entezar123.blogsky.com
تولدت مبارک - او بود و او نبود
http://www.entezar123.blogsky.com/1385/09/24/post-44
او بود و او نبود. تاریخ : جمعه 24 آذرماه سال 1385 در ساعت 03:20 ق.ظ. می دونم که ۲۶ آذر تولدته. تبریک میگم . همین . . . غافل از اندوه درونم. بی تو مهتاب شبی. من امشب خواهم مرد. شاید روزی شنیده شوم. عید سعید فطر مبارک باد. ۱-ولادتت مبارک. ۲-به عشقی که رویید. خواب ناز بودم شبی. چند قدم نزدیک تر به خدا. دختری که از عشق انتظار را فهمید. بیکار بودم امدم وبلاگ زدم. زندگی را عاشقانه زندگی کن. سه نقطه بعد از تو. حرف من .حرف تو .حرف همهی دلهاست. خیلی دور خیلی نزدیک. حرفهای یه دختر غمگین. هر چی که فکر کنی تو این هست.
entezar123.blogsky.com
او بود و او نبود
http://www.entezar123.blogsky.com/page/17
او بود و او نبود. تاریخ : سهشنبه 27 دیماه سال 1384 در ساعت 10:38 ب.ظ. حس تنهایی این بار وقتی به سراغم آمد که سرفه کردم و دیوارهای اتاق انعکاس صدایم را به من بازگرداندند . مثل عکس ماه زیر ضرب امواج له شدم اما خودم را دوباره شکل دادم . خاطرات باز به دادم رسیدند . خاطره ها مثل برگهای سبز شناور در رود . فضای خاکستری و یخ زده زمستان تنهایی ام را برای لحظاتی شکستند . بگو به یاد چه افتادم؟ زمانی که همدردیت را در زمان های سخت احساس میکردم . می ایستادم . و وقتی تو. را روبروی خود دیدم حافظه ام عکسی به یادگار از تو.
entezar123.blogsky.com
او بود و او نبود
http://www.entezar123.blogsky.com/page/3
او بود و او نبود. شاید روزی شنیده شوم چاپ. تاریخ : پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1385 در ساعت 08:06 ب.ظ. دیری نیست که یافتمت. در آن هنگام که صادقانه مرورت می کردم پناهنده کدام در گاه بودی؟ لیکن من . صمیمانه ماوایت بودم . در آن زمان که بی ریا ترین منزلگاهت. شده بودم. مهرت را کجا معامله می کردی . کاش میدانستی چه معصومانه. اما صدایم. هرگز به تو نرسید! نمی دانم شاید روزی شنیده شوم! و اینک. پاک ترین مهر و خالصانه ترین دعایم را بدرقه راهت می کنم . باشد. روزی در غبار ابهام فراموشی دست گیرت گردد و نگهدارت باشد. کوچه ی ...
entezar123.blogsky.com
دوستی - او بود و او نبود
http://www.entezar123.blogsky.com/1385/08/26/post-43
او بود و او نبود. تاریخ : جمعه 26 آبانماه سال 1385 در ساعت 05:40 ب.ظ. این همه حرف از آینه و خود را در آینه دیدن . بی نقاب بودن و خود . خود را دیدن. می شود . برای چه؟ که نقش بازی نکنیم . با خودمان و دیگری رو راست باشیم. برای اینکه خود را باور داشته باشیم و از قضاوت دیگری نترسیم . وقتی آدم قرار باشد. صادقانه و بی تظاهر و بی ریا حرف دلش را بزند . مخاطره می کند شاید ضرر هم بکند. اما می ارزد چون وجدان که راحت باشد تحمل همه چیز میسر می شود! چقدر مهم است که دوستی کسی راباور کنیم و کسی باور کند که دوست خوبی برایش.
