datam-nikmaram.blogfa.com

crayon.blogfa.com

مدادشمعی

http://crayon.blogfa.com/9210.aspx

به پشت سر نگاه نمي كنم. كه بر نگردم از مسير تو. خودت بگو به من بهشت تو كجاي اين همه جهنم ه؟ دلم حال خوب مي خواهد. حال من كي خوب خواهد شد؟ نوشته شده در دوشنبه ۹ دی۱۳۹۲ساعت 22:38 توسط ستاره. هیچ وقت نمی فهمیدم که آیا فردا هم همینها به ذهنم می رسه یا نه؟ كمي بيش از سه دقيقه و چهل و چهار ثانيه. آنالي در سرزمين شگفت انگيزها. من و روزبه و ماني.

crayon.blogfa.com

مدادشمعی - انسان بودن و ماندن

http://www.crayon.blogfa.com/post-78.aspx

انسان بودن و ماندن. موضوع اینست که اینجا محدودی . اینجا منظورم این کره ی خاکی ه . می شه خیلی پیش رفت ، خیلی داشت ، خیلی دید و خیلی شنید و لذت برد اما به قدر چهار چوب این دنیا . باشی با اونی که دوست داری . ببینی بی پرده . بشنوی نا شنیدنی ها رو و لذت ببری بدون محدودیت. و بفهمی همه ی اینها رو. و از هیچ چیز خسته نشی. واقعا چقدر خوب گفته دکتر ، . چقدر انسان بودن و ماندن در این دنیا سخت است . نوشته شده در شنبه ۵ بهمن۱۳۹۲ساعت 1:14 توسط ستاره. هیچ وقت نمی فهمیدم که آیا فردا هم همینها به ذهنم می رسه یا نه؟

crayon.blogfa.com

مدادشمعی

http://www.crayon.blogfa.com/9302.aspx

گاهي بايد به دور خود يك ديوار تنهايي كشيد. نه براي اينكه ديگران را از خودت دور كني، بلكه ببيني چه كسي براي ديدنت ديوار را خراب مي كند . از اين مي ترسم كه اين ديوار آنقدر تنگ شود به مانند ماهيچه هاي تنومند ماري بزرگ كه مرا در هم تنيده، كه ديگر دمي از من بر نايد ، اين روزها فقط پرتو خورشيد از لابه لاي محفظه هاي اين ديوار مي آيد و اميد روزي نو مي دهد . از اين مي ترسم از اين بيشتر به اين تنهايي و بي خبري خو گيرم ، تا آنجا كه ديگر مجالي براي همنشيني نباشد . كمي بيش از سه دقيقه و چهل و چهار ثانيه.

avazeshab.blogfa.com

سطل آشغال یه تغیر رشته ای

http://www.avazeshab.blogfa.com/8903.aspx

سطل آشغال یه تغیر رشته ای. جای کثافات تو سطل آشغاله! آدمیزاد خیلی موجود کریه و دوست داشتنی و چندش آور و قشنگیه! اومدم ۲ تا خبر بدم در حد خیلی خوب. ۱- احسان یوسفی یه وبلاگ دیگه تاسیس کرد به اسم توحش با آدرس:. ۲- احسان یوسفی داره کافه می زنه! برای پیگیری اخبار کهفه به آدرس زیر برین:. گفتم که آدمیزاد عجیب غریبه. دلم برا همه تنگ شده و خوشحالم که دارم یه کافه می زنم که قراره پاتوق همه ی رفیقام شه و همه رو دوباره ببینم. نوشته شده در دوشنبه ۱۳۸۹/۰۳/۱۰ساعت 2:10 AM. توسط تغیر رشته ای. به خدا هیچ کجا تهرون نمی شه *.

