال در میانشان قدم زدی؟ درباره اولی موجودات "پاندورا...
من
http://shining.blogfa.com/92024.aspx
دوباره باران و شيشه هاي ماشين كه بخار مي كند و من به فكر اينكه از پشت شيشه ي بخار گرفنه چقدر سخت مي شود عابران و ماشين هاي ديگر را ديد پس چه جوري از پشت دل غبار گرفته ام تو را مي بينم. يادم مي رود به نصيحت پدرم در مورد اينكه شيشه ي ماشينت را كمي پايين بكش و. گوش كنم. كاش در مورد تو هم دچار فراموشي شم. نوشته شده در سه شنبه ۲۴ اردیبهشت۱۳۹۲ساعت 14 PM. به جهنم که جهنم می رویم. عكس ها سخن ميگويند. جایی برای بهتر دیدن. شبهای تنهایی با تو. آزی در سرزمین عجایب.
من - باران
http://shining.blogfa.com/post-21.aspx
دوباره باران و شيشه هاي ماشين كه بخار مي كند و من به فكر اينكه از پشت شيشه ي بخار گرفنه چقدر سخت مي شود عابران و ماشين هاي ديگر را ديد پس چه جوري از پشت دل غبار گرفته ام تو را مي بينم. يادم مي رود به نصيحت پدرم در مورد اينكه شيشه ي ماشينت را كمي پايين بكش و. گوش كنم. كاش در مورد تو هم دچار فراموشي شم. نوشته شده در سه شنبه ۲۴ اردیبهشت۱۳۹۲ساعت 14 PM. به جهنم که جهنم می رویم. عكس ها سخن ميگويند. جایی برای بهتر دیدن. شبهای تنهایی با تو. آزی در سرزمین عجایب.
دنیای فانی ما
http://donyaye-fanie-ma.blogfa.com/8904.aspx
هر چه می خواهی دل تنگم،بگو! روایت تاریخی ژیلا بنی یعقوب از ماجرای کوی دانشگاه تهران / دانشجویان خشمگین با مردان خاتمی چه گفتند؟ این گزارش ها در چهار بخش مجزا، مرداد 1378 در روزنامه صبح امروز به چاپ رسید. پیشاپیش به خاطر طولانی بودن این نوشته عذرخواهی می کنم. اما اهمیت این نوشته،امکان تلخیص یا اصلاح نوشته را از من سلب می کرد. نوشته شده در دوشنبه ۲۱ تیر۱۳۸۹ساعت 3:1 توسط سید محمد. نامه دختر باکری به پدر شهیدش. دختر شهید باکری: پدر جان جایت اینجا اصلا خالی نیست. نامه ای به سبز ترین پدر دنیا. از وقتی که رفتی ...
دنیای فانی ما - روز ما
http://donyaye-fanie-ma.blogfa.com/post-26.aspx
هر چه می خواهی دل تنگم،بگو! یادش بخیر،روز قدس،بلندگو،مرگ بر آمریکا،مردم،مرگ بر روسیه. نوشته شده در چهارشنبه ۱۰ شهریور۱۳۸۹ساعت 17:3 توسط سید محمد. آخرین آرمان شهر (آقای گرشاسبی). گاهی به آسمان نگاه کن(خانم کرمانی). به کسی نگو چرت و پرت می گم (آقای نوری). به امید ایرانی زنده و پاینده .(آقای اروسخانی). تفریحی.سرگرمی.(آقای محمدی). فیزیک,شیمی,متا فیزیک,منطق,فلسفه,.(آقای محمدی). یه وبلاگ اونوری(مخالف 2 خرداد). سرنخ تمام فتنه ها رو می تونید از اینجا پیدا کنید.اینجا پر از دروغ و تحریفه.