entezar123.blogsky.com
گل سرخ - او بود و او نبود
http://www.entezar123.blogsky.com/1386/02/30/post-51
او بود و او نبود. تاریخ : یکشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1386 در ساعت 10:21 ق.ظ. می خواهم با قلم بر دلی که تو شکسته ای . بنویسم : اگر میدانستم تا ابد. زندانی عشقت میشوم . به خدا سوگند هرگز به چشمانت نگاه نمی کردم. اما حالا که در دام عشقت اسیر شده ام . مینویسم : عشق من به تو. گل سرخی بود که فقط برای زنده ماندن به خار تمنا می کرد . تو را به بی وفایی متهم نمی کنم . حتی گناهت را نمی شمارم. فقط گریانم. که چرا هنگام رفتن نگفتی که من هم مانند تو چشمانم را برروی تمام. غافل از اندوه درونم. بی تو مهتاب شبی.
entezar123.blogsky.com
او بود و او نبود
http://www.entezar123.blogsky.com/page/5
او بود و او نبود. ۱-ولادتت مبارک. ۲-به عشقی که رویید چاپ. تاریخ : جمعه 17 شهریورماه سال 1385 در ساعت 10:33 ب.ظ. سلام ای والا ترین وعده خدا ،. خوش آمدی ای پیام آور عدل ، که روزگاران در انتظار دست پر برکتت سپری گشته. و به امید آرامش ، نگاه بر دروازه ظهور دارد. شیعیانت را بنگر که جشن ولادت تو را چه گسترده و زیبا بر پا می کنند ، ودر غیبتت. و حضورت را باور دارند ، ودر روز ولادت تو برای ظهورت دعا میکنند. روزی که قدم در این جهان نهادی چه کسی می دانست چنین غیبت طاقت فرسایی. به عشقی که رویید. پدر و مادرم چاپ.
entezar123.blogsky.com
او بود و او نبود
http://www.entezar123.blogsky.com/page/2
او بود و او نبود. غافل از اندوه درونم چاپ. تاریخ : سهشنبه 7 فروردینماه سال 1386 در ساعت 02:10 ب.ظ. بی من از کوچه گذر کردی و رفتی. بی من از شهر سفر کردی و رفتی. قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم. تا ته کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم. نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی. چون در خانه ببستم. دگر از پای نشستم. گوییا خانه فرو ریخت به سر من. بی تو من نیز در این شهر غریبم. بی تو کس نشنود از این دل شکسته صدایی. پر نگیرد دگر از مرغک پر بسته نوایی. تو همه بود و نبودی. تو همه شعرو سرودی. چه گریزی از من. که ز کویت نگریزم.
entezar123.blogsky.com
شاید روزی شنیده شوم - او بود و او نبود
http://www.entezar123.blogsky.com/1385/11/26/post-46
او بود و او نبود. شاید روزی شنیده شوم چاپ. تاریخ : پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1385 در ساعت 08:06 ب.ظ. دیری نیست که یافتمت. در آن هنگام که صادقانه مرورت می کردم پناهنده کدام در گاه بودی؟ لیکن من . صمیمانه ماوایت بودم . در آن زمان که بی ریا ترین منزلگاهت. شده بودم. مهرت را کجا معامله می کردی . کاش میدانستی چه معصومانه. اما صدایم. هرگز به تو نرسید! نمی دانم شاید روزی شنیده شوم! و اینک. پاک ترین مهر و خالصانه ترین دعایم را بدرقه راهت می کنم . باشد. روزی در غبار ابهام فراموشی دست گیرت گردد و نگهدارت باشد.
entezar123.blogsky.com
صندوقچه شکلات - او بود و او نبود
http://www.entezar123.blogsky.com/1386/02/18/post-50
او بود و او نبود. تاریخ : سهشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1386 در ساعت 10:21 ق.ظ. من یک شکلات گذاشتم تو دستش اونم یک شکلات گذاشت تو دستم من بچه. بودم اونم بچه بود. سرمو بالا کردم سرشو بالا کرد دید که منو میشناسه. گفتم دوستی که تا نداره. خندیدمو گفتم من که گفتم تا نداره گفت باشه تا پس از مرگ باز با هم دوستیم؟ تا بهشت تا جهنم. تا هرجا که باشه منو تو باهم دوستیم. خندیدمو گفتم تو براش تا هرجا که دلت می خواد یک تا بزار اصلا یک تا بکش از. سر این دنیا تا اون دنیا اما من اصلا براش تا نمیزارم. گفتم باشه تو بزار. تو اون...