avazeshab.blogfa.com

سطل آشغال یه تغیر رشته ای

http://www.avazeshab.blogfa.com/8810.aspx

سطل آشغال یه تغیر رشته ای. جای کثافات تو سطل آشغاله! خب آره که آدم دلش تنگ می شه. خب آره که آدم دلش می گیره. ولی آخه من آدمم؟ نمی دونم چی بگم والا. خب سعی که می تونی بکنی. نمی تونی؟ خب آخه گیرم که سعی کردم. بعدش چی می شه؟ بعدش مهم نیست. حالا یا آدم می شی یا نمی شی دیگه. حد اقلش اینه که سعی کردی و نشدی. خب حالا می گی چی کار کنم؟ بیا بشین جلوی منو دستت رو دکمه های کی بردم تکون بده. مهم نیست کجا می ذاری یا چی می نویسی. مهم اینه که بنویسی. ديگه زهر مار. اااا بيا بينم. يه كم بهش رو دادما! چي مي گي بابا تو؟

avazeshab.blogfa.com

سطل آشغال یه تغیر رشته ای

http://www.avazeshab.blogfa.com/8811.aspx

سطل آشغال یه تغیر رشته ای. جای کثافات تو سطل آشغاله! مي شينه پشت ميز و شروع مي كنه به ور رفتن با گوشيش. يه كم sms می خونهیه کمم sms پاک می کنه که سفارشش حاضر می شه. شیر شکلات سفارش داده اما براش شیر کاکائو میارن. یه سیگار در میاره و آتیش می زنه،طعم تلخ سیگار توی دهنش می پیچه و خوشش میاد. دود تلخ رو تا ریه هاش پایین می ده. قلبش دوباره تیر می کشه. چشه؟ شیر کاکائوش رو با توهم شیر شکلات بودن سر می کشهو یه پک سنگین دیگه به سیگار می زنه. تا ریه هاش می سوزه. ااه. گه تو این زندگی نکبت. تنها می شینی امروز؟ من یه ...

khonekolangi.blogfa.com

خونه کلنگی - موشک؟ باشک؟

http://khonekolangi.blogfa.com/post-173.aspx

این خونه هیچ وقت کوبیده نمی شه. وقتی رازها به اشتراک گذاشته شود. نوشته شده در چهارشنبه ۱۵ دی۱۳۸۹ساعت 0:8 توسط سپنتا قاسمخانی. اگه یه خونه کلنگی نزدیک بندر داشته باشی.هیچ وقت دعوتت رو واسه چای عصر رد نمی کنم.چای با صدای بوق کشتی. ما که دیگه بچه نیستیم. رویای شب نیمه تابستان. دیروز چی شده بود؟ صید قزل آلا در مصلی تهران. در نگارش این بخش هیپولیتو به من کمک کرد. این بخش هنوز نامی ندارد. در ذهن اتاق آبی. زردی من از تو.

khonekolangi.blogfa.com

خونه کلنگی

http://khonekolangi.blogfa.com/9101.aspx

این خونه هیچ وقت کوبیده نمی شه. وقتی کوچه را پیچید تا به خانه برسد. ناگهان همه خاطرات هجوم آوردند. هر یک از سویی. دیگری با شانه های افتاده-نگاه دوخته به نوک کفش ها. در حرکت پاهایش میشد خواند که می گوید: شاید هرگز نباید می آمدم. خانه داشت فرو می ریخت. راستی خانه یعنی چه؟ دیوار به تنهایی خانه است؟ به خاطرات لبخند زد. وانمود کرد که دارد گره روسری اش را درست می کند. سرش را پایین انداخت تا خیسی چشمانش را نبینند. گلویش را لمس کرد. صدای جیرینگ جیرینگ دسته کلید. در اصلی را که باز کرد. خاطرات پشت در مانده بودند.

shaerfan.blogfa.com

blackpaper - نیشگون

http://www.shaerfan.blogfa.com/post-17.aspx

جلو تک تک مسافرها رفتم و همه من رو با سخاوت کامل نیشگون گرفتن تا مطمئن بشم که خوابم . هیچ وقت در واقعیت ، آدم ها این همه لطف رو درحق کسی نمیکنن مگه نه؟ نوشته شده در شنبه بیست و چهارم مهر ۱۳۸۹ساعت 12:28 توسط shaerfan. آن چه پیشتر گفتیم. افکار یک مداد دیوانه. سایت رسمی احمد شاملو. ماه بالاس سر تنهایی است. عقاید یک آدم خیلی معمولی.