دنیای فانی ما - روایت تاریخی ژیلا بنی یعقوب از ماجرای کوی دانشگاه تهران / دانشجویان خشمگین با مردان خاتمی چه گفتند؟!
http://donyaye-fanie-ma.blogfa.com/post-24.aspx
هر چه می خواهی دل تنگم،بگو! روایت تاریخی ژیلا بنی یعقوب از ماجرای کوی دانشگاه تهران / دانشجویان خشمگین با مردان خاتمی چه گفتند؟ فرماندهی این عملیات کار پرزحمتی بود. آنها تا صبح چشم برهم نگذاشتند تا نتایج عملیاتی که روزهای زیادی را صرف طراحی اش کرده بودند، ببینند و از دور با موبایل و بی سیم پیاده نظام این عملیات را برای روز نوزدهم تیرماه آماده کنند. ما نمی دانیم چه کسی خبر پایان موفقیت آمیز آن شبیخون را به اطلاع فرماندهان عملیات حمله به کوی دانشگاه رساند آیا موفقیت آمیز بود؟ همان زمان که آنها در اتاق های ...
دنیای فانی ما
http://donyaye-fanie-ma.blogfa.com/8903.aspx
هر چه می خواهی دل تنگم،بگو! یاد روزگاز خوش سهراب بخیر که در قفس هیچ کسی کرکس نبود. حاکمان ما حسود شدند یا حسودان ما حاکم که نه توان دیدن عظمت عقاب را دارند نه تاب شنیدن نغمه بلبل؟ کرکسان را به گرد خویش آورده اند،باقی را از دم تیغ می گذراندند. خوب رویان جریمه ی زیبایی می شوند و اعجوزه ها عشوه گر دربار شده اند. آزاده ها به جرم آزادی دربندند و ملیجک ها شوالیه می شوند. هند و روم و چین و ماچین را به سخره می گیرند و خود را مدیر آنان می نامند. مرکز فرماندهی خود را بر خون اداره می کنند و ادعای پارسی می کنند.
دنیای فانی ما
http://donyaye-fanie-ma.blogfa.com/8906.aspx
هر چه می خواهی دل تنگم،بگو! یادش بخیر،روز قدس،بلندگو،مرگ بر آمریکا،مردم،مرگ بر روسیه. نوشته شده در چهارشنبه ۱۰ شهریور۱۳۸۹ساعت 17:3 توسط سید محمد. همگان به یاد داریم آغازین روزهای سهمیه بندی بنزین را آنگاه که جوانان کم درآمد جامعه ما وقتی دیدند کار بیخ پیدا کرده است همچون جنگجویان با کبریت و فندک و مشعل به سراغ جایگاه های سوخت هجوم بردند . بسیاری از جایگاه ها را به آتش کشیدند.آن روز من و تویی که امروز مدعی اعتراض هستیم در خانه بودیم و بی توجه به یاران تهی دست خویش. غر زدن هایم تمام شد حالا راه حل ها چیست؟
من - من
http://shining.blogfa.com/post-20.aspx
چه خوشبختي بزرگي است. نوشته شده در پنجشنبه ۵ اردیبهشت۱۳۹۲ساعت 9 AM. به جهنم که جهنم می رویم. عكس ها سخن ميگويند. جایی برای بهتر دیدن. شبهای تنهایی با تو. آزی در سرزمین عجایب.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
35
آخرین روز پاییزی
سلام دوستهای خوبم.من از اینجا به یه وب دیگه نقل مکان کردم. کسی دوست داشت تو پیوندام. نوشته شده در ۹۰/۱۲/۱۸ساعت 23:58 توسط پرنیان. یه روز خوب تو اسمون ستاره ای چشمک زندن خندید و گفت:. به فکرتم.به یادتم.تا اخرش.تا پایان جونم. ستاره ی قشنگی بود.اروم و ناز و مهربون. ستاره شد عشق و منم شدم عاشق اون. اما زیاد طول نکشید عشق من و ستاره ی تنهایام. ابری اومد و ستارمو دزدید و با خودش برد. حالا همش به یاد اون زل میزنم. اهای اسمون.دلم میخواد داد بزنم. این بود قول و قرارمون؟ تو رفتی و از خودتم حتی نذاشتی یه نشون.
دستـان خالـی
ﺧﺪﺍﯾﺎ ، ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯽ ﭼﻪ ﻟﺬﺗﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﮔﺎﻩ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﻪ ﻭﺳﻌﺖ ﺩﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯿﮕﺮﺩﻧﺪ. درباره ما دو تا! بسم الله ، پست اول. قائدنا نائب المهدی امامنا الخامنه ای. با 1000 تومان خیلی کارهای مهمی میشه کرد ! استقبال جهانی از مسابقه ایرانی. آخرین وبلاگ های به روز شده. زندگی به سبک بیان! وبلاگ رسمی شرکت بیان. ساده و بدون هیچ حرف اضافه ای. خیلی از حرفای نگفتست. حرفایی که موندن تو. حرفایی که باید میگفتیم اما نشد. حرفایی که یادمون رفت. میشه خیلی چیزا رو ساخت. ۲۳ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۱۵. ﺁﺧﺮ ﮔﺎﻭﻫﺎ ...
برگ برگ زندگی
لحظه های خالی از دوست. بعد از چند بار درست کردن وبلاگ حالا دنبال یه جای دنجم.بی هیچ ردپایی از عشق.خالی از آدمایی که طور دیگه ای قبولم کردن.طور دیگه ای دیدن.این که تو فیس.نما مطلب بذارم برام جذابیت اینجا رو نداره. شرح کوتاهی از خودم:. حالا دستامو گذاشتم رو زانوهای خودمو یه یا علی گفتمو زندگیمو جور دیگه ای خواستم.جوری که خدا رو خوش بیاد نه بنده شو.زندگی جدیدم سخته ولی سخت ترم هست.این که دلم خالیه سخته. ترانه سه شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۲. عوضش امید این وجود داره که یه روز درست شه. برداشته از این آدرس.
نه انقدر کوتاه که فکر می کنید
نه انقدر کوتاه که فکر می کنید. دنیای داستان های کوتاه. به همه ی همه ی دوستای گل خودم. یه معذرت خواهی خیلی خیلی. خیلی بزرگ به همتون بده کارم. واقعا معذرت می خوام که نتونستم بهتون سر بزنم. یه مدت بود حال و حوصله ی بلاگفا رو نداشتم. سال نوی همتون مبارک دوستای گلم. نوشته شده در جمعه بیست و هشتم اسفند 1388ساعت 9:51 توسط مهیار. سلام سلام شصت هفتصد تا سلام! خوب امروز چی داریم؟ انتظارها به پایان رسد. همه چی داشتیم غیر از مسابقه.البته این مسابقهه یه کم سخته! موضوع : اطلاعات عمومی! ۲داشتن داشتن خط همراه اول! ایزهر...
داستان کوتاه
داستانهای کوتاه و خواندنی. مرد جواني در آرزوي ازدواج با دختر کشاورزي بود. کشاورز گفت برو در آن قطعه زمين بايست. من سه گاو نر را آزاد مي کنم اگر توانستي دم يکي از اين گاو نرها را بگيري من دخترم را به تو خواهم داد. مرد قبول کرد. در طويله اولي که بزرگترين بود باز شد . باور کردني نبود بزرگترين و خشمگين ترين گاوي که در تمام عمرش ديده بود. گاو با سم به زمين مي کوبيد و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشيد تا گاو از مرتع گذشت. نوشته شده در شنبه هجدهم اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت 18:33 توسط نویسنده. زن با تعجب پر...
داستان كوتاه
من به آمار زمين مشكوكم اگر اين شهر پر از آدمهاست پس چرا اين همه دلها تنهاست. اميدوارم از مطالب اين وبلاگ خوشتون بياد. لطفا نظر يادتون نره. هر آنچه دل تنگت بخواهد. مردي دختر سه ساله اي داشت. روزي مرد به خانه آمد و ديد که دخترش گرانترين کاغذ زرورق کتابخانة او را براي آرايش يک جعبة کودکانه هدر داده است. مرد دخترش را به خاطر اين که کاغذ زرورق گرانبهايش را به هدر داده است، تنبيه کرد و دخترک آن شب را با گريه به بستر رفت و خوابيد. نوشته شده در پنجشنبه سوم بهمن 1392ساعت 18:12 توسط سپيده. جواب زن خیلی جالب بود.
پراکنده گویی های یک ذهن شیزوفرن
پراکنده گویی های یک ذهن شیزوفرن. داستان ها خلق شده از یک ذهن عجیب. کلبه مش صفر(قسمت هفدهم). مدتی بی وقفه فریاد می زدم و کمک می خواستم، ولی تنها انعکاس صدای خود را در کوهستان می شنیدم، پیش خود فکر کردم حتما" تا الان علی و دیگران نگران شده و دنبالم می گردند، به نظر می رسید از مسیر کلبه خیلی منحرف شده بودم و در جایی پرت و دور افتاده از جنگل بودم. در تمام این سالها با شک هایم زندگی کرده بودم، عمیقا" به چیزی اعتقاد نداشتم، ولی به طرز غریبی در آن لحظات می خواستم به خودم بقبولانم که در پایان کار نیستم، از طرفی ...
نویسنده ی عاشق
این منم یه عاشق. هی رفیق دهه شصتی ! میدونم تو جوونی پیر شدی ! میدونم آهنگ یویو بازی کردنت آژیر قرمز بود ! میدونم واسه دوچرخه و آتاری معدل 20 اوردی و هرگز نخریدن برات ! میدونم حالا باید هم کلام نسل جاستین بیبر بشی ! کسایی که شلوارو تا نصفه کشیدن بالا و افتخار میکنن! سخته فهمیدن عجیجم و عجقم ! سرتو بگیر بالا ! گریه نکن رفیق ! در عوض یه مرد یا یه زن واقعی بار اومدی ! به سلامتی دهه شصتیا ! نگه دار پیک رو رفیق ! هنوز حرفم تموم نشده! به سلامتی دهه هفتادیا. که اومدن تیپ خودشونو بزنن خیابونا پر گشت ارشاد شد!
*(`'•.¸☆ஜداستان پاییزیஜ☆¸.•'´)*
ஜداستان پاییزیஜ . ' )*. ღღزندگی چون قفسی ست قفسی تنگ پر از تنهاییღღ. خیال کردم یه عمر با من میمونه. گمون کردم واسم یه همزبونه. نگفته بود پی یه عشق دیگست. تا تحقیر لشم ودل بسوزونم. نگفت به فکر فرصتی دوبارست. برای دل بریدن فکر چارست. نگفت به فکر تحقیر نگامه. شکستن غروری پاره پاره است. حالا به مرگ من راضی نمیشه. میخواد جون بکنم واسش همیشه. به اون ظالم بگین نفرین این دل. تازنده ام به روی زندگیشه. درسته کولی وبی کس و کارم. ولی واسه خودم خدائی دارم. برای دیدن روز عذابت. دارم ثانیه ها رو میشمارم. نوشته شده در پ...
داستان شب
برای تمام کسایی که منتظر داستانن. سلام ، با معذرت برای تمام کسایی که کامنت گذاشتن . بچه ها واقعا حال روحی من خوب نیست ، درست اول ماه رمضون یه ضربه روحی خوردم . متاسفم ، فعلا نمی تونم ادامه بدم. نوشته شده در جمعه بیست و هفتم مرداد 1391ساعت 22:56 توسط مجید نامداری. سلام خدمت تمام دوستان عزیزم. نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم تیر 1391ساعت 11:12 توسط مجید نامداری. ادامه داستان نازنین تابستان. نوشته شده در جمعه پانزدهم اردیبهشت 1391ساعت 16:39 توسط مجید نامداری. دعا برای یک هم وطن. 6 آیه ی اول سوره ی حدید.
داستان های کوتاه
نوشته شده توسط امین. در تاریخ دوشنبه 27 خردادماه سال 1392 چاپ یادداشت. لئوناردو داوینچی هنگام کشیدن تابلوی شام آخر دچار مشکل بزرگی شد: میبایست نیکی را به شکل عیسی و بدی را به شکل یهودا، از یاران مسیح که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند، تصویر میکرد. کار را نیمه تمام رها کرد تا مدلهای آرمانیش را پیدا کند. روزی در یک مراسم همسرایی، تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از آن جوانان همسرا یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهرهاش اتودها و طرحهایی برداشت. داوینچی با تعجب پرسید: کی؟ نوشته شده توسط امین.